آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

تغییر سرنوشت

تو تاریخ ثبت شد: کرونا اومد. یه عده خوشحالی کردن، چون دیدن بعضی دوستی ها تا قبل از اون دوستی خاله خرسه بوده، دروغ بوده. بعضی کشورهای عضو شینگن دچار بحران بیشتری نسبت به بقیه شدن. مثلا اسپانیا ریخت به هم. به دوستش و رئیس اتحادیه اروپا گفت کمک، ولی رئیس اتحادیه در دو سخنرانی تاریخی هی گفت اقتصاد ما! و ما گفتیم این بحران تموم بشه اینا حرفایی برا گفتن دارن. قبلش که انگلیس از اتحادیه اومده بود بیرون که بچسبه به آمریکا. ما گفتیم نقشه ای جنگی در کاره.

در این روزها، من یکسره گفتم جنگ میشه، چقد فحشم دادین. سنگ پرت کردین خونه م و هزار تا کار زشت دیگه. گفتیم اشکال نداره، ولی جنگ میشه. خب، اینم جنگ! میکروبی. نه، از مثلا امسال، از چند ساله. کرونا که امروز نیومده. مدل های مختلفشو خود من هم گرفتم و هم گفتم که گرفته ام تا به امروز. از اون روز که هی ما گفتیم بنزین ها بو میدن. گازوئیل ها خفه میکنن، و هی من روزهای تعطیلو جشن گفتم آلودگی هوا داریم از نوع باکتریاییش. هر روز که تعطیل جشنی شد، خونه ما پر از قارچو کپک شد. من هی گفتم، به صداها حساس شدم، گفتم جگرکیه سرجاشه. گفتم همسایه داره بنزین ذخیره میکنه. گفتم ترقه میترکونن. طبق برنامه چند برج گنده جلومون کاشته شد. ماشین ها اطرافمون بیشتر شدن، پر از آدمایی با قلبهای سنگ. آلودگی آب بهتر نشد. سوخت های مازوت شاید، بیشتر شد. کسی فیلتر نذاشت و کسی فکر دیگری نبود.

نوشتم ماشین ها چندصدمیلیونی در میان، فقط روز جشن و با چادر و مقنعه. گفتم نماز روزه هاتون باطله. این روزا فقط بعضی چیزها بیشتر روشن شد. اینکه یه روز دو روز قرنطینه میکنن، اسپانیا تکلیفش نسبت به آلمان بیشتر روشن بشه، تغییر چندانی در وضع من نمیکنه. انگلیس قبلا متحد اتحادیه بوده، حالا با یک نرخی من کمی وضعم تو این جنگ تغییر کنه، اتفاق خاصی نیفتاده. چرا؟ چون تا زمانی که خود مردم نخوان که تغییر کنن، تغییری رو به بهبودی اتفاق نمیفته. این وسط فقط چند نفر سنگ خوردنو آسیب بیشتری دیدن. شاید بعضیا امتحان شدن.

دیروز، بو بنزین میومد. از اون بنزین ها که از سال 2015 سینوزیت رو بدتر میکنن. مردم دارن بنزین ذخیره میکنن؟ بازم؟ اون دفعه که ماشین آتش نشانی یکیشونو گرفت دیگه فکرشو نکرد که مردم در ذخیره بنزین آشغالی ترفندشونو عوض میکنن؟ فکر چاره نکرد؟

دیروز، روز تعطیلی تولد امام حسین مردم ریخته بودن تو خیابونا، با چادر و مقنعه، تو ماشینا چند صد میلیونی. فقط ساعتش فرق میکرد. تا ساعت 10. قبلا از ساعت 7 بعدازظهر ترافیکو سرصدا داشتیم تا ساعت 11، حالا یه کمی تفاوت، به دلیل تعطیلیو لابد برنامه پلیس. قبلا ما میگفتیم زوار محترم این کار شماست. حالا اینا کجا میرن؟ حرمو مسجد که تعطیله! اینا با این ماشین های چند صدمیلیونیشون کجا میرن؟ مقصدشون کجاست روز 11 فروردین، که هنوز 13 به در نشده؟


_____

بعد اضافه کرد: خواب میدیدم نه شوهری کرده ام نه چیزی، ولی یک زن با چادر مشکی و دماغ عقابی و بسیجی یک دستمو پایین گرفته و یک دستمو بالا، میگه میخوای فامیل ما بشی، کارایی که بهت میگیمو باید بکنی!

فامیل نشده باید کتکاشو بخورم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد