آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

چرا حجاب؟

من زمانی که مرغ داشتم یکی از مرغ هایم رو که در سن بالاتری نسبت به سایر جوجه هایم آورده بودنش نسبت به کسی که براش غذا میورد بی توجه بود. این مرغ یک درخودماندگی داشت. برای همین اسمش رو گذاشتم مرغ چاق زشت. این اسم در مورد خودم هم صادقه؛ زمانی که من بچه چندماهه بودم مثل همین مرغ بودم، و زیبایی خیلی دخترای گوگولی دیگه در قیافه چاقم دیده نمیشد. انگار آدم بزرگی بودم که از مظلومیت و معصومیت درخودمانده شده باشد. فکر نمیکنم اگر قرار نبود دنیایم تغییر کنه اسمی بهتر از چاق زشت برایم مناسب میبود. ولی دنیای من تغییر کرد، و من لاغر شدم. من به جز چندماهی در سه سالگی به چهار سالگی دختر خیلی باهوشی نبودم. بعد از آن هم یک درخودماندگی پنهان رو با خودم یدک کشیدم تا به سن بلوغ رسیدم. سن بلوغ من شاید یکی از زشت ترین قیافه های عمرم رو داشتم.

خواهرم میگه هر بچه ای که به دنیا میاد اول سبزه نیست. اون بچه بعدا سبزه میشه. من هم مستثنی نبودم. من نسبت به خواهرانم هم زشت تر و هم سبزه تر بودم.

حالا من سبزه به سن سی و چند سالگی رسیده م و هنوز هم مجردم. خیلی مواقع هم موهایم مثل پسرها کوتاست. ما خیلی سعی کردیم مرغ چاق زشت دیگه اسمش این نباشه، چون میتونست با ما ارتباط خوبی بگیره. ولی اسمیه که از اول روش گذاشتیم. حالا این سوال برای من پیش اومده که من در این سن موهایم رو برای چه بپوشانم؟ آیه قرآن هم خونده م که سوره احزاب آیه 59 گفته این کار برای اینه که به عفت شناخته شوند و مورد اذیت و آزار واقع نشوند. من مطمینم که این موها و این چهره با عث تحریک مردی نمیشه که بخواد به خاطرشون من رو مورد آزار و اذیت قرار بده. من شاید دوست داشته باشم ایران نباشم. من دوست ندارم این حجاب باعث شناخته شدنم و تابلو شدنم به مسلمان بشه، و برعکس همون حجابم باعث آزار و اذیت بشه. همین الآن هم فکر میکنم که این حجاب برای من کاری مسخره ست.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد