آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

لطفا به خاطر ما خودکشی نکنید

چند وقت پیش به شما گفتم که اسم ما در میان انبوه اسم های مشابه گم شده. یک زمانی هم تبلیغ محصول میکردیم، تو تلویزیون هی پشت سرهم مشابه محصولات ما رو تبلیغ میکردن با زمان های بی نهایتی که معلوم نیست کی در اختیارشون قرار داده بود. ما که ساکت شدیم اون ها هم دیگه تبلیغ نکردن و ساکت شدن.

در حالی که تعداد محصولات ما به کمتر از 10 تا میرسه، امروز شاهد اتفاق عجیبی بودم. اسم شرکت رو سرچ کردم و کلی اسپم آمد در ارتباط با بازی ای که اومده و هم اسم ما هستو نتیجه بازی خودکشیه. من به رئیس گفتم و  رئیس گفت که صداش رو درنیار.

حالا قضیه چیه؟ بعد همین نیم ساعت پیش مادرم اومد ماجرای همین خودکشی به اسم سایت ما رو تعریف کرد (!) مادرم میگفت روضه که رفته بوده، کسی به اسم وافی خودش رو روانکاو معرفی کرده و کاغذهای A4 فروخته بوده به اسم حرز، و همه هم میخریدن. بعد هم  در اومده یک بازی رو معرفی کرده که نیم ساعت پیش ما فهمیده بودیم که باسم برند ما در حال ضدتبلیغ زدن هستن بهش (!)

من و خواهرم دهنمون از تعجب باز شده بود، و از تعجب حتی خنده مون گرفته بود. شرکت ساکت و آرومی که تعداد محصولاتش به تعداد انگشتان دست هم نمیرسه، چند نفر نشسته ن اون پشت باهاش مقابله کنن؟! آیا جامعه ای بزرگ با ساختاری شیخی اون پشت نشسته علیه ما تبلیغ کنه و تعدادشون به 50 میلیون میرسه ؟! این همه خدم و حشم برای  ضدتبلیغ و اسپم زدن علیه شرکت کوچکو کم محصولی مثل ما جای تعجب فراوان دارد.


پ.ن: من داستان کوتاهی "روز جهانی مبارزه با مواد مخدر" منتشر کرده ام که به این بازی اشاره میکنه. عده ای هم فکر کرده ان، با انتشار اون بازی میتونن اسم نویسنده ای که بعدا میخواد کتابی داستانی منتشر کنه رو خدشه دار کنن. ولی منم مثل جی.کی.رولینگ مطمئن باشین انقد احمق نیستم که حتی داستانم رو تو کامپیوتر تایپ کنم. من هم مثل جی.کی. رولینگ داستانم رو دارم دست نویس مینویسم.

نظرات 1 + ارسال نظر
دیوانه پنج‌شنبه 4 آبان 1396 ساعت 07:37 http://www.delirium.blogsky.com/

نهنگ آبی دقیقاً از این‌جا اومده و دقیقاً این‌شکلیه!

این‌جا اینترنت است. جایی که توش یک سری خریدار هستن و یک سری فروشنده. خریدارها اینجا می‌چرخن، سایت‌ها رو می‌خونن، از تنهایی درمی‌آن، حس عضویت در گروه پیدا می‌کنن و وقت‌شون می‌گذره. فروشنده‌ها هم می‌نویسن، عکس می‌ذارن، لینک می‌دن و هر کار دیگه که باعث بشه بخشی از وقت خریدارها به اون‌ها اختصاص پیدا کنه.

یک روز یک روزنامه‌نگار مهمل روس مطلبی می‌نویسه که یک سری خودکشی رو به هم و به یک پدیده‌ی ناشناخته به اسم نهنگ آبی مرتبط می‌کنه. منظور اصلی نویسنده اینه که چند تا از این خودکشی‌ها مربوط به آدم‌هایی بوده که عضو یک شبکه‌ی اجتماعی بودن و بعد که توجه خوبی جلب می‌شه همه‌ی دنیا شروع می‌کنن به نوشتن در مورد خطر بزرگی که بچه‌ها رو تهدید می‌کنه. چرا؟ چون خطر، فروشش خوبه. آدم‌ها از این‌که از چیزی بترسن خوششون می‌آد و بهتر از اون اینه که شروع کنن به گفتن این‌که «وای تو رو خدا مواظب باشین» و در نقش قهرمان، بقیه رو از چیزهای دیگه بترسونن. پدیده‌ای که قرن‌ها برامون آشناست.

واقعیت چیه؟ گزارش‌های مستقل چیزی در مورد بازی نمی‌دونن و نمی‌گن. خودکشی‌ها به هم ارتباط معناداری ندارن و کل جریان نهنگ آبی زاده‌ی هیجانی است که روزنامه‌ها و رسانه‌ها دوست داشتن سوارش بشن و مخاطب جذب کنن. توی کشوری مثل ایران عزیز هم که دیگه ماجرا نور علی نور است. کارشناس می‌آد توی تلویزیون و توضیح می‌ده که این چقدر مهمه و باید در موردش دونست و چه خطر بزرگی است و یک گروه هستن که این بازی رو می‌کنن و… و این خطرناک‌ترین حرفی است که یک رسانه‌ی رسمی می‌تونه بزنه!

وقتی شما بچه‌ای دارین که بهش می‌گین «یک گروه خاص هستن که یه چیزی می‌دونن که فقط خودشون می‌دونن چیه»، این بچه حاضره هر کاری بکنه تا جزو اون گروه باشه. تعلق گروهی اولین قدم‌های نوجوان است در تعریف هویت مستقلش. برای همینه که پسربچه‌ها کلاه‌های عجیب می‌ذارن، سیبیل می‌ذارن، پیرسینگ می‌کنن، جور متفاوتی حرف می‌زنن، نشان و سمبل به کیف و لباس‌شون می‌چسبونن و…

از خیلی نوجوون‌ها اگر بپرسین «ایکس ممنوع است. آیا تو در مورد ایکس اطلاعات داری؟» جوابش بله است. دفعه‌ی بعد که دیدین چطوری با هیجان در مورد مواد مخدر و انواعش حرف می‌زنن یا می‌گن طبقه‌بندی‌های پورن رو بلدن یا خودشون خیلی خلافن، به این فکر کنین که اگر به یک نوجوون بگین «بازی نهنگ آبی هست که توش آدم‌ها که عضو گروه خاصی شدن به خودشون صدمه می‌زنن» اصلاً نباید تعجب کنین اگر بگه «خودم بلدم، خودم عضوم.». و نتیجه‌اش توی همه دنیا بوده: بچه‌هایی که با چاقو رو دست‌شون خط می‌ندازن و عکسش رو می‌ذارن تو شبکه‌های اجتماعی و می‌گن «مرحله‌ی ۱۴ رو انجام دادم» و یکهو بین دوستاشون اعتبار «خفن بودن» پیدا می‌کنن.

واقعیت اینه که هیچ چیزی به اسم بازی نهنگ آبی وجود نداشته. حداقل تا وقتی که رسانه‌ها شروع نکردن بگن چنین چیزی هست. بعد از این‌که تبلیغ شد که یک گروه مخفی هست که خیلی خفنه، خیلی‌ها گروه مخفی رو نه فقط می‌شناختن که حتی عضو بودن و شروع کردن به عضو گرفتن‌های بعدی. اگر تلویزیون انحصاری ایران واقعاً نگران نوجوون‌هاست بهتره، به این فکر کنه که اگر هیچ موزیک اعتراضی‌ای نباشه، اگر گنگ‌های نوجوون‌ها تحمل نشن، اگر پلیس به مدل مانتو گیر بده و… و به جاش کارشناس از گروه‌های مخفی مخصوص خودکشی حرف بزنه، مقصر خودکشی‌های بعدی کسی نیست به جز کارشناس مربوطه و مسئولین تصمیم‌گیرنده‌ی ماجرا.

بازی نهنگ آبی دقیقاً از توی اینترنتی اومده که توش رسانه‌ها سعی می‌کنن هیجان‌انگیزترین چیزی رو که می‌تونن بسازن، بفروشن. و در ایران، شکلش دقیقاً شبیه یک رسانه‌ی انحصاری است که بعد از خفه کردن صدای همه، نگران می‌شه که چرا هنوز مردم دوستش ندارن و به جوون‌ها توضیح می‌ده که «یک سری آدم خفن دارن خودکشی می‌کنن ها!» و بعد خبر خودکشی آدم‌ها رو با آب و تاب گردن بقیه می‌ندازه.

عجیبه که بعد از 8 ماه که روس ها اون رو منتشر کرده ن، حالا ما رسانه های ایرانی یادمون افتاده که اون رو از طریق منبعی به اصطلاح موثق دادستانی تهران، منتشر میکنیم.
هنوز یادم نرفته که کسی که من رو دادگاهی کرد باباش دراین دستگاه بود. به ظاهر اهل نماز و روزه هم بود.
اما، روس ها هنوز یادم نرفته که در سال 1291 حرم بی پناه امام رضای ما رو تاریخ 10 فروردین به توپ بستن
ولی حقیقت اینه که روس ها و رسانه های ما پشت سر دادستانی ها و دادگستری ها از موجودی مثل من که سرم تو کار خودمه خیلی میترسن.

پ.ن: البته ما به این هم فکر کرده ایم که یکی از کماری ها هم تو روسیه باشه. آخه خانواده اینها رو نباید دست کم گرفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد