نگاه کردم روز جهانی توالت و خیلی روزهای جهانی عجیب غریب در کنار روز جهانی معلم، پزشک و غیره داریم. مثلا روز بیمه داریم و بعدش روز جهانی هوانوردی که برای هر کدومشون با دقــــــــــــت یک فلسفه ای چیدن، ولی روز جهانی قاضی1 نداریم. روز ملی قاضی و قوه قضائیه داریم که اون هم هفت تیر هست و به وقت شهادت قاضی شهید، سید محمد بهشتی که در ادامه به اون اشاره میکنم.
پایه گذاری جمهوری اسلامی ایران برمبنای فقه اسلامیه، و شخص قاضی فقه میخونه. از آنجا که احتمالا بنیانگذار تقویم جهانی با فقه و فقاهت و کلا ولایت فقیه مشکل داره، این روز به نظرش در کنار توالت و پریودی زن و اینها قابلیت جهانی شدن نداره2.
انقدر ظریف تو این مملکت با مسائل فقهی این بنیانگذاران روزهای جهانی خودشون رو درگیر کرده اند که اگر کسی عمری به طول عمر جمهوری اسلامی داشته باشه میدونه که این یک چالشه که با شبهه اندازی درش برای فقاهت و قضاوت در ایران به وجود آمده. شبهه هم که میدونید شباهت به حق داره، و برای همین تشخیصش از حق سخته.
روزیکه من میخواستم انتخاب رشته کنم، به دلیل وجود شبهات که میدونستم در آینده گریبانگیرم خواهند بود، حاضر نبودم برم علوم انسانی و فقه بخونم. نمیخواستم نگران روز جهانی پریود باشم، درحالی که روز جهانی فقه و اصول نداشتیم. میخواستم در مرزهای دیگه حرکت کنم که امروز نگاه میکنم چون در این مورد کم نوشته شده و رسانه ها به مسائل شبهه انگیز بیشتر میپردازند تصمیم گرفتم بیشتر در این مورد بنویسم، با اینکه تخصصم فقه نیست.
از همون ابتدای تشکیل نظام اسلامی ایران، شالوده اجرای یک اقتصاد سالم با درنظر گرفتن فقه ریخته شد. خوب هم رویش کار کردند و به سبک مطالعات امروزی رویش کار شده، هرکی نره دنبالش.
ابن خلدون تجارت را ربودن مال از یکدیگر تعریف کرده و او را پدر علم اقتصاد اسلامی و بین الملل میدانند. فقها این را میدانند و وقتی حرف در این باره میزنند اینطوری بازرگانی رو تعریف میکنند: «آنچیزی که دزدی است و منجر میشود به اینکه عده ای بتوانند رگهای نامرئی برای جذب ارزشهای تولید، دسترنج کار مغزی و یدی دیگران ایجاد و انبار کنند، همین سود سرمایه بازرگانی است.»
حالا این جمله از کیه؟ از اقتصاد اسلامی شهید بهشتی.
در همون سند گفته میشه که و «سود سرمایه بازرگانی که بدست یک سرمایه دار می افتد، به او قدرت خرید میدهد، در حالیکه حتی به اندازه یک تومان نیز، امکان بهره برداری اضافی بوجود نیامده است و این تورم ایجاد میکند، در این حالت کارگر فکر میکند که حقوق خود را به طور کامل گرفته است، در حالیکه قدرت خرید او کمتر از آن مقدار است که دریافت میکند و این همان دزدیدن از جیب کارگر و استثمار او است.»
همان زمان که شالوده انقلاب اسلامی داشت گذاشته میشد، اینها مدون میشدند و در موردش بحث میشده، پس چرا ما هنوز همون نقطه اولیم؟
خب یک دلیلش اینه که جنگ اقتصادی و جنگهای دیگه هستند که تخریب میکنند و آدمها رو حذف فیزیکی میکنند.
دلیل دیگه اش هم این اختلافات زیربنایی هست که با مثلا بانکها از اول داشته ایم. بانکها دلیل تورم می آورده اند. آنها میگن تورم بالا اومده و مثلا جنس ها 40% گرانتر شده اند. اگر ربا نباشد که پول سال گذشته با پول امسال % 20 تفاوت دارد. حال، کسی که پول به دیگری میدهد، این 20% را از کجا بگیرد؟ پس باید ربا باشد.
در مورد دزدی اولین چیزیکه در فقه مطرح میشود اینه که دزدی قانون مجازات داره. آیا باید منکر علم اقتصاد شد و فقه رو بپذیریم؟
شهید بهشتی میگه که ما از آیه احل الله البیع و حرم الربا تا حد سود معقول حق الزحمه فروشنده رو میفهمیم و بیش از این از نظر ماهیت اقتصادی، نوعی ظلم است و هیچ تفاوتی با ربا ندارد.»
برخی دیگر دیدگاه دیگری مطرح میکنند که در تقابل با علم اقتصاد هست، و با وجود حکم فقهی، نوبت به حکم علم اقتصاد نمیرسد.
دسته سوم هم میگن که اقتصاد اگر دستوری شد، نمیتواند و نباید برخلاف اصول اولیه اقتصاد نظری باشد. چون در این حالت شکست و رکود و سرانجام مرگ اقتصادی جامعه بیمار حتمی است.
من نمیدونم این محسن رضایی که دو-سه دور قبل هربار می اومد میگفت دکتری اقتصاد گرفته رفته تو این اختلافات دیدگاه ها بررسی کرده و تز دکتری داده یا نه، ولی همین جا کلی جای بحث و تحقیق هست.
زمانیکه قانون اساسی کشور ما که گفته میشه کاملترین در نوع خودش هست، تدوین میشد یکی از خبرگان اینطور مطرح کرده که عیب و مشکل ما اینجاست که فقهای ما به معنی امروزیش اقتصاددان نیستند و اقتصاددانهای ما حتی بچه مسلمانهایشان فقیه نیستند و لذا نه ما این مساله را درست میتوانیم حل کنیم و نه آنها...
حالا چرا این رو اینجا مطرح میکنم؟ برای اینکه بعدش میخوام یک خط از قانون اساسی رو بیارم:
در اصول کلی قانون اساسی، بر پی ریزی اقتصاد سالم بر پایه مکتب، اینطوری تاکید شده: «پی ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طب ضوابط اسلامی جهت ایجاد رفاه و رفع فقر و برطرف ساختن هر نوع محرومیت در زمینه های تغذیه و مسکن و کار و بهداشت و تعمیم بیمه»
جنگ و توطئه اینجا به راحتی وارد میشه: بیمه؟ روز جهانی بیمه داریم! مبارزه با دخانیات؟ روز جهانی مبارزه با اون رو داریم.
حالا حمایت از کسیکه این حرف رو زده و این قانون رو ثبت کرده و براساس اون حکم میکنه کجاست؟ نمونه اش رو همین سرنگونی هلی کوپتر شهید جمهور رئیسی باید ببینیم که وقتی شهید شد، بازاریابان اقتصادی از شباهت اسمش به عنوان قاضی با قاتل استفاده کردند و کلی توهین و خوشحالی و اینها که بعدش ما دیدیم یک عده شون که جدی کار میکردن دستگیر شدن!
نمونه قبل ترش رو تو مجلس شهید باهنر و شهید بهشتی باید دید. اونجا که همون اول انقلاب در دفتر حزب جمهوری اسلامی با رئیس جمهوری وقت، رجایی، همه باهم شهید میشند. شاید استفاده از شباهت ابتدای کلمه قاضی با قاتل از همون ابتدا به بازی گرفته شد.
اینه که روز جهانی بیمه داریم، بله باید حق بیمه رو داد، ولی روز جهانی قاضی نداریم! تا میتونید قاضی و قضات رو از همون ابتدا که امام علی قاضی شد، شهید کنیم. اصلا آقایون شما رو چه به قضاوت؟!
قاضی فقه میخونه، و برنامه ریز روزشمار جهانی با اصل ولایت فقیه مشکل داره که بخواد اون رو به رسمیت بشناسه، برای همین هم روز جهانی توالت و پریود داریم، روز جهانی قاضی نداریم3!
من اینجا حرف از مدلهای مختلف آشوبی میشه وارد شد نمیزنم. من فقط میخواستم برای نسل نو (x، y، z، الون ..) بگم که ما در طول تاریخ روی مسائل اقتصادی کشور کار کرده ایم و فقه امروز هم فقه دیروز نیست و همین هم یک سیر تاریخی رو طی کرده. شبهات وارد شده اند و اصل و فرع ایجاد شده. همینه که ضرورت ایجاد شاخه های متعدد تخصص در این زمینه رو ایجاب میکنه و کرده.
__________
1- روز جهانی وکیل (lawyer) داریم که حقوق دان ترجمه میشه و قاضی کس دیگری است. اصلا قاضی اگر وکیل بشه، به وقت شهادت نمیگن که وکیل بود، او را با شغل و دانش پایه اولیه اش که قضاوت هست شناسایی میکنند.
2- یک دیوان عالی کیفری داریم که وقتی گوانتانوموی آمریکا کشف شد که تویش آدمها را با بروزترین روشها شکنجه میکردند، کسی هیچ کاری نتونست بکنه و هیچ اتفاقی هم نیوفتاد. در عوض نگاه کنید همین چند روزه فقط دیوان عالی کیفری خواست علیه نسل کشی صهیونیستها اقدامی بکنه. همون اقدام مقده تحریمش رو توسط آمریکا فراهم کرد.
3- در علوم سیاسی، اهل کتاب به فقه اسلامی هم مراجعه میکنند و قوانین اسلامی رو با قوانین خودشون مقایسه میکنند. نمیشه گفت که جهان در امر قضاوت و اجرای عدالت متاثر از فقه اسلامی و ولایت فقیه به این نحوی که در حکومت ما اجرا میشه نیست.
تو شرایطی هستیم که فقط همین یکی من مونده که بگیرم خودمون رو تحقیر کنم.
به محض حذف فیزیکی رئیس جمهور و وزیر خارجه، رسانه های معاند دست به قلم شده و با خبرپراکنی مواضع ولایت فقیه رو برای اگر مبادا موروثی بشه مورد حمله قرار دادن. ما طبق قانون اساسی میدونیم که انتخابات در پیش داریم و این حرفشون بیخوده و نیازی به دخالتشون در مدیریت امور کشور نداریم.
خیلی اتفاقا افتاد و جریانات دارم میبینم پشت سرهم اتفاق می افته. خیلی تجهیزات هوایی مون رو تحقیر کردند و همون موقع ارز دیجیتال فانتوم (ما از قدیم بیشتر بعنوان بالگرد میشناختیمش) رو بردن بالا. امروز هم طبق پیشبینی ها دلار رو تقویت کردن باهاش و در اصل با تحقیر کردن تولیدات ما.
همزمان از نظر فرهنگی به جز کار رسانه ای مجموعه برنامه های حذف ارزشها اجرا شد.
تاریخ نگاری استعماری کاری مشخصه خط سیر مشخص هم داره. یکی اینه که لذت رو از راه ارزشی و شرعی به دست نیاریم و ارزشها رو کمرنگ کنیم. شاید این جمله معروف رو شما هم شنیده باشین که الآن باب شده میگن طرف از دوست پسرش طوری باردار شده که هرکار میکنه نمیتونه بندازدش، ولی اونی که شرعی ازدواج کرده هی بچه اش سقط میشه.
رئیس جمهور ما رو حذف فیزیکی کردند. کشور ما اهل تسنن نیست که بگن اگر کسی با زور هم رهبرتون شد بپذیرین و او امیرالمومنین هست، ماهم قبول کنیم. ما شیعه ایم و این رو نمیپذیریم. برای محاصره ما چه کردند؟
رئیس جمهور رو حذف کردن.
قبلا هم این کار رو برای نجف در عراق کرده بودند. کل عراق که شیعه نشین نبود. استعمارگران برای محاصره نجف اول رهبرشون رو گرفتند، و بعد این شهر رو محاصره کردند.1
حالا بگیم تاریخ نگاری استعماری که همیشه بوده. بله بوده، ولی دانستنش و اینکه از چه نقطه ای به ما ضربه میزنه مهمه.
کشورهای استعماری خیلی خودشون رو ارزیابی میکنند. مثلا میگن ما اگر بگیم متل و باربی، خیلی زود مردم نسبت بهشون واکنش نشون میدن و میگن آمریکاییه. موقع تحریم های فردی اولین چیزی که تحریم میکنند، همین هاست: پپسی و تپسی، کوکاکولا، دنت، داو، نستله (شهری در اسرائیل) و اینها که شناخته شده اند.
حالا گفتن که چه کنیم؟ گفتن دستمال کلنکس رو اگر بهشون بدیم نمیگن که این استعماریه. همه میخرند. گفتن اگر از راه بهداشتی-درمانی وارد بشیم، کسی بهمون شک نمیکنه. سالها برنامه نفوذ رو در این حوزه اجرا کردند.
اونها اینطوری وارد شدن. اگر از ما بپرسین که یک شرکت داروسازی ایرانی میخواد بیاد اسمش رو چی میگذاره؟ میگیم مثلا سام پسر نوح، مثلا میگیم اسم مکان هگمتانه، زهراوی و اسمهای یا مذهبی میگذاریم یا تاریخی و یا متناسب با مکان. هیچ کدوم نباشه، دیگه اسم گیاهان دارویی رو شرکتمون میگذاریم
حالا این خارجی ها (اروپایی ها آمریکایی ها) میخوان از راه بهداشتی وارد بشن. اصلا وارد شده اند. بگذارین من بهتون بگم. اونها اسم خودشون رو خون، رگ، و OTC میگذارن. در اسم گذاری خیلی راحتند و ما قبول میکنیم.
کیفیت آب ما پایین اومده. چند ساله که خشکسالی شده و کیفیت پایین اومده. ماها یک عده مون میریم آب جوشیده میخوریم. این آب جوشیده بعد از مدتی به تقویتی مثل مولتی ویتامین مینرال نیاز داره. من باهوشم دیگه. میرم بخرم. میگم آقا مولتی ویتامین مینرال OTC بدین. طرف داروخانه، میگه چشم شوهر مهناز جنس آشغال شرکت OTC آلمانی رو وارد کرده، بفرمایین مراقب فرزندآوریتون باشین!
ماها میخوریم نمیفهمیم دقیقا چی داره عقیممون میکنه.
من میخوام استخدام بشم. میرم دنبال شغل کارگری. میزنم تو اینترنت و میبینم، خدایا چه قدر تو مهربونی! شرکت رگ و خون سرنگ سازی زده و میخواد منو سه شیفت گردشی استخدام کنه. میگم الآن بورس رو زمین بوده همین طور داره میره تو زیرزمین، من برم کارگری پولمو از کت یمین دربیارم. زنگ میزنم. طرف میگه اصلا برام مهم نیست تو کی هستی، اومدی بهم سلام کنی باید ورودی دویست هزار تومن (حقوق یک روز کار کارگریت) رو بدی بهم!
بدون هیچ تضمینی، کم دوره های آموزشی برای آموزش دیده ایم، حالا یک پولی هم بدیم بخوایم کارگر بشیم؟
این شرکت سرنگ سازی، یا چمیدونم داروسازی هی داره برای من کار میکنه. مثلا
مثلا میگه عزیزم رئیس جمهورت رو از دست دادی بیا بهت مشاوره بدم، روانشناسیت کنم: تو روانی شده ای یک پولی به ما اینجا بده.
باز هم برای من این صنایع پزشکی شغل درست کرده اند. چطوری؟
میگه الآن این جوون ها میخوان خودکشی کنند، بکشونیمشون تو بی تی اس. بهشون هم حس در جامعه و در جمع بودن میدیم. بهشون میگیم آرمی (Army:ارتش). هرکس بیشتر از ما یاد بگیره خرید کنه، ولو عکس پولارید، اون موفقتره و برنده جایزه است.
از یک آمارگیری شروع شد. اول بررسی کردن و دیدن ماها باربی خیلی به مذاقمون نچسبیده، رفتن سراغ کره و پروژه بی. یعنی، مکان رو از ترکیه جابجا کردن به چین و کره و هرچی هم بهمون دادن از غذا و دارو یک تی به اون "بی" و "او" چسبوندن، شد: "بی تی"، شد "او تی"، بگردین "تی تی" اش هم پیدا میکنید. کلی کلمات مخفف دورمون رو به اسم علم و دانش گرفته، باز هم اگر بخوایم یک داروی گیاهی برای چیزی که درمان بلد نیستن براش ازشون بگیریم یا باید ببینیم کلا تو بازار نیست، یا تحت استاندارد "نفر تی تی" غول اسرائیلی، اون رو با ارز باد کرده بخریم.
