-
دختر قلوچ
سهشنبه 26 شهریور 1398 09:50
مامانم میگه چرا یک چند باره دارم نگات میکنم بهم قلوچ نگاه میکنی؟ بهش نگاه میکنم میگم اینطوری قلوچم؟ میزنه زیر خنده میگه آره، قلوچی! بعد هم میگه این لپ تابمو خاموش کنم برم یک کار دیگه بکنم که قلوچ شده ام! همینطور تو فکر رفته ام و یاد شمخانی میفتم که چاق شده و چشماش عینکیه و انگار قلوچه! فشارم هم پایینه. شاید به خاطر...
-
بی بی
دوشنبه 25 شهریور 1398 01:07
شخصیت بی بی تاحالا تو این وبلاگ خیلی ازش حرف نزدم. در واقع اصلا میخواستم کسی چیزی ازش ندونه تا اینکه یک انیمیشنی این اواخر دیدم در مورد یک زن موفق مکزیکی که بعد از ترک همسرش با کفاشی تونسته بود یک چندنسل خانواده پایدار درست کنه. اتفاقا انیمیشن پیکسار هم بودو جایزه هم برده بود. این زنه رو که دیدم یاد بی بیم افتادم؛...
-
قبولی خواهر
یکشنبه 24 شهریور 1398 05:37
بالاخره نتایجش اومد. درصدهاش عین دو سال پیش بود، ولی رتبه ای که براش محاسبه کرده بودن انگار فرق داشت. خواهرم اونجایی برای کنکور نشسته بود که زنهای باردار و خلاصه قدیمی ها نشسته بودن. میگفت زمانیکه چند سال پیش هم قبول شده بود، انگار رشته هایی مثل فرانسه و زبانهای خارجی یهویی خیلی باارزش شده بودن (سال 88). بعد خود...
-
اگر هنری داری
شنبه 23 شهریور 1398 11:55
داییم که به من میرسه میگه این کار رو تو سایتت بکن. بعد تهش اضافه میکنه: اگر هنر داری. به زن داییم که میرسم ازم میپرسه به جز کامپیوتر دیگه چه هنری داری؟ (خودش آخر کلاسهای شنیونو تتو و ازاین جور زحمتاس) بهش میگم کامپیوتر، بعد نوارم گیر میکنه میره رو سیلندر دیگه در جا میزنه: قالی بافی، گلدوزی وووو زن داییم طوری نگام...
-
زرقو برق
پنجشنبه 21 شهریور 1398 04:26
استاندارد لازمیست در زندگی های امروزی. در دنیای مدرن امروز خاک به معنای گردو خاک معنی نداره. لکه خودکار، جوهر، چربی و روغن فاجعه است. باید برای کسب استاندارد زرقو برق حسابی خرج کنی، وگرنه کسی نگات نمیکنه. برای دیده شدن دیگه MDF دمده شده. امور ساختمان تعریف جدیدی پیدا کرده و توش نصب دوربین مداربسته، آسانسور (ولو یکی...
-
دروغ معروف مامانم اجازه نمیده
سهشنبه 19 شهریور 1398 20:58
بیشتر تو دخترا هست. البته تو پسرها هم هست، مثلا پسره زن نداره میشه: مامانم اینا اجازه نمیدن، وگرنه زنش اجازه نمیداد. حالت کلی ترش اینه که خانواده اجازه نمیده. جوابش میدونین چیه؟ باید بش با زیبایی بگی که منکه میدونم تو خودت هرجایی میخوایی بری؛ منکه میدونم تو هرکاریو میخوای خودت بکنی. البته کسی هم که این دروغو گفته خودش...
-
کارمحور
شنبه 16 شهریور 1398 04:27
خواهرم میگه من مثل خارجی ها سخت کار میکنم. ولی ایرانی ها بیشتر فامیلی کار میکنن. برای همین هم کم کار میکنندو طبق اصل فامیلی کار کردن هرچند وقت یک بار حتی بی دلیل میگیرن یکی مثل تو رو آزار میدن. خارجی ها یعنی تقریبا همه به جز ایرانی ها. یادمه یک زمانی یعنی حدود سه دهه پیش ایران داشت بشکن میزد که جمعیت اروپا و مخصوصا...
-
شاخص
جمعه 15 شهریور 1398 04:01
زمانیکه دبستان بودم مدرسه معمولی میرفتم. خیلی خیلی معمولی و دولتی. مدرسه مون بزرگ نبود و من از یک سنی یعنی کلاس سوم دبستان دشمن پیدا کرده بودم. قبلا هم تو گروه دوستان همین بود. یادمه 3-4 ساله هم بودم یک دختر دیگه ای که فکر میکنم کوچکتر از من بود و اصالت مشهدی داشت حتما باید موهامو مثل خروس میکشید. مدرسه مون خیلی بزرگ...
-
گاو شیرده
پنجشنبه 14 شهریور 1398 11:29
من خیلی تو زندگیم گرگو، گاو و این چیزا نقشی نداشته ان، تازمانی که هرباری یکی اومد برام ذکر حدیث کردو به اینا هم یک اشاره ای کرد. جدا. احساس گاو شیرده بودن میکنم بعضی اوقات، جدا. حالا چی؟ امروز خوب تقریبا میشه یک ساله که من فارغ التحصیل شده ام. بعد از کلی کشمکش با عالم بیرون خیلی وقته که فهمیده ام باید برند خودمو ببرم...
-
مرغ ... گشاد
چهارشنبه 13 شهریور 1398 01:14
یک مدتی با این اردکم میرفتم تو حیاط. بقدری به قدرت این مرغ ... گشاد برخورد که رفت یک تخم دیگه کورچ بشه. الآن دیگه کم کم دارم به این قضیه خواستن، توانستن مرغ ها میرسم. این مرغ ها هم تا نخوان کورچ نمیشن. من با این اردکم شده بودم سلطان مرغ ها. بعد این مرغه بقدری حسودیش شد که حتی یکی یه دونه خروسش رو هم یک چند باری زد....
-
تغییر رشته؛ ذکر یعنی زن
سهشنبه 12 شهریور 1398 11:19
یک چند روزه که میگه از حالا دیگه من منتظرم ببینم رشته جدیدم چی میشه! میگه ذکر یعنی زن. میگه تو قرآن یک کلمه هوش نیومده! در عوض حافظه اومده. یعنی رشته من که هوش مصنوعی بوده اشتباه بوده. میگه دیجیتال یعنی دجال. کامپیوتر با مقادیر دودویی نیازهای دروغی ما رو برآورده میکنه. حالا امروز خیلی متوجه این چرخش 180 درجه ایش...
-
کشور دروغ
دوشنبه 11 شهریور 1398 06:19
دیروز تلویزیون خبری نداشت. در عوض گفت کسایی که مشاغلی مثل گدایی دارن میلیاردرن. کسی نیست بهشون بگه که اگر اینا انقد پول از گدایی در می آوردن برای چی تو کشورِ... شماها دربیارن؟ اصلا چرا مثلا همین خود من اینکارو نکنم. همین فردا میرم گدایی تا ظرف چند روز تنها عامل موندن تو کشور رو حل کنمو برم خارج، اگه شماها راست میگین....
-
تصمیم گیری
یکشنبه 10 شهریور 1398 08:02
دیشب تو خوابم یکی از ممکن ترین جاهای ممکن برای دخترهای امروزی بودم؛ دانشگاه. سال ها درس خوندن تو یک همچین جایی شاید این حس رو برای آدم تا ابد به وجود بیاره که بهش تعلق داره. چون من اغلب اوقاتمو اونجا بوده ام، گاهی باخودم فکر میکنم که اگر اونجا نبودم ممکن بود که چطوری خواب های دیگه ام رو ببینم و یا اصلا بسازم؟ گاهی به...
-
5 بار شد
شنبه 9 شهریور 1398 08:12
اتهامات باباهه. در دنیای آروم کسایی مثل من باباهه جا نداره. شاید این نسل و این خانواده شاید باخودشون هم مشکل داشتن که باباهه 700 کیلومتر جدا کردو رفت یک شهر دیگه، خیلی دورتر از ننه باباش. سکوت و آرامشه، تا زمانی که باباهه یادش بیاد عه، ننه ای هم داشته. ننه اش هم همین طور بود. به ندرت دیدیمش، ولی اون هم مثل این بود....
-
دندون درد
پنجشنبه 7 شهریور 1398 02:13
بهش میگم شهریور که میاد دندون درد هم باهاش میاد. میگه نه محرم و صفر که میاد باهاش دندون درد میاد. خلاصه، آمار درستی از این بابت ندارم. منکه هنوزم فکر میکنم دندون درد با ماه شمسی شهریور بیشتر رابطه داره تا با ماه قمری محرم و صفر. با این وجود این روشنه که این ماه ها به تکرار بلایای طبیعی شامل حال دندون های بیچاره ماها...
-
رقابت در آتش سوزی جنگل ها
چهارشنبه 6 شهریور 1398 11:22
رئیس جمهور برزیل گفته اگر مکرون این کار رو نکنه، من میذارم جنگلامون بسوزه! جنگل ها، از دیرباز موضوع سوخته شدن توسط دولت ها بوده ان. از زمانی که ما در حال مشروطه خواهی بوده ایم، جنگل های سیبری به دست دولتی های پادشاهی تزار روسیه در حال سوختن بوده اند، و این خبر رو از گوشه کنار هم میشنیدیم. اون زمان یک صمغی بوده و کار...
-
دو اصل ایرانی
سهشنبه 5 شهریور 1398 22:16
1- قدرت رو نمی دونم، نمی خوام هم بدونم 2- تو هیچ چی نیستی، نمی خوام هم که بشی گاهی همین قدر کوتاهه مطلب، در حد میکروبلاگین. امروز میخواستم عضو توییتر شم، خیلی هم میخواستم. چون این شرکت های خارجی میگن ماها اون جا و یا فیس بوک هستیم. ولی متاسفانه این پسره فیلترش کرده، باقلدری تمام پسش هم نمیده.
-
آلودگی
دوشنبه 4 شهریور 1398 16:10
این مادرو خواهر رفتن خونه زن داداش. بعد که اومدن مادر گفت این پسرش اسهال-استفراغ بود؛ حالش بد بود. فرداش خواهر هی بالا آوردو همون درد پسر زن داداش رو گرفته بود انگار. حالش بد بود و دراز کشیده بود. من با خودم گفتم که اگر یک اسهال و استفراغ ساده باشه که دیگه نباید دراز بکشه. براش بستنی مغزدارو موز خریدیم تا تقویت بشه....
-
موقعیت شغلی های فارسی زبان
یکشنبه 3 شهریور 1398 01:48
تو کل دنیا برای ایرانی ها خیلی کمه. مثلا آلمانی ها برای نفت و گاز خلیج فارس اگر فارسی زبان بخوان بگیرن میرن یک افغانی میگیرن که قبلا سازمان ملل هم کلی بابت قبول کردنش به عنوان مهاجر بهش پول داده. بعد از آلمانی ها، همسایه روس ماست. روس ها، میتونن افغانی بگیرن، ولی میرن تاجیک میگیرن که بجز چند زبان دیگه فارسی هم بلده....
-
کشش لازم برای ازدواج
شنبه 2 شهریور 1398 04:14
طرف حرفاش رو اینطوری شروع کرد که الآن همه عصبی شده ان. طلاق دیگه حادثه نیستو پدیده شده. بعد هم توضیح داد که حادثه یعنی یک بار اتفاق بیفته، ولی پدیده یعنی تکرار بشه. گفت که همسرداری بلد نیستیمو از این جور حرفای تکراری. حتی این هم تکراری بود که میگفت ما خیلی ساله داریم رو این موضوع کار میکنیم. گفت که نه حوزه به این...
-
مجری هم بخوای بتونی بشی، باید بری پزشک بشی
جمعه 1 شهریور 1398 10:48
خواهر یک زمانی فیزیک یکی از معتبرترین دانشگاه های کشور میخوند. اون زمان، زمانی بود که دو تا دوقلو مجری برنامه های ستاره شناسی آماتوری تلویزیون بودن. همون برنامه ای که شب ها میذاشتو بقدری جذاب از ستاره ها صحبت میکردن که همه جذبشون میشدن. بعد از مدتی دیگه همه دوقلوهای کچل تو تلویزیون رو با ستاره شناسی میشناختن. هر کدوم...
-
گردش مغزها
پنجشنبه 31 مرداد 1398 01:52
این کلمه ذهنمو درگیر کرده بود. یک زمانی، موقع انتخابات سال 88 دخترای هم سنم به قولی دم در آورده بودن، یهویی. مثلا تو اتوبوس نشسته بودیو یکیو میدیدی که ایستگاه میدون فلسطین یهویی پیاده میشد بپره تو ستاد اون کی کی بود، میرحسین موسوی. بعد، مثلا دختره می نشست صندلی جلو و میگفت خانوما رای به موسوی بدین. بعد هم ادامه میداد...
