آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

چاه بابل

این دانشگاه هم که انقدر بهش قدرت داده ایم شده برای ما چاه بابل. چاه بابل، جایی بود که وقتی هاروت و ماروت متوجه گناه و اشتباه خودشون شدن از خدا خواستن تو اون دنیا عذابشون نکنه. در عوض، رفتن بدترین جای دنیا رو که چاه بابل بود پیدا کردندو اونجا رو برای عذاب خودشون در نظر گرفتن.

حالا نه اینکه من بگم انقدر ساده بودم که مثل اینا چاه بابل رو اینطوری انتخاب کردم، ولی خوب رفتیم توش دیگه. منو امثال 80 میلیون متفکر ایرانی دیگه.

گفتم 80 میلیون ایرانی، یاد این نماهنگ شبکه خبر افتادم. چاه بابله دیگه، افتادیم توش. هرچند وقت یک بار به جامون هم حرف میزنن، البته با بی ادبی که فقط در جامعه ای با طرز فکر چنین دانشگاهی دیده میشه. یک مدته خوب داریم به انتخابات 1400 نزدیک میشیم، و رسانه برحسب میزان قدرتی که بهش داده شده برای دسته و فرقه خودش تبلیغ میکنه. حالا این صداو سیما دست دانشگاه (چاه بابل) افتاده، فرض کرده جای 80 میلیون ایرانی (!) باید حرف بزنه. آه، رئیسش رو هم که خامنه‌ای انتخاب کرده، پس مجازه.

حالا بشنوید از من غیر مجاز. یک شعری به اسم طاقت بیار دارن هی پخش میکنن. مضمونش اینه که مردم ریخته ان تو فرودگاه دارن میرن خارج. اینم میگه خورشید و گربه نقشه ایران شیر شده و حالا تو طاقت بیار. دیروز داشتیم این رو میدیدیم گفت نگاه کن کارگردانیش رو، این معنی داره. گفتم اشکالش چیه؟

گفت یعنی طوری داره آدما رو نشون میده که اگر در دسته اونا قرار نگیری باید یک فکری به حال خودت بکنی.

گفتم چادری هم توشون هست. گفت نه، چادری هاش هم نوع خاصی اند. من دیگه حوصله نکردم تا آخرش رو ببینم و رفتم. این نشست تا آخرش رو نگاه کرد. بعد هم صدام کرد و گفت بیا ببین نوشته کارگردان، 80 میلیون ایرانی!

اصلا اشکالی داره؟ هیچ اشکالی نداره. نه اینکه الآن مثلا خرج کردن من برای این چاه بابل مثل خرج کردن ترامپ برای همون جا در نظر گرفته و مقایسه نمیشه، اینم همین طوری، آقا 80 میلیون ایرانی (!) ازت خوششون نیومده. خرج کردی، هم خودت خرج کردی. ترامپ خرج میکنه، تو هم خرج میکنی. هرکی برای به دست آوردن چیزی پولی خرج کرد لزوما محبوب و خوشایند از نظر 80 میلیون ایرانییییییییییییی محسوب نمیشه. همینه که هست. خوشمون نیومد ازت!


بعدا اضافه کرد: گناه هاروت و ماروت هم جالبه. با سحر و جادویی که مردم از این دو یاد گرفتن، دو اتفاق افتاد. یا کسی چیز مفیدی یاد نمیگرفت و بیهوده بود، و یا چیزی یاد گرفتن که بین زن و شوهر اختلاف مینداخت. میبست دیگه. مثلا الآن که این دانشگاه انگار توش بخت ماها بسته شده.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد