از تو که در قالب سیادت نقش بازی می کنی و نفس شیطانی متنفرم
از توی شیخ که همت کردی با زن دومت بدون این که بدانم کینه ت از کجا نشات گرفته بود متنفرم
از تو فامیل نزدیک که گفتی پرنده ای هستی که اولین بار غذا دیده و نخواستی من از حقم بخورم، و تا تونستی سحر و جادو کردی متنفرم
از توی عقرب (اقرب) که خواستی من را بکشند متنفرم
نفرت تیری هست که اول پرتاب کننده خودش رو زخمی میکنه
خشمت رو کنترل کن
به خودت بگو اینها بیچاره اند و خدا رو شکر که من مثل اینها نیستم
من اتفاقا خیلی لذت بردم وقتی این ها رو نوشتم. احساس کردم که شعر گفتم. یکی از راه های کنترل خشم می تونه همین نوشتنش باشه
Ammm...nothing...dont kill me
آه، نیازی نیست.
تا وقتی ارض خدا وسیعه هجرت بهترین راه حله