-
حیوان، نه خون آشام
سهشنبه 29 مرداد 1398 20:44
میخواستم این مطلب رو بذارم برای ماه دیگه. ولی نذاشتن. بقدری عصبانیم کردن که دیگه گفتم دیگه تحمل ندارم. الآن، همین الآن باید به موضوع بپردازم. ماجرا از امروز صبح شروع میشه. امروز صبح سر راهم یک عالمه داروهای گیاهی اعصابو ... توجهمو جلب کرد. با خودم گفتم مردم بقدری این ها براشون بی ارزشه که گذاشتنشون رو زمین؟! بعد که...
-
توبوره!
دوشنبه 28 مرداد 1398 07:54
زاییدتم بعد اول صبحی اسم منو این طوری صدا میکنه! شاشیده، این اسم رو روی من گذاشته! نه، باباهه رو جدی میگم. چند روزه داره به جریان صدا شدن اسم من فکر میکنه. تو روم و پشت سرم بارها و بارها اسم منو عمدا طور دیگه ای صدا میکنه. بعد این اسمیه که وقتی مادر منو زایید باباهه این رو روی من گذاشت. تو فامیلی که تحقیر آدما با تلفظ...
-
بحران هویت
یکشنبه 27 مرداد 1398 05:08
دشمن خود را دوست نگیرید این آیه سوره ممتحنه رو که میخونم، میگم دشمن؟ بابامه؟ همسایه؟ زودی دچار بحران هویت میشم. لیست بلندبالایی از دور و نزدیک برا خودم درست میکنم. بعد میشمرم که چند بار اس ام اس تبریک به ازای کارهام اومده و اون ها رو رد کرده ام. بعد میگم چند درصد با دشمنم مشورت کرده ام و بعد خلافش عمل کرده ام؟ میگم که...
-
هندوچین
شنبه 26 مرداد 1398 18:17
چند وقت پیش رفتم جای یک آژانس گردشگری بین المللی. اونجا گفتم میخوام مشاوره بگیرم تا ببینم برم چین بهتره یا برم روسیه. طرف مسئولش گفت که این چینی ها تعدادشون زیاده و بقدری نیروی کار ارزون قیمته که همه کشورهای دیگه کارخونه هاشون رو اونجا میزنن. خلاصه داشت میگفت که چین نرم که خوب نیست. در تکرار و تقریبا همیشه هم هربار...
-
کورالاین جونز
پنجشنبه 24 مرداد 1398 08:14
احتمالا انیمیشن stop motion کورالاین جونز رو دیده این. انیمیشن یک ساعته ژانر وحشت. اول من نمیدونستم که باید با این سبک انیمیشن بترسم. ولی دخترداییم که برای اولین بار دیدشو میگفت که باهاش ترسیده، فهمیدم که باید بترسم. این انیمیشن محصول 2009 هست، ولی من همین امسال دیدمش. برای دخترداییم هم تازگی داشت. بعد این رو من چندین...
-
اردک تک تک
سهشنبه 22 مرداد 1398 08:22
چند وقت پیش یکی از همسایه هامون با مشتو لگد در خونه مون رو زد که یک جوجه اردک برامون بیاره. قبلش به مامانم گفته بود و مادرم هم گفته بود که ناراحت نمیشه اگه این اردکه رو بده به ما. بعد، ما هم تو عمرمون کلا به تعداد انگشتای دستمون اردک بزرگ نکرده ایم. آخرین باری که تونستیم یک اردک رو کامل بزرگ کنیم، اردک کارخونه ای بود...
-
نظریه کشورهای پهناور
دوشنبه 21 مرداد 1398 08:34
چند وقت پیش داشتم برای این بورس بنیاد هومبولت آلمان بررسی میکردم. برام جالب بود که این بابا هومبولت، از مهم ترین شاخص هاش بنیان گذاری جغرافیای نوین بود. بیشتر بررسی نکردم ببینم نظریه اش برای جغرافیای نوین چی بوده. ولی خودم الآن براتون یک نظریه میدم که احتمالا الآن خیلی مورد استقبال غربی ها و نوگراها قرار میگیره. اون...
-
فرق آدم معمولی با آدم غیرمعمولی
یکشنبه 20 مرداد 1398 04:51
چند وقت پیش مستندی گذاشت تلویزیون از کسی که به طریقی اپتیک ایران رو رونق بخشیده بود و خیلی هم با سختی این کار رو کرده بودو از اون کسایی بود که اصلا خود مسئولین دنبالش بودن تا کارش رونق پیدا کنه. خودش که این طوری میگفت که زن یکی از این مسئولین نیاز به نمره عینکی پیدا میکنه که ایران نداشته. برای همین باید میرفتن برای...