آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

فشار خون پایین

از سال 93 که خوابگاهی بودم شروع شد. بعد که دوباره خونه اومدم فشارم برگشت سر جاش. ولی همون خونه هم که بودم یک چیزیم میشد. یهو میدیدی دستام لک شدن. لک می شدن و جاشون سیاه میشد. بعد فهمیدم که از روغن ها بوده و بیشتر روغن خونه رو کردیم روغن کنجد. ولی الآن مدتیه فشارم خیلی راحت 9 روی 6 مونده. سرگیجه داشته باشم یا نداشته باشم، همین طوری پایینه. این یکی رو ربط میدم به آلودگی هوای منطقه. میدونم اگر ورزش کنم بهتر میشه. ولی منشا این فشار خون های پایین آلودگیه

دلیل این همه اتحاد مردان و ستادهای بزرگ کشوری و لشگری برای مبارزه با من چه بود؟

دلیلش خیلی ساده بود؛ بنظرشون من اون قدر نفهم بودم که نمی فهمیدم دولت استخدام زن نداره. اونهایی هم که میدیدم زن هستند و کارمند دولت شتر دیدی ندیدی بودن.

بعدها هم که کشف کرده بودن من جاسوس، اسیدپاش، و دشمن ساز هستم، حسابی شکایت و دادگاه برایم راه انداختن تـــــــــــــــــــــــا یک کلمه بهم بفهمونن نه تنها دولت استخدام زن نداره که جاهای خصوصی و مردمی هم برم، چه خودم و چه نزدیکانم کلا قصد همکاری ندارندو کلا دشمن خونی حسابی غیرالکی هستن. اون زنایی هم می بینم کاملا غربال شده و نمایشی هستن



حالا اگر من پسر بودم چی میشد؟ قضیه کاملا برعکس می شد. من رو روی سر خودشون میگذاشتن. این برادرم نیست؟ من هم از خوبی هاش گفتم و هم از بدی هاش و انقدر دارن ازش حمایت می کنن. اگر اندازه من این پسر خوب بود چه چیزهایی نصیبش می کردن دیگه خدا میدونه


پ. ن.: متن قبلی حاوی اسامی یک سری اشخاص دیگه بود که اون ها رو به رسم دوستی از نوع آهانه ش، هرچند وقت یک بار رونمایی می کنم.

مریم و پسرش دو بال برای باج گیری

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

برادر بزرگه کماری وزیر IT پیشنهادی کابینه دوازدهم شد

کماری برای من داستان جالب و ادامه داری شده. من یک تیمی درست کرده بودم که یک نفری رو توش سرپرست تعریف کردیم. بعد اون هم رفته بود یک کماری پارتی کلفتی پیدا کرده بود. توی تیم هم با وجودی که قصد ما یادگیری بود مسخره مون میکردندو موقع کار ازمون میخواستن نباشیم تا یاد نگیریم. خلاصه با پارتی کماری نخبه ما رو از تیم انداختن بیرونو بعد هم بهشون خارج از نوبت تو مسابقه جایزه دادند. هرچند ما بعدش نه یک تیم و بلکه چند تیم تشکیل دادیم. و این قضیه مال چند سال پیشه. ولی بعدها من برا فروش یکی از کتابهام رفتم یکی از شهرهای اطرافو اونجا هم یک نفر به اسم کماری بزرگ مسئول مالی شده بودو پول دو سه تا کتاب های من رو که اون همه راه برای فروش رفته بودم ندادو خیلی شیک به کل دانشکده که زنگ میزدم هیچ کس حتی گوشی رو برنمی داشت. خودش هم اون اوایل که نمی گفت پولتو نمیدم. خیلی تمیز می گفت الآن واریز می کنم، تو شماره کارت بده. همین الآن، همین الآن واریز می کنم. برای چندر غاز. بعد هم کل دانشکده مثل اینکه شماره من که روی گوشی هاشون می افتاد حتی نمی کردند که گوشی رو بردارند.

خلاصه این طوری شد که من کماری ها رو بهتر شناختم.

الآن هم شما فکر کنید برادر بزرگه کماری که متولد 1360 هست قراره بشه وزیر IT، و فکر کنم هنوز فقط مونده رای نماینده های مجلس بهش. یک کمی بهتر از کماری کوچیکه و یا کماری بزرگه ست لابد. ولی خب کماریه دیگه...

محمد جواد آذری جهرمی (متولد ۱۳۶۰) رشته ش برقه و اومده برای ما کامپیوتری ها خیلی fish and chips بار بذاره ما سرخ کنیم؛ It's perfect

فکر نکنید کماری ها هم بی کلاس بودندها خودش که با پارتی اومد ما رو از تیمی که تشکیل داده بودیم انداخت بیرون، رشته ش برق بود. حدس اکید میزنم برادر بزرگه ش هم که هی ماموریت میرفت و دانشگاه فردوسی ای هم بود رشته ش برق بوده باشه

Excuse me. I really feel I am an strange. I really don't want to speak in your Persian language, any more


پ.ن.:  حنان کماری یکی از بدترین آدم ها مشترک بین من و نزدیک ترین دوست و مشاورم بوده

چرا مردم می فهمنن اطلاعات رو سیستم هایم چنبره زده دیگه خودشون نیستن؟

آدما در برخورد با من دو دسته میشن یا دشمنم نمی تونن باشن و در مواجهه با این صحنه فقط سکوت محض هستن طوری که فکر می کنم ازشون خواسته ن این گزینه رو انتخاب کنن یا

این که خودشون رو میزنن به خنگی و نفهمی؛ رفتارهای وندالی از خودشون نشون میدند. حتی اگر مشتریم باشندو من فرض کنم که واقعا ارتباطشون از سر نیازه.


کلا من با این آدمای مرتبط فقط باید یک شم دیگه م رو هم کار بندازم که چند درصد از این که اطلاعات روی سیستم هایم چنبره زده راضی بوده ن