نفوذ این خارجی ها رو در تمامی حوزه های پزشکی بگیم، که نمیشه، ولی مثلا فرض کنید من میگم وزیر ورزش و جوانان سابق با هلی کوپتر هلال احمر سقوط کرد. تو همین دوره رئیسی هم بود. رفته بود کرمان که یک پروژه مجموعه ورزشی رو افتتاح کنه. اون موقع هم خبر کماکان رسید که حالش خوب نیست و بعد هم بعد از مدتی به دلیل خونریزی مغزی نتونست پست رو برعهده بگیره و عوضش کردن. باز خوبه بگم که با همین هلی کوپتر هلال احمر بود که رئیسی هم چپه شد؟! جالب اینجاست که معادل چنین ماهی در سال 1402 هم بوده که این اتفاق افتاده. یعنی حتی اگر مه و ابر و باران، آمدند که این جریان سرنگونی هلی کوپتر رئیسی رو اتفاقی نشون بدن، انقدر این سرنگونی مناسبتی بود که جای هیچ شکی نمیگذاره که کار کار عوامل نفوذی بوده.
یعنی اینها با این همه هواپیما و هلی کوپتر و اینها جابجا شدن، چیزیشون نشد، هربار این هلی کوپتر هلال احمر دست کادر دولت می افتاد سرنگون میشد. در این شرایط برهیچ کس، نفوذ دشمن در میان هلال احمر پوشیده نیست. اینه که ماها میگیم وای به روزی که بگندد نمک.
اینه، فرصت طلایی تاریخ نگاری استعماری.
شعار «زن، زندگی آزادی» رو خیلی ها گفتن شعار مجاهدین خلق منافقه، ولی من یک کتاب بازاریابی خوندم که چاپ ده سال پیش بود. تو اون، این شعار آمریکایی بود که بین مردم سایر کشورها رواج پیدا میکرد.
آن زمانیکه فرهنگ استعماری سیاستمداران جانی ای پرورش میده که نسل و حرث رو هلاک و نابود کنند، و بلکه مردمان بسیار عادی و طبقه پایین رو هم طوری تربیت کنه غیراروپایی رو دارای هیچ حقوق انسانی ندانه، و کشتن مردمان مستعمرات برای آنها از کشتن مرغ هم آسانتر باشد، هنوز به پایان نرسیده. یک زن آرایشگر فرانسوی مقیم الجزایر که از پیروزی مسلمانان مجاهد الجزایر به خشم آمده بود اینطور گفته بود:
«اگر ما اروپایی ها هر یک، چهارده الجزائری را میکشتیم، مساله حل بود. من مایلم با همین دست های قوی و برهنه خودم آن ها را بکشم»
فکر میکنید، این اروپایی ها امروز با این نظام کاداس و از این بازی ها متمدن شده ان و حس برتری جویی شان فروکش کرده؟
نه، این اسرائیل در میانه قلب خاورمیانه چه می کنه؟
این پادگان بزرگ با نام اسرائیل، جایی هست برای صهیونیستهایی که از اقصی نقاط دنیا بالاخص آمریکا و انگلیس آنجا برای حفظ خط استعماری خودشون حضور پیدا کرده اند.
تو کتاب مینویسن که پس از سقوط کمونیسم مردم اروپای شرقی از زمستان طولانی محرومیت به بهار وفور رسیدند! اما این تصویر آنقدر هم به نظرشان گل و بلبل نباید میبوده باشه، چراکه برخی از پیامدهای گذار به سرمایه داری (مثلا با از دست دادن قهرمان ملی و یا رئیس جمهور کشور ایران) شامل افزایش بی اعتمادیه. تو این کتاب اسم از استقبال از کریسمس به عنوان وجودی بین المللی و مدرن آورده میشه، ولی در عمل ما با چیزی مثل بی تی اس در کنار آن و ملقمه ای از اینها مواجهیم.
ما با اروپا و آمریکای سابق مواجهیم که امروز خودش رو به این مفاهیم بزک کرده. چیزی عوض نشده و آن زن اروپایی اگر میتونست با همان دستان قوی و برهنه خودش هنوز هم تک تک ماها رو میکشت.
________________________
1- ارتش انگلیس پس از مقاومت مردم عراق در برابر عثمانی نجف را محاصره و شرایط رفع محاصره در چند محور را چنین اعلام کردند: تحویل دادن اشخاصى که رهبرى مقاومت را عهده دار بوده اند، تحویل یک هزار قبضه تفنگ به عنوان غرامت، پرداخت غرامتى معادل پنجاه هزار لیره انگلیسى طلا، تبعید یک هزا ر نفر به عنوان اسیر جنگى به هندوستان.