آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

ماها اقشار بی دفاع بی صدا

از بادگیر شروع میکنم. بادگیر که ما از قدیم داشتیم سرما و گرما رو کنترل میکرد و انقدر مصرف کولر آبی و برق تولید نمیکرد. باز کولر گازی از اون بدتر که هم برق مصرف میکنه هم گاز.

نگاه میکنیم طبقه بالا یک اتاق زده ان، یک خرپشته هم زده ان، هیچ کدوم قابل استفاده نیست. تو سرما سرده تو گرما گرم. اتاق طبقه بالا رو برای قشنگی با دیوار شیشه ای پوشش داده ان. چون فرمش اینه. یعنی نمیتونست این رو تبدیل به بادگیر کنه. حالا این مصالح رو برای بادگیر مصرف میکرد هیچ اشکالی نداشت. استفاده ای هم که اتاق نداره، لااقل بادگیرش میکردی چهار تا اتاق رو خنک میکرد. خارجیه که هر روز چند متر چند متر براش برف و بارون میاد، زیر ناودون بشکه با شیر آب میذاره که آب حروم نشه. اتفاقا بشکه سفالی هم میذاره!

حالا ما دیگه فرهنگمون عوض شده، نباید اسراف نکنیم.

تو که چار طبقه پانزده طبقه میسازی یک بادگیر هم بذار بالاش.

دلیل این اوضاع اینه که بنا با پرادو میاد. میگه فقط نیمچه صاف میزنم. اگر میخوای یک نیمچه کجی بهش بدم یک پرادو دیگه باید بدی اضافه بر پول اصلی. استانداردش نیمچه صافه! خیلی نرم، فرهنگ های ما رو ریز ریز عوض کردن. زورشون رو به کار بردن و معماری ما رو عوض کرده ان. فقط اونم نیست. الآن دیگه شهرداری اجازه نمیده بادگیر بزنی. برج بیست طبقه تو کوچه هیچ اشکالی نداره، ولی بادگیر اشکال داره.

الآن این مشهد، هوا ابریه، ولی قطعا بارون نمیاد. دلیلش اینه که بقدری هوا آلوده است که با درهای بسته هی شرشر آبریزش بینی داری، هی عطسه میکنی. اصلا هوا بو میده.

فندک داری، فندک گازیه. قبلا فندک مکانیکی بود. هر زمان فندک مکانیکی بزنی کار میکنه. ولی چرا الآن باید بگو کو فندک مکانیکی؟ برای اینکه هی تند تند بری فندک بخری و استفاده مجدد. تند تند فندک بندازی ضایعاتی جمع کنه بیاد ببره.

این دو قشر، بناها و اربابان کارخونه های پسماند در نبود نظارت هرکاری خواستن کردن. فرهنگ مردم رو عوض کردن. یک مبل میخوای بدی ضایعاتی، میگی یک مبلغ بده تا من مبل رو بدم. نمیبره. فقط رایگان میبره. حالا جالب هم هست که فقیرترین قشر جامعه ما کسانی هستن که در این دو جا کار میکنن؛ کودک کار و زباله گردان که ضایعات جمع میکنن میدن به کارگاه و کارخونه، و کارگر بنا و عمله معمولی. انقدر این جریان فاسده. زن سوئدی کل سرمایه اش رو میاره کارخونه پسماند میزنه. برای چی زن باید از سوئد این کارخونه رو میزنه؟ برای اینه که جریان عادی پشت این نیست. کی بیاد از بچه ضایعاتی دفاع کنه؟ هیچ کس.

ساختار اقتصادی ما عوض شده. اربابان پسته پاک کنی، و زعفرون پاک کنی و ضایعاتی ها، در حاشیه شهرها اربابن. کودک ضایعات جمع میکنه. مادرش زعفرون پاک میکنه گوجه جمع میکنه. بچه پسته پاک میکنه، منی هزار تومن.

ارباب کارخونه پسماند با پرادو میاد و دفترش سجاده. اون از اون فرآیندی که در جمع کردن ضایعات بالاشهری ها دارن و این هم از این کار کشیدنشون از حاشیه شهریها.

این جلیلی هر روز میاد میگه ما یک شبکه مویرگی خوب داریم. شبکه مویرگی خوب داریم، مویرگی بد هم داریم. مثلا درباره همین لاستیک. لاستیک نو داریم میخوایم بدیم ضایعاتی. میگه نمیبرم. میگه چند کیلو آهن و مس نیست، لاستیکه و در دسته ضایعات بردنی ما قرار نمیگیره. حالا چی؟ نگو این داشته صادرات میشده. این جنس با ارزش گیر کارخونه ها نمیاد، ولی در کمربند بیابانی ایران این تایرهای لاستیکی ریخته. اگر صاحب این تایر میدونست ساختار ضایعاتی ایران پولش رو میده. میداد پولش رو میگرفت. ولی ضایعاتی پولش رو نمیده. مویرگی جمع میکنن میبرن پاکستان.

خود مامور شهرداری همون طور میاد ضایعات رو میبره که بقیه میان میبرن. اصلا این ها نظارت ندارن. همه یک جورن. با طبقه بالای شهر این کار رو میکنن، با پایین شهر هم به صورت اربابی اونطور ازش کار میکشن.

توکا نیستانی به عنوان معمار اومد گفت اولین کسی که یقه ش رو در اشکال کار خانه میگرن معماره. یعنی اون مهندس عمران، اون بنا کارشون بی اشکال میدونستن و حالا معمار که آخرین کار رو داره باید جواب صاحبخونه رو بده.

حالا این فراماسونرها اول بنا بودن. هم نقشه ساختمون رو دارن. هم میدونن تو چی میخواستی و ندادن، و هم در حذف خانه های بادگیر نقش دارن. هم در حال تغییر نرم فرهنگ ما هستن. در دانشگاه هم نفوذ کرده ان. رئیس کتابخانه پایان نامه های معماری از سال 92 رو میده خمیر کنن. یادت هم نمیدن. هم میگن بلد نیستن و هم تو هم یاد نگیر و اگر نوشته ای تولید کردی آشغاله.

نورگیر برامون بده. بادگیر بده. اگر نورگیر درست میذاشتن وسط خونه هیچ لامپ نمیخواستیم. الآن خونه هامون ذاتا غلطن. اگر خونه رو خودمون میساختیم آب خاکستری رو مدیریت میکردیم. قدیم کنار هر هندونه ای کوزه میذاشتن که از تراوش آب کنار اون هندونه کشت بشه. الآن میگن هندونه نکار که آبش رو نداریم بدیم.

ما ایرانی ها به طرق مختلف دوست داشتیم آبنما داشته باشیم. حالا یک آبنما میذارن برات با اختلاف برق. قدیم آب نما میذاشتن با اختلاف سطح. قدیم کوزه سفالی میذاشتیم نقش آب تصفیه کن داشت، حالا آب تصفیه کن بدون برق کار نمیکنه.

حالا این خارجی تا دیروز که ما بدون برق خانه هامون رو مدیریت میکردیم،  کشاورزی بدون برق داشتیم نمیومد بگه تکنولوژی شما بدون برق از ما بهتر بود. اما حالا که تکنولوژیش رو عوض کرد و انرژی خورشیدی به کار برد، میگه تو لازم نبود آب تصفیه کن برقی داشته باشی. حالا بیا ازم پنل خورشیدی بخر. وسط بشکه آب یک پنل خورشیدی میذاره با فواره ای که این احتیاجی به برق 220 ولت نداره، و با یک پنل کوچک کار میکنه.

میاد از وسط بازار سرپوشیده بزرگراه میزنه و میگه ما برای شما بزرگراه زدیم. بازار اصلی ما رو خراب میکنه. انگار نه انگار. بعد میگه عمران کردم.

در کتابهای قدیم ما میگفتن این اروپایی ها که انقدر براشون برف و بارون میاد به خاطر اینه که در عرض جغرافیایی فلان قرار گرفته. حالا نگاه میکنی همون خارجی هرجا کاشته درخت داره و هرجا نکاشته نداره. نگاه میکنی با این همه برف و بارون چقدر صرفه جویی میکنه. اگر ما بودیم هی میگفتم ترسالیه نیاز نیست.

چند سال پیش، با یک میلیارد تومن، دویست تا درخت توت شد بیست و سه هزار تا درخت. بهش میگن روستای کلاته ابریشم. هم صنعت راه افتاد، هم محیط زیست خوب شد. هم مردم شاد شدن. حالا همه هی فیلم میگیریم باغبون شهردارتون داره درخت رو بی هیچ دلیل قطع میکنه. بعد شهردار فیلم پخش میکنه، میگه من نگفتم کار اون باغبون غلط بوده. نگران نباشید. هرچند اگر نظارت نباشه ممکنه کار همون باغبون غلط بوده باشه. مثال هم همون موریانه های جنگله که حالا یک چند نفر هم دفتر دستک داشتن.

الآن انتخابات شورای شهره نمیدونیم کیه، باز کی قراره درخت ها رو قطع کنه.

قبلا میشنیدیم که میگن این کارهاشون پدر بابامون رو سوزوند. بچه بودیم نمیفهمیدیم یعنی چی. حالا میفهمیم به خاطر آلودگی هوا میگفتن پدر مرد. حالا باید بگیم بچه م رو هم این کارهاشون سوزوند. بچه خون دماغ میشه، میبریمش دکتر میگه به خاطر آلودگی هواست که این هی خون دماغ میشه.

الآن اینطوری شده که خیلی حنای فرهنگ و تکنولوژی غرب نخ نما شده. معلوم شد همه رو از کتاب های پدربزرگهامون که به دزدی بردن برداشته ان. لو رفته ان. حالا که نوبت ماست که جاروشون کنیم و بندازیمشون تو سطل آشغال، شروع کردن به نابود کردنمون. معنی زیرساخت الآن یعنی لوله کشی آب و سیم کشی برق و گاز و جاده. درحالیکه همه غلطه. همه باید حذف بشه. هر خونه و هر جا که نیاز برق و آب و گاز داره باید خودکفا بشه. اسمش رو خارجی ها گذاشته ان خانه های سبز.

حالا اگر این کار رو ما بکنیم دیگه باید اون نیروگاه حذف بشه. لوله کشی باید حذف بشه. کلی شغل ها باید حذف بشه. اینطوری معنی زیرساخت عوض میشه. زیرساخت یعنی همین آبی که از آسمون برات بیاد، خاک سالم و جنگلت و از این دست چیزها. اینا دارن، حالا که نوبتمون شده جاروشون کنیم، زیرساخت هامون رو از بین میبرن. با نقشه هایی که روی بنزین و خودرو میکشن،  انقدر بنزین وسط خیابون آتیش میزنن که بارون نیاد. انقدر سم های مهلکی به اسم کود وارد زمین کرده ان که بیشترین سرطان های مهلک کشور در زمین شمالی هاست. با تبلیغات. میوه نباید کرم خورده باشه. تو خارج میگردن میوه کرم خورده پیدا میکنن. حالا اگر دختر ما سیب باز کرد توش چهار تا چیز سیاه دید جیغ میزنه و دیگه نباید اون سیب رو بخوره. پسره دیگه نمیگم. خودتون میدونید که شاید بیشتر از دختره گریه هم بکنه.

هر صنفی همینطوره. مثلا آرایشگاه، با کلی گریه و التماس میگیم فقط سر موها رو بزن. موخوره نداشته باشن. زنه انگار کاسه میدی دستش، از سر اینکه میخواد ثابت کنه وقتی اومدی زیر دستم هیچ غلطی نمیتونی بکنی، قیافه رو شبیه نوکر آمن هوتب میکنه و کل دور سر رو هم یک فر متقارن میزنه، مثل قارچ. بچه میگه فقط پنج سانت بزن. همه از این خاطره داریم. چقدر هم به کثیفی موهات فحش میده.

بری صنف آرایشگرها میاد از تو دفاع کنه؟

میتونم بازم ادامه بدم...

رهبرمون میاد میگه ایران با اقتصاد رتبه 18. همه صداشون درمیاد میگن نه بدتره. اون خارجی و خود دولتی ها و اونا که بیشتر مسئول اقتصادن هم که همین رو هم نمیگن؛ میگن اصلا تو اقتصاد نداری.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد