عکس بالا نشون میده که تاکسی های فلکه سه ردیف شده اند. قبلا این سه ردیف نهایتش 2 ردیف بودن تو این شهر کوچک 40 دقیقه ای. عکس پایین هم نشون میده که اصلا بقدری دیگه جا برای گذاشتن تاکسی نیست که یک سری ها رو گذاشته کوچه اون طرفی:
اصلا به این عکس بالا دقت کنید، ونک که بخشی از تهرانه شده تابلوی یک مغازه اصلی فلکه شاهرود. این تهرانی ها مخصوصا هویت این شهر رو هم به نوعی با این آلودگی ها و کسبو کارشون ازش گرفته اند!
به اندازه ای که تاکسی ها دو برابر شده اند، به همان اندازه پرایدها و سایر وسایل نقلیه شخصی هم افزایش پیدا کرده اند. البته تکو توک از قشر نوجوان جامعه دیده میشه قصدشون اینه که با دوچرخه این طرف و اون طرف برن. ولی این ها زیر خروار ماشین آدم کُش گم هستن و تقریبا تلاششون فایده ای نداره. هرچند روزنه امیدی شاید بشه ازش برداشت کرد. در حال حاضر بنزینی که تولید میکنیم آلودگی به مواد کُشنده اش خیلی خیلی بیشتر از آلایندگی بنزین های خارجی هست. از طرف دیگه گازوئیل هم که وارد میکنیم آلودگیش باز به مراتب بیشتر از بنزین تولید داخل هست. شاید اگر خودمون تولیدکننده گازوئیل اتوبوس ها و تراکتورها و غیره باشیم، وضع بهتر بشه (الآن میگن گازوئیل یورو 4 رو میخوان بعضی استانها توزیع کنن که فقط کمی بهتر از گازوئیل الآنه). امروز که این مطالب رو مینویسم در شهری هستم که یوزپلنگ آسیاییش همه دنیا رو پر کرده، ولی بشدت آلوده شده. مثل بقیه شهرها. این آلودگی قابل اجتناب بوده. تک تک ماها که چنین ماشین های کُشنده ای سوار میشیم مسئولیم. آلودگی که امروز من در موردش حرف میزنم آلودگی هوای این یک چند روز اخیر نیست. آلودگی منتشر و کشنده ای هست که به چند سال کشیده. بقدری امروز هوا آلوده هست که با 2 تا دود گازوئیل اتوبوس به سُرفه می افتیم و با یک دود سیگار خفه میشیم.