آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

تکلیف خانه داری و ازدواج جوانان روشن شد

چون اوضاع کمی خراب شد و تا حتی شاید چند ماه بعد از مهر زمان میبره که اصلاح بشه، برگشتم اینجا به نوشتن. اصلا اوضاع خوب نیست. در حال حاضر در حال کیش شدن و عقب نشینی هستیم.

قرار شد یارانه نیمی از یارانه بگیران بشه 350 هزار تومن. ما از اول توشون نبودیم.

کارت هدیه که ظرف مدت کوتاهی از پنجاه هزار تومان رسید به 500 هزار تومن. مهلت ندادن و کردنش 2 میلیون تومان! لابد دارن دیگه. همون ها که دور هم نیستند و هی میگن لاکچری لاکچری حداقل هدیه هاشون باید بشه دو میلیون تومان!

از اونطرف هم یک عده بیکار ننشستن. یکی هنوز میگه من رعنا میخوام! یکی دیگه هم (شاید ساختمون سازی روبروی خونه مون تو کل منطقه پیف پاف منتشر میکنه). صدای آژیر آمبولانس میاد که ما نمیدونیم به مناسبت روز ارتشه و یا تداخل مناسبت ها

این ملت هم از همون اول که اصرار داشتن من جاسوس بوده ام، ول کن ماجرا نیستن و انگار دنبال بهونه برای سفاک بودنشون هستن. البته که انسان موجودی خونریز و سفاکه!

من چند وقت پیش میخواستم از این وزیر کار بنویسم. یک وزارت خانه دو پهلو داریم به اسم وزارت کار و رفاه. ماها که کارهامون درست حسابی نیست بهش میگیم وزارت کار، اونا که در رفاه هستن بهش میگن وزارت خانه مرفهین! اصلا نمیدونم این وزارت خونه برای چی هست؟ شغل ها رو که از اول جدو آبادی تقسیم کرده ان. تا چند نسلشون هم در پزشکی، معلمی، و هر شغل ممکنی که لازم بود برایش وزارت خونه درست کنن برای خودشون جا رزرو کرده ان. حالا این وزارت کار و رفاه نمیدونم روی چه حساب باید باشه؟!

اومدم بنویسم این فلان گفت، ببین جلو اون چی کرد، دیدم وزیر قبلی آب پاکی رو هزار بار بدتر روی دستمون ریخته. بقدری بد عمل کرده که از این بنویسم؟! اصلا، چرا این وزارت خونه رو حذف نمیکنن ما راحت بشیم؟

به وزیر قبلی در ماه تیر از طریق مجلس گفته ان پول های ناشی از سود در شستا و هزار تا زیرمجموعه قبلی رو چی کار کردین؟ گفته دادیم بیمه قالی بافان!

کدوم قالی بافان؟ ما که داریم نگاه میکنیم خیلی از قالی بافان در همین مدت کوتاه به دلیل صادرات نخ و نقشه و واردات همون قالی های بافته شده بیکار شده ان و کارتهاشون رو خیلی زود پس داده ان! حتی کارخانه های بزرگ فرش ماشینی با اون همه درآمد زایی رو هم که تا حالا به تعطیلی کشونده ان! کدوم قالی بافان؟

در مقام قیاس، آدم نمیدونه چی بگه. بذاریم این وزیر جدید هرکار دوست داشت بکنه تا شاید به بدی وزیرهای قبلی برسه؟ در اومده رفته جای یک آیت الله با هزار تا پیری، دانشمندی و کلی آبرو. آیت الله میگه اولویت مردم معیشته. وزیر کار (همین عبدالملکی) میگه نه، اولویت کاره!

دقیقا همین قدر پررو! کدوم کار؟ ما که نگاه میکنیم ملت همه چند تا کار برا کسب درآمد دارن. این جمله آیت الله فقط یک شرط داشت و اون هم این بود که باید درآمد ملت متناسب با کاری که انجام میدادن جوابگوی معیشتشون میشد.

پررویی این وزیره، البته تمومی نداره. باز اون دفعه در اومده به شیخ ها میگه شما تماس چهره به چهره با این ملت دارین، برین بینشون بگین "بپذیرن!"

اصلا مهم هم نیست چی رو. قبلا هم من با این ادبیات مواجه شده بودم. داشتم ارائه میدادم استاد اونطرف داد زد و گفت بپذیر!

ملت بپذیرید. اشتغال پذیری رو بپذیرید! جمله فاعل داره. فکر میکنم دچار تناقض شده ایم. این اومده میگه به ما شغل پیشنهاد میدن، ماها نمیپذیریم؟ دقیقا نمیدونم منظورش چی بود. ادبیات ماها با این ها فرق داره! اصلا سر همین بود این استاده بهم نمره کم داد

دیگه به نظر اسم این وزارت خونه باید عوض بشه لااقل.

از اونطرف هم خودکارهامون داره تموم میشه. رویش نوشته CORONA، ساخت هند! ملت میگن میریم همین ترکیه و هند خونه میخریم، بعد به دلار اجاره میدیم. هرقدر هم با حباب خریده باشیم پولش درمیاد. اصلا هم مهم نیست این دلاری که قرار بود با هر خبر خوشی به کانال ده هزار تومن وارد بشه از جای 26هزار-27هزار تکون بخوره! نرخ و عدد همینی که هست!

البته، باز هم امیدوار هستیم. تا اون دولت قبلی گفت برین صندوق پالایشی بخرین، با خوش بینی تمام رفتیم خریدیم که امروز تو ضرر بفروشیم.

دیگه منتظریم در این دولت طرح اوراق سلفی مسکن متری تصویب بشه بدو بدو بخریم. شایدم خنگیم! در اصل خونه میخواستیم و بعد از اون هم یک خانواده جدید. پولمون که به اون نمیرسیده میرفتیم تو این سوراخ ها که دولت برامون میذاشت و هربار هم تو زرد درمیاد. حتی افغانستان که درگیر جنگه این طور انقدر بانک هایش ول نیستن

نگاه میکنیم حتی این هم روی حفظ ارزش پول ملی اش کار میکنه. درست قبل از اینکه یکباره بخواد ارز کشورش بیاد پایین بالا میبره که تو تبدیل ها ضرر نبینه! بعد اونوقت ماها به هر تندبادی از اینطرف به اونطرف. هر طرف هم قبلا مهره هاشون رو با چیزهایی مثل حباب و اینها چیده ان که فقط ماها ضرر ببینیم!  این مثلا افغانستان که حتی امروز دارن پرچمش رو بدون همه پرسی عوض میکنن، وضعش از نظر مدیریت فساد و رانت شاید بهتره. وگرنه که خیلی شباهت داریم بهشون.

دیگه تنها اتفاق خوشحال کننده اینه که واکسن داره کل کشور رو در مینورده. البته، من صبر کرده ام این یکی علائم کرونای جدیدم بره، تا بعد برم واکسن بزنم!

چرا انقدر ایرانی ستیزی؟

یک انیمه ژاپنی نگاه کردیم. گرفته بودن مسجد نصیر الملک شیراز (مسجد صورتی) رو برای یکی از صحنه ها استفاده کرده بودن. بدون اینکه کمترین زحمتی برایش بکشند. این استفاده انقدر راحت رو ما خودمون نمیتونستیم از آثارمون ببریم.

کاش فقط این بود. بعدا خوندیم که کاشی های این مسجد رو هم میدزدن.

از اونطرف داغ ما قرار نیست تمومی داشته باشه. عجیبه که آدما رو از خونه های تاریخی بیرون میکنن که بالایش برج ها بسازن. امشب من مقبره محتشم کاشانی رو دیدم که به بهانه توسعه آدمای تویش رو تخلیه کرده بودن و به جایش خرابه گذاشته بودن. یعنی سال 91 میشه ثبت آثار ملی و سال 97 میشه خرابه.

کار امروز هم نیست. این دولت و اون دولت هم نیست. اون روز نگاه کردیم چقدر آثار زردشت رو خراب کرده بودن. تخریب آب انبار مشترک زرتشتیان و مسلمانان در محدوده بلوار امام رضا (ع) یزد نمونه یکی از آثار تاریخی تخریب شده امروز دیار ماست.

محتشم کاشانی در دوره صفوی 91 سال عمر کرد. این شاعر که امروز کتیبه های اشعار باز این چه شورش است او رو در موزه های کشورهای مختلف میتونیم پیدا کنیم، اگر در این دوره بود بعید بود بتونه خودش به این سن برسه. تخریب خانه و مقبره اش که به کنار.

محتشم کاشانی، در ایران تنها شاعر آئینی نیست که خانه اش اینگونه ویرانه. شاعر آئینی دیگه ای رو در مستند دیدم که در دوره زندگی اش خانه خرابش کردن. میرزا صادق بیضا اردبیلی شاعر پر آوازه آئینی که عرفانی میسرود هم در دوره زندگیش شروع کردن به تخریب خانه اش.

بارها تاکید میکنیم که به فراموشی آثار ما همت گماشته اند و نگذاریم که این اتفاق بیشتر بیوفتد. کو گوش شنوا. فقط کافی بود در همین خانه بگذاریم جوانی زندگی کند، این جوان هر قدر هم وندال بود، نمیگذاشت خانه و مقبره تا این حد تخریب شود. پاسخ این تخریب ها و این بیرون و ویران کردن ها رو چه کسی میدهد؟ 

کجاییم ماها؟ یک ماسک درست کردیم که عکس دیجیتال یکی از مقبره هامون رو رویش به عنوان آثار تاریخی مورد حمایتمون بگذاریم؟ امروز ایتالیا، حتی در وضعی بدتر از ماهاست. ولی نگاه میکنم جای جای اون نقطه کوچیک در نقشه سنگ  و بناهای تاریخی ریخته. مردمش بیشتر از ما نگران محیط زیست اطرافشون هستن. بیشتر در این زمینه ها تظاهرات میکنن. بیشتر خرج میکنن. اون روز مصاحبه یکی رو دیدم که ماسک یکی از آثار باستانیش رو گذاشته بود. ماها کجاییم الآن؟

بعدا اضافه کرد: دلیل این اتفاق ها شاید بشه گفت بی دینی خود ماهاست. از خانواده هامون هم نشات میگیره. یک زمانی امام خمینی گفت برای برقراری حکومت اسلامی بهترین راه اینه که تصویرش کنیم. حالا جمع کثیر ایرانی چه کردن؟ دیدیم دیگه. خیلی غیرشفاف تصویرش کردن. مردهامون با عینک هایی که نشان از خیلی خواندن میداد و با ریش هایی که بهش میگفتن محاسن، خیلی شیک و زیبا جمعی با هم عکس انداختن. چند وقت بعد هم از دخترهامون با مانتو مقنعه صورتی در حالی که روبان صورتی به مقنعه سفیدشون زده بودن و هر جایی میتونستن روبان دوختن، عکس گرفتن. پسرها هم که حالا یک لباس تیره ای، یک بلیز شلواری چیزی. همون عکس ها رو دست به دست کردن و شاید این شروع عدم شفافیت در ایران اسلامی بود.

خدا میدونه الآن چقدر مجله زن لخت در دستان زنان ایرانی هست تا چند نفری منتظر آمدن یک مرد در خانه باشن. تو خوابگاه که بودم از ظاهرم فهمیده بودن که یک فرق باهاشون دارم و اونم این بود که شاید مدعی دین داری هستم. یک بار موقع نیمه شب که شد یکی گفت: حضرت فاطمه که حضرت فاطمه بود شب زفاف داشت!

