آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

خائن که بیاد خادم میمیره

از اولین مدرکی که گرفتم یکی دو دهه میگذره. اون موقع روزانه بودمو شهر خودم قبول شده بودم. ولی یادمه برای فارغ التحصیلی باید یک کاغذ دستم میگرفتمو از این ساختمون به اون ساختمون و حتی انباری هم میرفتم. الآن این شاهرود هم که قبول شده ام همینه. فقط فرقش اینه که روی کاغذ امضا نمیکنن و تو سیستم تایید میزنندو انباری لازم نبود برم دیگه. بعد یک سری تایید زدن ها و بررسی کردن هاشون ممکنه 2-3 روز طول بکشه. برای همین الآن یک دو ماهی میگذره و من هنوز دارم هی میامو میرم. فکر کنید دیگه سرد شده و این آخری ها دیگه با خیلی ناراحتی دارم میرم. گاهی لباس گرم هم از بس ناراحتم یادم میره مثلا با خود ببرم.

من هم مثل شماها هربار که میرم بیرون کلی حرف برا گفتن دارم که بزنم. یکیش که حالا به فازم خورده کتابخونه است. موضوع امروزم حفظ وجهه ایران داک و کتابخونه دانشگاه صنعتی شاهروده. سخت گیری هاشون بین المللی و حالا ملی، ولی آسون گیری ها از طرف خودشون در حد همیشه آسون و باهم خوری! وقتی دیروز مجبور بودم یک دو ساعتی صبح زود معطل تحویل رساله صحافیم بشم رفتم کتابخونه. اونجا تنها مراجعه کننده اش من بودم. یعنی انگار به مکانی متروکه میرفتم که از دیدن مشتری توش آدما خوشحال بودن که کار میکردن! بعد از من یکی از کتابدارا اومد جای مسئول پایان نامه ها. فکر کنم نیروهای تعدیلی کتابخونه شون همین دو تا باشن. تقریبا جلسه گرفته بود. میگفت یک سری مجلات تخصصی رو رئیس جدیدشون داده خمیر کردن، که کتابدارها حیفشون میومد و خواسته بودن فروش بره. ولی برای حفظ و جهه و این که معلوم نشه چه چیزایی رو دستشون مونده خمیر کرده اند! پایان نامه های معماریشون از سال 92 یک تعداد زیادیشون گم شده بود و این به غیر از اونهایی بود که میگفتن به دلیل قدیمی بودن گم شده اند. زنه میگفت حالا زمین قدیمی بود، رشته معماری که تازه سخت گیری بیشتری برای تحویل میگیرن چرا این طوره؟! حرف زیاد میزد. مثلا میگفت رئیسه به جای رشته کتابداری رشته برق آورده که کتابدارا برای حفظ موقعیتشون نذاشته ان اون به جاشون بیاد کار کنه (دقت کردین هرچی خائنه رشته اش برقه؟! منکه فکر کنم اگر این رشته برق ها رو از مملکت حذف کنن کلی خائن رو حذف کرده اند). دیگه اینکه مثلا میگفت هرچی ما نظر میدیم این رئیسه به بدترین حالت ممکن استنباط میکنه. یا مثلا نذاشتن حتی یک جلسه عمومی داشته باشن، باوجودی که خود زنه درخواست داده بوده. یا مثلا میگفت که دیگه این رئیسه حرف زدن باهاش بی فایده است. مرد کتابدار هم جای من همین حرفا رو مشابه میگفتو تایید میکرد. مدیریت غلط فقط تو اداره دانشجو که نباید باشه، باید کتابخونه هاش هم اینطوری باشه. حالا نمیدونم این ها میدونستن پردیس همین دانشگاه چقدر کتابخونه اش لوکسه! مثلا هر کتابخونه لوکس دیگه کلی شیشه توش به کار رفته، آسانسور داره و از این جور چیزا. من با خودم فکر کردم شاید قراره دو تا کتابخونه یکی بشندو تا عملی شدن دستور این کارمندای جزء نباید باخبر میشدن. این همون نمونه رئیس خائنه. قصدش اینه که فقط اون کسایی که میشناسه رو بیاره رو کار. و خادم ها حتی اگر از خودشون خیلی کار بکشن بازهم قرار نیست زنده بمونن. هر خائنی هم اندازه ای داره! این خائن به قدر خودش خائن بوده. بعد هرجا که بری هی خائن ببینی که نمی تونی همه رو عوض کنی. مجبوری بذاری اون همه خائن سر جاشون بمونن. حالا مگر قضیه به این جا ختم میشد؟! الان دقیقا همین ترمی که من دارم فارغ التحصیل میشم حسابی به رساله ها گیر میدن. حالا من تو این شرایط که کسی نگاه به رساله کس دیگه نمی کنه و کتابدارها به دزدی بودن رساله ها و کپی بودنشون اذعان داشتن، مسئول زنی که تو اتاق 75 متری کتابخونه پردیس بخش بررسی پایان نامه بچه ها نشسته بود گفت که شماره صفحات زوجت فارسی نیست و من ازت نمیتونم قبول کنم. حالا قبلش هی به خانومه گفته بودم من از شهرستان میامو داره خیلی سرد میشه و لطفا کارم رو راه بندازین. بهش گفتم شماها این کار رو میکنید براتون خوب تموم نمیشه! زنه هم پر رو دراومد برا من خوب نمیشه؟! گفتم فامیلتو پرسیدم؟! نه برای دانشگاهتون خوب نمیشه! بعد که رفتم جای صحافی گفت که ایران داک سخت گیری هاش اینطوره و این ها دارن از این جهت ازشون تبعیت میکنن! گفتم نه نباید بگم که برای دانشگاه خوب نمیشه، و مثلا باید میگفتم برای بالاتر از اون خوب نمیشه! هرکسی برای خودش جاش حسابی محکمو موجهه. همه هی دارن حفظ وجهه میکنن!



بعدا نوشت: یکی از دلایل این اتفاق ها شفاف و درست نبودن قانونه. شما فکر کنید زمان بنی صدر با وجود وضوح بالای سطح خیانت بنی صدر چطوری از اون بالا نمیاوردنش پایین؟ دلیلش ضعف قانون اون موقع بود. الآن مثلا همین مجلس شورای اسلامی که تدوینگر قانونه. مجلس باید مجلس بسازه. بعد مثلا رای نماینده هاش شفاف نیست. میبینی سازمان ملل معلومه که کی رای داده، حتی مجلس شورای شهر هم رایشون معلومه، ولی رای نماینده های مجلس که قراره مملکتی رو شفاف کنن، شفاف و معلوم نیست. از همین بالاها شروع میشه دیگه که خیانت به این سطوح پایین مملکتی میرسه...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد