آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

اهواز میانمار دوم

آدم که یک مدت از دوستان جدا بشه باید خیلی صحبت کنه، چون حرف برای گفتن زیاد داره. ولی خب، من ناراحتم از صحبت کردن. مدتی که نبودم در سفر بودم تقریبا به کل ایران. مقصد نهاییم هم اهواز، زادگاه پدر و مادرم بود. به خاطر اتفاقی که دیروز تو شهر اهواز افتاد و من هم در این مدت قبل از این اتفاق لوله گاز اونجا بودم این مطلب رو مینویسم.

به نظر من آدم از صحبت نکردنه که آدم نیست. پس مینویسم. در مدتی که اهواز بودم صدام رو ضبط میکردن. از این کار خوشم نمیآمد. چون انتظار نداشتم دیگه فامیل درجه یک آدم اینطوری تو حرفای من دنبال مریم رجویو داعشو این جور چیزا باشه. خلاصه که داشتن بعد از کلی موسفیدی من برام هم رزومه آشپزی درست میکردندو هم رزومه کلامی. من هم اخیرا به خاطر شاید قطعی آب و دسترسی نداشتن به غذای سطح رژیمیم دچار مشکل شده بودمو از خدا خواسته بعد از مدتی تحمل شرایط سختی که دوست هم داشتن برام فراهم کنن تا زودتر مثل پدر و مادرم از آنجا فرار کنم، فرار کردمو برگشتم شهر خودم.

موضوع اینه که شما احتمالا نمیدونید که اهواز رو باید میانمار (برمه) دوم در نظر گرفت. اهواز شهریه که روی گاز و آب نشسته، ولی سالهاست که اینها مال خودش نیست. از شاید زمان شاه گازش که لوله کشی شده مثلا به تهرانو اخیرا هم نزدیک بیش از ده ساله مردمش هی پمپ میزنندو آب رو نمیدونم چطوری تو مخزن میکنن. اصلا این پمپ زدن تو اهواز یک فرهنگی شده برا خودش، طوریکه چند سال پیش همسایه شوشتریمون اومده بود جای ما خونه چند طبقه زده بود، ما هرچند وقت یک بار آب کم میآوردیمو خیلی دوست داشتیم که پمپ بزنیم رو دست اونها.

اما اهواز شاید آبش انقدر آلوده است که حتی با فیلتر تصفیه هم درست نشه. من مدت نسبتا خوبی شرایط اون رو تحمل کردم. مطمئن بودم که اگر خواهرم اونجا بود بعد از مدتی هی بالا میآورد. اواخر حضورم در اهواز فامیل میگفت آب به آب شده ام. جدا اهواز رسیدگی میخواد، ولی قبل از اون باید رو فرهنگش کار بشه. مردمش به تربیت بیشتری نیاز دارن. من مشهدی که رفته بودم اونجا با وجودی که از مشهدی ها کلی بد میگفتم وقتی رسیده بودم به اهوازی ها میگفتم صد رحمت به مشهدی ها! البته اینها که من میگم نظر شخصیمه، و من خیلی نتونستم تحمل کنمو اهوازی ها هم دوست نداشتن خیلی تحمل کنم که بیشتر بمونمو ارزیابی کنم.

میدونی اهواز کجاست؟!

دیروز این قطار صبا اتوبوسی فیلم زنایی رو نشون میداد که رفته بودن مثلا پی شوهراشون تا مثلا پشت جبهه برا مرداشون خیاطی کنند. بقدری این فیلم رو تکرار کرده اند که این مسافرایی که قدر من هی مشهد-تهران نمیرن، اون هم چند سال، صداشون در اومده بود که تکراریه و یک فیلم دیگه بذارین. مهماندار هم گفت بقیه شون بقدری داغونن که خوبه شون اینه1. این فیلم رو که گذاشت خانومه که کنار من نشسته بود گفت من به دخترم گفتم هرجا قبول بشی میذارمت بری، ولی اهواز نمیذارمت. بعد گفت آبش کثیفه، هواش آلوده است و از این حرفا. یاد حرفی که دختر دیگه ای به خواهرم زده بود افتادم. خواهرم گفته بود ممکنه برا انتخاب رشته اهواز رو انتخاب کنه. دختره هم سریع برداشته بود گفته بود میدونی اهواز کجاست؟! تا از ماشین پیاده شی پات میچسبه به آسفالت از گرما!

پدر مادر من و فامیلای درجه یکم همه اهوازین. من این همه در فصل های مختلف اهواز رفته ام، به این بدی که این ها میگن نبوده. اصلا مردم تحت تاثیر تبلیغات رانتی کشور خیلی قرار دارن. یادمه تو همین مشهد هم که گفتم خونه مون جای استانداری هست زودی طرف در اومد ضمنی بهم گفت که انگل دارم. چون بهم نگاه کردو گفت هربار میاد اینجا خونه مادرشوهرش به خاطر آب کثیف این منطقه هربار برای بچه اش آب جداگانه میاره! حالا مردم این شهر قسمت به قسمت نظرشون راجع به نقاط مختلفش یک هم چین تفکری دارن. شما فکر کنید که مثلا نظر مردم راجع به نقاط مختلف کشور چه طوریه. بعد فکر کنید که حالا این نظر خودمون داخل کشوره. خارجی ها درباره ما چطوری فکر میکنن!





1- این همه صبا اتوبوسی تو این چند سال سوار شده ام با این همه سالن که داره، عجیبه که نظر همه مهماندارای سالن های قطار تو این چند سال همینه.