آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

در امتداد تاریکی

داستانی برگرفته از داستان های آقای دانشجوی فارغ التحصیل دانشگاه فردوسی در روزنامه خراسان:

اگر 10 سال پیش فکر نمی کردم که با همکاری دانشگاه های برتر کشور مثل دانشگاه فردوسی و دانشگاه آزاد، صنایع دریایی، صنایع دفاع، وزارت دفاع و دولت می تونم کاری در حد ملی انجام بدهم، انقدر دام برایم گسترده نمی شد، و امروز این همه تهمت های ناروا و زشت را تحمل نمی کردم. و مجبور نبودم این همه خفت و خواری را در حالی تحمل کنم که نامزدم تنها به دنبال کثافت کاری های خودش است و من همانند یک زن نامحرم با او زندگی کنم؛ با من دشمنی کند و ترسی هم از دشمنی خودش نداشته باشد...

زن 31 ساله در حالی که تصاویری از زنان و مردان غریبه و نامزدش را به کارشناس اجتماعی کلانتری غیرایرانی نشان می داد و عنوان می کرد این بار دیگر نمی توانم این وضع را تحمل کنم، چراکه پای نداسازی دیگری در میان است، در تشریح ماجرای اختلافات خود با نامزدش گفت: 26 سال داشتم که روزی زنگ تلفنم به صدا درآمد. آن روزها پدرم گوشی ارزان قیمتی برایم خریده بود و من هر بار که صدای زنگش را می شنیدم با خوشحالی و طمانینه خاصی پاسخ تماس ها را می دادم. آن روز هم پسر جوانی با من تماس گرفت و هربار ادعایی را برای تماسش مطرح می کرد. در میان همین زنگ های بدبختی و تماس های واهی بود که من هم به سوالاتش پاسخ دادم. عمو، عمه و اطلاعاتم هم در تماس های جداگانه ای ابراز خرسندی کردند و این گونه رابطه تلفنی من و «یاسین» به دور از چشم پدر و مادرم آغاز شد. این رابطه خیلی زود رسانه ای شد، بارها و بارها داستانی در صفحه حوادث روزنامه خراسان شد، و بارها و بارها پایه استنادی برای مکرها و حیله های بعدی شد. شاید حتی برای این کار لازم بود که وضعیت خانه ما را نا امن نشان بدهند.

روابط ما هم چنان ادامه داشت و من هم همه دروغ های «یاسین» را باور می کردم، تا این که در سال آخر دانشگاه، یاسین مرا از پدر و مادرم خواستگاری کرد. او که با خواهرش به خواستگاری من آمده بود، به دروغ عنوان کرد که پدر و مادرش فوت کرده اند، اما بعد فهمیدم که پدر و مادر یاسین من را به خاطر همین ارتباطات از خودشان طرد کرده اند.

کم کم خیلی گروه ها و ادارات با بدتر شدن روابط ما اعلام بی طرفی کردند و اعلام کردند که هیچ دخالتی نداشته اند. اطلاعات بارها و بارها سعی در قطع ارتباط من با دنیای خارج کرد. به من تهمت جاسوسی زدند و به جرم مزاحمت تلفنی جریمه ام کردند.

بعد ها اسامی بسیاری از گروه های دیگرشون رو در لیست شوراهای شهر دیدم. به نظرم من به عنوان مگسی سهم موثری در آغاز شورا شدنشون داشتم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد