آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

همه ننه و عمه

دیروز به این مامانه میگم شلوار ندارم. پول بده بخرم. طیبه رد میشه. بهش میگم یک شلوار مثل این میخوام. دختره مستقیم به افق های موفقیت زندگیش نگاه میکنه و میگه 15 تومنه. یعنی برو بخر، که ارزونه. به مامانه میگم 15 تومن بده عین همین بخرم. مامانه میگه تو پول داری برو بخر! خیلی باهاشون در قله موفقیتشون حرف نزدم. در عوض مثل خودشون عمل کردم. رفتم شلوار باباهه رو برداشتم و همون جا هم تنم کردم. چشمشون دراومد. در کمتر از چند ساعت شورا گرفتن؛ دختره و مادرش رفتن تو اتاق به پچ پچ کردن.

مونده بودن که چیکار کنن. باباهه هنوز نیومده بود. حتی به ذهنشون رسید که یکی از شلوارای دختره رو بدن به من. البته که من غرورم اجازه نمیداد قبول کنم. خودشون هم منصرف بودن تقریبا. بعد که باباهه اومد فکر میکنین چیکار کرد؟

هیچ، در سکوت تمام در برابر عمل انجام گرفته، مجبور شد فقط شلوار مامانه رو بپوشه :)

تا صبح با شلوار مامانه خوابید. بعد هم دیگه خیلی ساکتو آروم یک دو-سه تا نونی خریدو با شلوار بیرونش نشست. اصلا انگار نه انگار!

همه همینطورن با ما که میرسن. همه عمه و ننه. دختره مریم روز اول دندونای ما رو شمرد. رفتو با اون صادق راه انداختن که من لباس عقدم 65 تومنه. اون موقع که 300 تومن بود. چه لباسی و به چه خوشگلی. حالا مگر صادق میخواست بذاره که ما از 65 تومن گرون تر بپوشیم. اصلا بهش گفتیم از کجا خریده ما هم بریم همون جا. رفتیم همون جا یعنی خیابون 17 شهریور و همون پاساژ. بقدری با خود همین شوهر دختره بقدری گشتیم که آخرش خواهره مجبور شد دو تا روسری از خستگی تهش بخره هر کدوم 90 تومن! دولا و سه لا.

باما همه همین طورن. هی میرن کیف میخرن 2 تومن، شلوار 3 تومن. همین عمه و ننه ام هم همین طور بودن. میومدن به باباهه میگفتن کیف خریدن، مثلا دهه 70، 2 تومن، شلوار 3 تومن. باباهه هم که کل زن های دورو و برش همین ها بودن شروع میکرد فحش مادره دادن که آی پس تو دروغ میگی که خریدی 150 تومن و یا انقدر خری که به زرنگی عمه و ننه نمیرسی

دمای هوای مشهد

هاروکی موراکامی نویسنده مشهور میگفت پدرم از کل اخبار فقط بخش هواشناسیش رو نگاه میکرد، من هم همینطور. چون فکر میکردیم بقیه اخبار همه اش دروغه. خودم بعد از اون همین بخش رو نگاه میکردم، تا این که فهمیدم از اخبار همین هم دروغه.

هنوز مدت کوتاهی از مطلب اخیرم نمیگذره که حرف از اختلاف دمای 30 درجه ای صبح و شب اهواز زدم. دیگه از اون اختلاف خبری نیست. اصلا دیگه دمای اهواز با وجودی که به چله تابستون نزدیک میشیم به 50درجه نمیرسه، باور کن.

مدتی هست که از اخبار PressTv فقط زیرنویس مربوط به هواشناسیش رو میخونم. برام جالب بود که دمای هوای مشهد رو 30 درجه، تهران و صنعا رو 37 درجه نشون میداد. همیشه دمای شهرهای بزرگ ایران با شهرهای بزرگ آفریقایی برابری میکرد. اصلا امروز که دارم براتون مینویسم دمای اتاق پس از تهویه و سردسازی 32 درجه است.

سرزمین مادر، هند

دیروز داشتم یک فیلم هندی میدیدم. این روزا شبکه نمایش ساعت سه همه اش هی فیلم هندی میده. منم میشینم کامل نگاشون میکنم. البته قبلا خودم یک چند تا فیلم هندی دانلود کرده بودم. این بار داستان یک زن پاکستانی بود که به زور باید به عقد سیاسی درش میووردن. این زن مسلمان به خاطر خاکستر دایه اش میره هند. شاهرخ خان هم که اتفاقا با اون قد کوتاهش خلبان هلی کوپترهای هندی بود، میاد یک جایی بالا کوه جونش رو نجات میده و بعد عاشقش میشه. یک مقدار جزئی هم تو فیلمش آمیتا باچان بازی میکرد. فیلم، از همون اول خیلی راحت هی میگه سرزمین مادر، هندو طوری پرداخت میشه که قشنگ انگار بچه پاکستانه. بعد هم همه رو خوب نشون میده. حتی اونجایی که زنهای پاکستانی اندازه پسر حق تحصیل ندارن رو میگه نه برعکسه. اصلا خود دختر پاکستانیه یک شبه میادو آمیتا باچان به خاطرش تو هند برا دخترا مدرسه دخترونه میذاره. آخر فیلم هم نشون میده پسره نامرد فیلم، یعنی همون راضی که قرار بود با این دختره سیاسی ازدواج کنه شاهرخ خان رو برای 22 سال زندان میندازه. شاهرخ خانی که به خاطر عشقش شغل خلبانیش رو میذاره کنارو با کلی راهی هند میشه. نشون میده تو سرزمین فرزند هند، پاکستان، سیاست مداراش انقدر خوب نبودن که انداختنش زندانو کسی هم نه از تو هند فهمید و نه از پاکستان. البته همه اش هی برعکس، این زن های پاکستانی، مخصوصا جوون ترهاشون تحصیل کرده بودندو بالاخره با تحصیلاتشون حق اون هندی در سرزمین مادرش رو گرفتن.

حالا، ما. البته که من بسیار خوشحالم که اهواز دیگه مثل پاکستان نسبت به هند نیست. من خیلی راحت رفتم خوزستان و سرزمین خاطراتو آبا و اجدادیم رو یک بار دیگه پس از سال ها ملاقات کردم. البته که این ملاقات برام مهم بود. چون به عنوان نوه اجدادم و به عنوان بخشی از زندگیم اون جا رو برای مدتی که بگم زندگی کرده ام از نزدیک میدیدم. اهواز الآن بعد از سال ها جنگ، درگیری و کشته شدن صدام، عاملش، هنوز بخشی از سرزمین مادرش ایرانه. اما، آیا من در کشورم ایران جرات دارم بگم زمانی آذربایجان یا همون استان آرانو شیروان 100-200 سال پیش بخشی از ایران بوده؟! نه، تو خود کشورم هم کلی دشمن دارم، چه برسه به اینکه مثل این هندی ها اینطوری انقدر راحت جرات کنم که فیلم درست کنمو توش انقدر راحت بگم لاهور انگار ایالت چندم هندوستانه.

مسابقه ستارگان بورس

خیلی چیز خوبیه. مخصوصا چون زیرنویس شبکه خبر شده برین ببینین آمریکایی ها شماها رو چطوری توش بازی میدن، تا شاید ماها هم اسمی ازتون ببریم. من تلویزیون زیاد میبینم، برای همین الآن میبینم که خیلی حکومت دوست داره جوونای بیکار به جای چمیدونم تولید ورمی کمپوستو کمک به طبیعت، برن تو مسابقه بورس بازها شرکت کنندو برای ماها مدال طلا بیارن!

اما بورس چیه؟ بورس یک چیزیه مثل بورس پدیده شاندیز، بورس بیت کوین و غیره. یک چیزیه که تعداد زیادی مردم در عدد بالایی هی به هم میگن رو بورسه!

مثلا بیت کوین رو در نظر بگیرین، حکومتی ها درسته گفتن که بیت کوین دستشونه، ولی نگفتن که بازاریابان بیت کوین کارشون اشتباهه. اصلا شعبه هایی که راه افتاده ان، از قدیم که مردم رو جذب میکنن تا یک کلمه بیت کوین رو با کلاس تبلیغ کنن هیچ وقت برداشته نمیشن. حتی دولت نشون میده که چطوری یک انجام دهنده پروژه که متقلب معرفی میشه چطوری تبلیغ بازاریابیش رو با جی میلش میکنه، ولی نشون نمیده که یک فروشنده بیت کوین که اون هم معلوم نیست چطوری به عنوان نماینده انتخاب شده، ترویج بازاریابی شبکه ایش رو به صورتی تکراری در سرتاسر کشور انجام میده.

چند وقت پیش من رفته بودم اهواز. برام باور کردنی نبود که داییم که زمانی در شبکه گلدکوییست سرمایه گذاری کرده بود، حالا عین همون حرفایی رو تکرار میکرد که من روز اول از مظفری شنیده بودم. اصلا من مونده بودم که اول این با بیت کوین آشنا شد و یا اون؟ ولی یک چیزی برام روشن بود، و اون نداشتن ابتکار در آشناییشون بود. اصلا حتی ما باخودمون شک کردیم که بیت کوین نمایندگی میپذرفته! در دنیای بدی هستیم، دنیای دروغ گویان. فقط باید خیلی باهوش باشیم، که بفهمیم حرفا و منابع دروغ گویان از کجا سرچشمه میگرن.

کم خونی (2)

به موضوع کم خونی پرداختمو یکی از خواننده ها که فکر میکنم اتفاقا در جهادکشاورزی هم نقش موثری داره گفت مشکل کود شیمیایی هست که به کشاورزان اختصاص یافته. البته من همون موقع هم گفتم که اگر کود کمپوست و آلی باشه، کشاورزی که میدونه خودش بیشتر در معرض سرطان ناشی از کودهای شیمیایی هست رغبت داره که کود آلی بخره. ولی چرا نمیخره؟ دلایلی داره که مثلا یک سیاست گذار خیلی باید دانا باشه تا اون ها رو بدونه. اولیش اینه که کود شیمیایی ارزون و فراوونه. داشتم مطلبی تو یکی از همین مجله های کشاورزی میخوندم در این رابطه که میگفت راه حل میتونه مثلا در به کار گرفتن جوونایی باشه به جز شهرداریو اونا که رسما آشغال جمع میکنن. در واقع داشت میگفت از کسایی که کارگاه های ورمی کمپوست میزنن بقدری حمایت کنید که خرجتون اندازه حتی جمع کردن آشغالای مردم که 70% درصدش تر هست، نشه. از طرفی هم انقدر دست تو این کار بالا بیاد که جبران ارزونی محصولات پتروشیمی کارخونه ها بشه! خب، این راه حل به نظر من شاید 5 سال پیش حتی، جواب میداد. ولی من به عنوان یک جوون بیکار دیگه گول نمیخورم کلی کرم خاکی بخرمو کارگاه بزنم که کلی ورمی کمپوست رو دستم بمونه، تا شاید تو بخوای چوب به مال زدن من رو فدای کشاورزی بکنی که زمینش دیگه فقیر شده و نمیخواد دیگه کار کنه!

مجله دوم که خوندم در رابطه با همین موضوع بود، ولی شما نماینده مخالف در نظر بگیرینش. طرف میگفت چرا باید به این کودهای کشاورزی انقدر یارانه اختصاص پیدا کنه که قیمت کود کشاورزی ارزون تر از قیمت کود کشور همسایه بشه و در نتیجه رانتو قاچاق بالا بره؟! خیلی راحت هم راه حلش هم این بود که این یارانه باید قطع بشه!

البته نماینده مخالف درست تر میگفت. کودها دارن قاچاق میشن. ولی آیا باید راه حل این باشه؟! مثل این نماینده های مجلس، هرکسی یک نظری میده و یکی نظر کاملو جامع رو نمیده. تو هر دو راه حل فتنه است. درستش اینه که اصلا چرا باید رانت باشه؟! کشاورزی که زمینش و خودش انقدر فقیر شده ان که کود کمپوست و آلی براش گروون تموم بشه، چرا باید کود گروون بخره؟! خب نمیخره دیگه. تو بگو شفاف سازی کنن. بگو دلال ها باید حذف بشن. مثل همون قضیه پتروشیمی میمونه. مثلا طرف میگه من اگر 100 کیلو فلان ماده رو بخرم، برام کیلویی 3 تومن درمیاد، ولی اگر بخوام همون رو زیر 100 کیلو بخرم کیلویی 12 تومن درمیاد. چرا؟ چون بازار یک حد و یک مرزی برای قیمت عادلانه اش گذاشته. میگه به شرطی میفروشم که ازم 100 کیلو بخری. بعد اینجا پای دلال ها و رانت خواران وسط کشیده میشه. آقای کارشناس لطفا راه حل کامل و جامع رو ارائه کن. چیه نشستی هربار ما باید کلی هوشو ذکاوت به خرج بدیم که بفهمیم کدوم راه حل میتونسته درست باشه؟!