شب زفاف رو هم بعد از نیمه شب اونجوری تعریف کرده بود. به ماها که میرسن همینطورین. الآن کی ادعای دین داری کرده؟ خانواده ما؟

اون روز داییم اومده میگه شماها که عالم هستین!

یعنی ما ادعای عالم بودن کردیم که پشت سرمون حرف میزنن این ادعا رو داریم؟ یک بار به این آقاجون، و نه به کس دیگه ای گفتم تنها دکترای فامیل منم. و درست هم بود. در کل فامیل هیچ کدومشون راه به این سختی و با اون همه آزار و اذیت گرفتن دکتری صنعتی رو نرفته بودن. نه شاغل بودیم که به خاطر اون بهمون احترام بذارن و نه زن و بچه ای که از بابت اون بالامون کنیم. بی پول و بی منت هزار تکلیف و مشق انجام دادیم که راضی شدن این دکتری رو که هیچ کس دیگه ای حاضر نیست تا اینجا انقدر بیگاری بکشه گرفتیم. هر جای دیگه دنیا بابت فقط همین دکتری صنعتی گرفتن یکی حامی مالی طرف میشد.

حالا باید دایی من از نیویورک ایران (قم) بیاد و بگه شماها که عالم هستین! لابد اونا هستن و ماها ادعامون میشه دیگه

از این عرایض زیاده. ماها مونده ایم با این همه راه نرفته و کار نشده در این مملکت، بقدری زیر پوست این شهر ... جمع شده که کافیه پتو بالا بزنن.

بری بهت راست راست بگن نمازت بخوره تو کمرت! بعد بگن این نماز چیه؟ به جز عکس های وحشت که به عنوان نمایشی از لذت دست به دست بچه ها میشه حالا باید ببینیم معروف ترین آدم مذهبی مون رو چطور مسخره میکنن. چشم هم دوخته باشن که کی میمیره!

از اونطرف زندگی رو هم که تو مجلات اونطوری تعریف کرده باشن.

مذهبی هامون هم که دیگه خیلی مذهبین. میری خونه اش، یک کتابخونه نمایشی ظاهری داره. کتابخونه ای که حتی یک بچه دبستانی بیشتر از اون تعداد کتاب میتونه داشته باشه. بهش بگی هم میگه ماها قدر شما پولدار نیستیم انقدر کتاب داشته باشیم. اصلا، آقا اهل کتابخونه ای تو. واقعا تو این آلودگی هوا کسی کتابخونه میره؟ اسم خودش رو گذاشته مثلا پژوهشگر، علم رو با گرفتن پایان نامه به دست آوردن. مدرکی که نگاه میکنی اون زحمت ماها رو سرش نکشیده ان. بعد، قرار هم نیست تو همین جا متوقف بشن. نه دیگه، ماها الآن علم و دین، زندگی خوب و خدا و پیغمبر رو باهم داریم! چند تا فایل پی دی اف خونده. اون وقت به ماها که میرسه، میبینه تو خونه خرابه شنگولیم. تو ناز نعمت صبر نداره. حسودی میکنه و یا هرچی، میگه ماها رو «اثر وضعی گناه» گرفته. قشنگ تو رومون میگن اگر اینه زندگیمون، اگر مثل خودشون تو ناز نعمت نبوده ایم، نه اینه که دلیلش مثلا میتونسته اثر وضعی گناه ترک فعل اون باشه، بلکه اثر وضعی گناه ماها بوده. بهمون که میرسن، حالا یک جایی دست بگیرن و یا رفت و آمد داشته باشن. بعدا قطع رابطه میکنن. زن باشه میگه من انقدر وقت ندارم که حتی دستشویی برم (منظورش اینه که همه اش سرش تو کار بچشه.) مرد هم باشه، میگه من برم نفقه زن و بچه مو بدم!

در نگاه از بالایش، بلد نیست صبر داشته باشه. تو سختی هم همینطوره. اونجا هم صبر نداره. بهشون میرسی باید بگی زود کم آوردی!

نگاه میکنی اون از اون که ادعای مذهبی بودن میکنه و اینم از این که ادعای لامذهبی میکنه. نه زندگی این راه به اصلاح داره، و نه زندگی اون. بینشون نشستیم میگیم کجایین الآن؟ زشته که بگن الآن مجله فلان خارجی، روزنامه بهمان و هزار تا دست و پای زن لخت رو دارن میبینن دیگه! اگر مشغول اون کار نبودن، مشغول گشتن دنبال خونه محتشم بودن؟!

برخی باورهای غلط در مورد بهداشت

حالا که پیک کرونا رو زحمت کشیدن و آمار فوتی ها رو یک کانال پایین تر به عدد حدود پونصد رسوندن بد نیست کمی در مورد رعایت بهداشت بگم که میبینم رعایت نمیکنن. دلیلش هم اغلب باور غلط ماهاست.

چند وقت پیش خواهرم یک سوسک آمریکایی رو کشت که بی رنگ شده بود. خونه قبلی ما که چند کوچه پایین تر بود سوسک آمریکایی نداشت. در عوض یک سوسک های ریزی داشته که به خاطر مبارزه با اونها هربار کابینت ها رو میریختیم بیرون و سم پاشی میکردیم. این ها شاید تعدادشون کم میشد، ولی هم چنان وجود داشتن. گاهی یک نسلشون بی رنگ میشد و دوباره همون آش و کاسه. بعدها تبلیغ کردن که شرکتی محصولی به اسم «امحا» تولید کرده که یک ذره از اون سوسک ها رو سمت خودش میکشه. اونها هم اون رو خیلی دوست دارن و با خوردنش بسیار تشنه میشن، و در جاهایی مثل فاضلاب میمیرن. ما اصلا نمیبینمشون دیگه. این مبارزه واقعا خیلی بهتر از بقیه روش ها بوده به نظر من. من تعجب میکنم که هنوز جوون ها ملحفه هاشون بوی پیف پاف و سم کش های بد بوی عجیب غریب میده.

مورد بعدی داروی کروناست. یک دارویی هست به اسم همیوپاتی. یک نانو از بیماری رو در اون میذارن و ضعیف شده اون رو به خورد آدم میدن. در نتیجه میگن بدن قوی تر میشه. حالا این برای کسی که خودش رو قرنطینه کرده و انواع سویه های کرونا رو هم گرفته درسته؟ نه، بیچاره ولو دو- سه روز، درگیر بیماری میشه. اگر هم واکسن نزده باشه بیشتر ناقل بیماری میشه. با خودم فکر میکنم این پیک رو چند نفر ناخواسته تا این حد بالا رسوندن. باورهای غلط دیگه از این حیث رو ربط بدین به بارون. میگن بارون آب پاکی میاره. حالا بارون تبدیل شده به سیل و شما اون زیر رفته این. این احتمال رو بدین که نه تنها کرونا رو گرفته این بلکه ناقل هم هستین.

یکی از نشانه های کرونا اینه که وقتی میگیرن احساس میکنید زخم اثنی عشر گرفته این. احساس میکنید یک قسمت از معده زخم شده. معمولا اگر اطرافیان هم یک باری این احساس رو با چند حس دیگه دارن، این کروناست. لازمه که ضمن پرهیز غذایی مثل نخوردن غذاهای قندی، خوردن سبزیجاتی مثل جعفری رو حتما در دستور کار قرار بدین. قرنطینه و جدا کردن خودتون از دیگران برای پایین بردن سطح التهابات لازمه. با تحرک بدنی و این پرهیزها احتمال عود بیماری رو پایین میبرین. قرنطینه این جور مواقع بیشتر به معنی حفظ خودتون از افزایش سطح ویروس در بدنه تا بیشتر ناقل بودن.

تو این روزها که همه تشنه یک قطره بارون هستن، نگاه میکنیم بعضیا پلاستیک میسوزنن. قشنگ روزهای جمعه. سوزوندن برگ رو ارتباط میدادیم به روزهای پنج شنبه و حالا یک مدتیه روز جمعه و حتی شبش پلاستیک میسوزنن و دودش کل محل رو میگیره. حتی یک بار این بقدری مشتعل شد که چند ماشین آتش نشانی جای خونه اومد تا خاموشش کنه. امروزه برخی پلاستیک ها رو طوری تولید میکنن که قابل بازیافت باشن. در اروپا از همین چند ماه پیش راه انداختن که دیگه در ظروف یک بار مصرف، حتی ذره ای نباید پلاستیک باشه. این بخش از کار خوبه، ولی اگر حالا به ما هم رسید باید بدونیم علم پیشرفت کرده و میشه یک کاریش کرد. اول اینکه کمتر پلاستیک مصرف کنیم و یک مقدار از علاقه مون بهش کم کنیم، و بعد هم بذاریم بازیافت بشن.

در مورد سوزوندن کاه و کلش هم همینه. امروزه، راه مبارزه با کرم ساقه خوار رو پرورش زنبورهایی گرفته ان که لاروشون رو تکثیر میکنن، و این ها کرم ساقه خوار رو از همون نوزادی میخورن. دیگه لازم نیست مثل سابق هوا رو آلوده کنیم چون روش دیگه ای برای مبارزه با این کرم بلد نیستیم. به این میگن کنترل زیستی. مثلا برای مبارزه با کرم ساقه خوار نیشکر زنبور تلنموس تکثیر میکنن.

هوای آلوده، برای انسان مضره. یک تحقیقی اخیرا کرده ان که در اون نشون میده هوای آلوده با چاقی و آسم مرتبطه. طرف نگاه میکنی از همه چاق تره، اتفاقا از همه هم بیشتر به این هوای آلوده علاقه نشون میده. میگه هیچ که نباشه خفگی هوای بسته درش نیست. این اشتباهه. با این آلودگی هوا احتمال دیابت و چاقی بالاتر میره. حالا میگن چاقی و دیابت بیماری پیش زمینه ای برای کروناست. اتفاقا برعکس، این روزها تا بنفش شدن وضع آلودگی هوا پیش رفته ایم. شاید قبل از کرونا انقدر هوا آلوده نبود که الآن هست.

دشمن پیش رو: مشکلات شهری و کشتی ها

یک باری ساعت حدود هشت و نیم شب بود که از آلودگی هوا چپه شدم. قبلش هربار با بقیه چک میکردم که آلودگی امشب مثل دیروز بعدازظهر و دیشب نبوده؟ اونا هم میگفتن حسگرهاشون از کار افتاده.

سختی کار تو اینه که تشخیص میدی آلوده هست، ولی تا چه حد رو باید همه با هم بگن. سرم مثل دیشب درد میکرد. دیروز خیلی زود در و پنجره ها رو بستیم. هیچ وقت فکرش رو نمیکردم بدون طی مسافتی در خیابان دچار حالت تهوع بشم. اونموقع فقط فکرم هوای تمیزتر و نقطه بهتری برای نفس کشیدن بود. دیگه به غذایی که چند ساعت پیش خورده بودم فکر میکردم که زیاده روی نکرده باشم. بلند شدم رفتم تو حیاط دیدم بدتر میشه برگشتم رفتم این ور و کمی هم اون ور. فکر کردم اگر بخوابم درست میشه. همینطور هم شد و خوابیدم.

دیگه ساعتهای 11 دوباره بلند شدم. به نظر امروز مراسم خاصی از نظر محرم باشه. چون مردم هم نوع خاصی از ارتباطات رو دارن. بنزین این دو روزه کلی مصرف شده.

مسئولین که سکوت. کاش این کرونا تموم بشه اینا به خاطر بچه هاشون کمی آلودگی رو کنترل کنن تا دیگه به خونه هامون نرسه. میگن هر قدر به خاطر کرونا مردم رو بیشتر خونه نشین کنن، ساخت و سازها و خانه سازی هم بیشتر میشه. لابد نیاز کارتن خواب ها هم به خونه بیشتر میشه و در این روزها سود خوبی نصیبشون میشه. یک ارتباط مستقیم این دو با هم دارن. سالانه 41 هزار نفر طبق آمار رسمی آدم فقط به خاطر آلودگی هوا تو این کشور میمیرن. غسال خونه ها میگن روزهایی که هوا بیشتر آلوده است مراجعه کننده بیشتری هم دارن.

اما از اوضاع کشور بگم که بجز مشکلات شهری، اوضاع هم چنان آرامه. دانشجوها که همچنان دغدغه امتحاناتشون رو دارن، و مراسم ها هم کامل اجرا میشن. آنچه که باید حواسمون باشه اینه که وقتی قرار شد جنگی پیش رو باشه، اون جنگ حتما جنگ فناوری و برتری مردم یک کشور بر دیگریه. اینکه انقدر در داستان ها و رویا روی کشتی سازی و آرمان سازی، کشورها رو مردمشون کار میکنن سر همینه. یک سره داستان های دزدان دریایی، کشتی های سطحی و زیر سطحی رو درست میکنن و با اون به نقاط مختلف دنیا سفر میکنن. جنگ آینده، به جز حالا تهدیدی که مرزهای خاکی میتونن داشته باشن، جنگ کشتی هاست. الآن اگر دقت کرده باشین سر این کشتی اسرائیلی که در دریای عمان حادثه ای براش اتفاق افتاد کلی تو نهادهای بین المللی سرصدا کردن. کشتی انگلیس، آمریکا و از اونطرف امارات در منطقه ما رو تهدید میکرد. در همان منطقه اتفاقی برای یکی از کشتی های ما افتاده بود، تهدید کشتی انگلیس به قدری بود که حتی وقتی قایق پاکستان برای کمک آمد آن را هم تهدید کردند و عقب نشینی کرد. در روزها و سال های اخیر تعداد کشتی های جنگی آمریکا و اسرائیل در منطقه دریای سیاه تا منطقه دریای عمان که جای ما هست بیشتر شده. آن ها همچنان در حال خرید و تجهیز پیشرفته ترین ناوهای جنگی و کشتی ها هستند. اسرائیل همچنان تهدید میکند که وقت اقدام نظامی علیه ایران رسیده است.

علاوه برآن، مشکلات شهری مشکل پیش روی ماست. با اعمال تغییرات آب و هوایی (و اعلام اینکه جنگ آینده جنگ آب و غذاست) که از جمله آن ها آتش سوزی جنگل هاست، ما در آینده مشکل آب، غذا و هوا خواهیم داشت. مثال در این زمینه زیاده، ولی مثال جالبش دستگیری حدود 42 نفر در الجزیره در جریان آتش سوزی اخیر این کشوره. پس از بازجویی ها معلوم شد که به جز اسرائیل، کشور همسایه یعنی مغرب نیز در این آتش سوزی ها نقش داشته. کشور الجزیره مرز خود را با مغرب بست. تکرار این سبک زمین سوزی روش رژیم صهیونیستی مثل دانه های نخود پخش در زمینه. 

اینکه جنگ ایران با اسرائیل حتمی است در آن شکی نیست. فقط میزان تلفات از دید کشورها و نوع نگاه آنها به جنگ مطرحه. اسرائیلی ها خیلی جان دوستن، پس شاید بردن از نظر آنها بیشترین میزان تلفات انسانی و به نوعی نسل کشی باشد. کاری که تاکنون در منطقه ای به اسم فلسطین ترتیب داده ان. از نظر ما میگن جنگ همان دفاعه. پس اگر تجهیزاتشون رو طوری بزنیم که نتونن آب و هوا رو آلوده کنن، و یا ماها رو کمتر بزنن، احتمالا برد را ما کرده ایم.