آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

مردم خود آزاری دارند

اوضاع و احوال مشهد در این ماه، الآن مثل ماه رمضان شده. میبینی دارن از ظهرراه میفتن که شب رو توی حرم شب زنده داری کنن. باخودت میگی یک ماه محرمه، ولی انگار نه ماه رمضانه! ولی به تعداد شبهای بیشتری از شبهای قدر قراره آدم ببینی که دارن برای خودشون زجه میزنن و ناله میکنن که: «یا حسین!»

ظهر که این رو گفتم یاد فیلمهای قمه زدن و زنجیرزنی پسرای جوان افتادم که صبح ها تو مدرسه بچه پولدارهای شهر تو مدرسه با هینو هون و با آب و تاب برای هم تعریف میکنن.

حقیقتش اینه که من خیلی وقته که برای این روضه ها گریه نمی کنم و برنامه گریه هم برای خودم ندارم. گاهی به ندرت البته اگر احساس کنم بهم ظلمی شده، گریه ای  میکنم و بعدش پشیمون میشم. چون حساسیت دارم و احساس میکنم گریه برای سینوس هایم بده، و روزم رو خراب میکنه.

ولی راستی چرا مردم خودآزاری دارن؟ یاد مریم، زن صادق افتادم که میگفت ما تمام شبهای ماه رمضون رو بیداریم، و من فقط صبح که میشود نماز صبحم رو میخوانم و میخوابم! وجود چنین آدمایی اعصابم رو خورد میکنه.

الآن ساعت 3 بعد از نصف شب و نزدیک صبحه. بلند که میشم صدای سرو صدای مردم میاد و بنظر میرسه در جمعی هستند که در آن جمع صدای «یاحسین»شون شنیده میشه. من که نمی فهمم. وقتی خدا روز رو داده به آدم، چرا آدم باید آن را از خودش بگیره شب کار بشه؟

یاد باز حرفهای اون طرفی ها میفتم که دخترای جوان پذیرنده دوست پسرها، شبها تو خوابگاه من مزاحمشون بودم چون زود میخوابیدم. آرزوی دخترها شب زفاف بود که طولانی باشه! برای این آرزو شاید، ناخودآگاه برنامه ریزی کرده بودن که اقلا دیگه ساعت 12 شب رو حتما مثلا 12 سر ظهر درنظر بگیرن و همه بیدار باشن بجز من!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد