آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

شوفاژ

انگار امروز فقط این ما نیستیم که از دودهای مربوط به سوختن پلاستیکهای جگرکی سرکوچه مینالیم. عده زیادی شده ایم که از آلودگی هوای شدید مینالیم. این دفعه دیگه بلند شدم بخاری اتاق رو خاموش کردم. بیخود نیست که هربار خواب میبینم بابام یا برادرام دارن خفه م میکنن. فک کنم کم کم داشتم از گاز مونو میمردم (در هر بار مسمومیت مونو حدود 100 سلول دستگاه تنفسی میمیرن و جایگزین ندارن)


این بار بعد از کلی آب خوردن و پنجره باز کردن و چهل گیاه خوردن گرفتیم بخاری اتاق رو خاموش کردیم. به این دلیل که سطح آلودگی هوا هم به سطح بیشتر از هشدار رسیده بود، حالت تهوعم شدید شده بود.

ما که از حیاط خونه استفاده نمیکنیم. کاش میرفتیم آپارتمانی که شوفاژ داشته باشه. مردیم از این بخاری گازی ها


پ.ن.: همون خونه ویلایی بهتره. امروز سعی کردم برم تو آفتاب حیاط. اصلا یکی از مشکلات من تو این خونه جدید این آفتابشه که موقع زمستون کم شده. حالا اکسیژنش هم که بماند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد