آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

کی نوبتم میشه که یکی راضی نگهم داره!

نگهش داشته بودم برای بهمن جمعش کنم اونموقع یکجا بگم. ولی نمیگذارن خب!

میری استخدام بشی، بهت میگن تو کارمند مخابراتی مثلا! مثلا اسم یک شرکتی رو میاری مخابرات بهش اجازه فروش داده. یک لیست قیمت میگذارن جلوت و خیلی راحت قیمت هایی که تو برای فروش به عنوان نماینده فروش گذاشتی مبلغی بیشتره. تو به عنوان اپراتور باید بگی عدد و رقم ها برابرن و فقط یک پوآن مثبت برای من داره که میفروشم! البته، من روزهای اول میگفتم پورسانت داره که کارمند قبلی رو خیلی عصبانی کرده و بعد از اینکه به صورت خودکار من رو عروسیش دعوت نکرد، سرم داد کشید که خییییلی خنگم انگیزه کافی برای فروش ندارم و من هم روز بعد از آن داد کشیدن دیگر کارمند مخابرات نبودم و دیگر فروشنده سرویس اینترنت محسوب نمیشدم!

در مدتی که در شرکت هدفون روی گوشم بود و با ویپ شرکت که قفل شکسته تحت ویندوز بود مشتری راضی میکردم اینترنت بخره، برخی تماس ها از سمت مشتری قطع میشدن. مشتری ناراضی حاضر نبود گوش کنه و من مثلا میدیدم وسط حرف هام بی صدا گوشی رو قطع کرده! خیلی ها که راضی میشدن پول رو به حساب یکی دیگه واریز میکردن و اینها همه بعد از اون بود که اینترنت رو فیلتر کرده بودن!

به یک تعداد میگفتیم اینترنت در حال ملی شدنه و همه این قطع و وصلها میتونه دردهای زایمان ملی شدن اینترنت باشه! مثل همون زایمان سوریه توسط آمریکایی ها رو تصور کنید! همونکه با حکومت داعش قرار بود کامل بشه و نشد و این حرفها!

حالا هرکی ندونه فکر میکنه این یعنی مشتری مداری ملی که تو سایت مخابرات قیمت ها ارزانتر از نمایندگیشه! ده سال پیش دختری از همون مخابراتی ها به ما رسید و از یک شرکت همینطوری تعریف کرد که چطور خیییییییلی خنگ بودن و بعد از اینکه مخابرات کارش باهاشون تموم شد این شرکت به گلدون فروشی روی آورد! از نظر آن دختر این آآآخر ناتوانی و بی کلاسی بود!

اما آیا از نظر شرکت هایی که با مخابرات همکاری میکنن واقعا همینطوره؟!

نه اینطور نیست! مثال زیاد داریم که کسیکه نماینده یک جایی میشه کلی امتیاز میگیره. یکی از مثالهایش نمایندگی فروش IP از IPM هست. موسسه تحقیقات فیزیک (اسم دهن پرکن برای IPM) آی پی ها رو به یورو و دلار میفروشه. پس اگر تو همون رو از نمایندگیش بخری که داره به تومان میفروشه پس سوده کرده ای. بنابراین چه بهتر که بری نمایندگی!

مثال دیگر آژانسهای مسافرتی طرف قرارداد شرکت رجا است. این آژانسها امتیازات مختلفی دارن. یک اینکه قیمت درج شده روی بلیت رجا رو اگر خودت از اینترنت بخری برابره با اونی که از نمایندگی مراجعه حضوری داشته باشی و بخری!

دوم اینکه سایت بدقلقه و مثل کلید که کلی پروکسی توش هست، یک کاری میکنه از خرید اینترنتی پشیمون بشی! میری تو سایت و حتی اگر خریدت رو تکمیل کرده باشی و حتی اگر پیغام خرید آمده باشه میبینی که برات بلیت صادر نشد. میری زنگ میزنی پشتیبانی و 1539 کلی منتظری که جوابت رو بدن. اول یک نفر میگه که به منظور حمایت از مشتری کلیه مکالمات ضبط میشه و بعد دختری با کمال پررویی گوشی رو برمیداره. تو میای براش توضیح بدی و اون گوش نمیکنه. از سکوتش مجبور میشی هی ازش بپرسی صدای من رو داری؟! گوش میکنی چی میگم؟! اون هم بعد از مدتی به زور یک صدایی ازش درمیاد! بعدی میگی که حالا چیکار کنم الآن فقط یک نفر مونده که به من نمیرسه و بلیت هم نمیرسه بهم میگه. صبر کن! تا بیست دقیقه هی چک کن! اگر نتیجه نیومد(!) بلیت بخر و امیدوار باش که بلیتی که بهت ندادیم رو بهت نداده باشیم تا 72 ساعت بعد پولت بهت برگرده!

این البته، پاسخی هست که حق با مشتری باشه. در حالات دیگه که ممکنه تو اشتباهی بلیت خریده باشی و اون وسط اینترنت هم اتفاقی قطع شده باشه و ساعت های 8 و 9  شب هم باشه که خداحافظ بلیتت پریده و چه اشکالی داره که 300 هزار تومان (پول دو روز کارگری) باشه و یا 600 هزار تومان!اینم همین شهریور واسم اتفاق افتاد...

اینها همه درحالیه که اگر یکی مثل من هربار نوبتم بشه مشتری باشم من باید حرف بزنم و نوبتم بشه فروشنده باشه و بازهم من باید حرف بزنم. نمیدونم قدرت دست کیه من اگر بخواهم فروشنده و یا خریدار باشم دائما این من هستم که باید طرف مقابل رو راضی نگه دارم!

یا دیروز که یک ماشین بتن گردان در اوج آلودگی هوا و امکان بارش برف اومد پشت خونه مون. گشت و گشت و دمای مشهد رو بالا برد و کلی گازوئیل در کرد. ساعت 2 بعدازظهر گازمون قطع شد. گفتیم این هم احتمالا و تصادفا مثل چند روز پیش با علمک گاز یکی کار داشته و گاز ما رو هم تحت تاثیر قرار داده! گاز تا ساعت 6 بعدازظهر قطع بوود. زنگ زدیم اتفاقات گاز. ظرف یک ربع یکی اومد در زد و گفت مگر نمیبینید یکی پشت خونه تون داره زمین رو میکنه؟! این زده گاز شما و همسایه تون رو قطع کرده! نباید هم بهم میگفتین که بیام!

دیگه ما در تعجب بودیم که کار درست چی بوده! ساعت 8 شب شدو گفتیم بریم ببینیم کی گاز میاد. رفتیم از همسایه پرسیدیم که گفت دو ساعت پیش گاز ما رو مامور گاز وصل کرده. برین زنگ بزنید بیاد گاز رو وصل کنه! حالا این بار با اجازه همسایه مجاز بودیم که زنگ بزنیم گاز رو وصل کنن! ساعت 8 شب ما با اجازه همه بزرگترها گاز داشتیم!


پ.ن: این مطلب برای بهمن بود. خودتون دیگه این مطلب رو چند بار تا بهمن بخونید. البته، نگران نباشید تا بهمن کلی مطلب براتون پیدا میکنم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد