تقریبا همه میدونن که در ایران، مخصوصا 100 سال اخیر که به سن پدران ما هم میرسه، مبارزه از حالت تحریم ملی و سرد خارج شدو به حالت گرم رفت. گاهی من خودم با خودم فکر میکنم تا این حد لازم بود؟ تقریبا جواب درسته. برای جواب هم باید کمی تاریخ بگم. مثلا تاریخ حزب توده رو در نظر بگیرین. در واقع هسته اولیه حزب توده رو دکتر ارانی تشکیل میده. دکتر ارانی هم آدم باهوشی بوده و با مجله دنیا گروه اولیه این حزب رو سازماندهی میکنه. ولی در سال 1315 اعضای اصلی این حزب که حدود 50 نفر بوده ان و شایدم کمتر دستگیر میشن. بعضی افراد این حزب جنبه بین المللی داشته اند، برای همین این دستگیری در کل دنیا مطرح میشه. زندانی شدن این ها تا سال 1320 طول میکشه. در این جریان هسته اصلی که دکتر ارانی بوده رو میکُشن و به جاش یک خائن جاسوس نفوذی وارد حزب میکنن. اون جای دکتر ارانی رو میگیره و کارهای حزب رو تا حد اغتشاش به نفع انگلیس و عمال استعماری پایین میاره. تا این حد که مثلا در مرام نامه حزب نوشته بودن اگر برای کارگران مبارزه میکنید نباید برای کارگرایی مبارزه کنید که برای هم پیمانان ما بیگاری میکنن! حالا مثلا این هم پیمانان کیا بودن؟ خب مثلا شوروی. حالا اون موقع این شوروی هم پیمان انگلیس بوده. بنابراین کارگرای پلیس جنوب و نفت جنوب که اتفاقا وضعشون خیلی هم بد بود و عملا برای استعمار روشن انگلیس کار میکردن باید حقشون خورده میشد. یا مثلا در مرام نامه ذکر کرده بودن که اگر اغتشاش میکنید نباید به انگلیس ها لطمه بخوره. اینطوری عملا منافع استعماری رو دنبال میکردن.
اما بعد از اون در سال فکر میکنم 1322 موقعی که مصدق در حال ملی کردن صنعت نفت ما بوده، اتفاق جالبی میفته. خب، این خیلی کار دشواری بوده از نظر دیپلماسی. ولی حالا ببینید این فدائیان اسلام که از مراجع عالی رتبه هم کسب اجازه کرده بودن، چه تاثیری در این پیروزی ایرانی ها داشتن. این موقع فدائیان اسلام رزم آرا رو میکُشن و شوک سنگینی به مبارزات انگلیسی ها و استعمار نفت جنوب وارد میشه. رزم آرا مهره مهمی برای اون ها بوده. از اونطرف تا این ها میان به خودشون بیان مصدق نفت رو ملی کرده بوده. اهمیت این کار رو هم تا این حد در نظر بگیرین که بعد از اون انگلیس از تجربه ای که در ایران به دست آورده بوده میره و خودش با دست خودش نفت برمه رو ملی اعلام میکنه. ولی برمه (میانمار) تا همین امروز نشده که خودش بتونه از منابع غنی اش اون بهره ای رو ببره که شاید روزی دلش میخواست که ببره.
بنابراین مبارزه گرم اهمیت داره. ولی نگاه کنین در حد پیچیدگی دشمنتون پیچیدگی داره.
امروز این برنامه شکر-پنیر داشت یک نمایش به زبان آذری میذاشت، من کلی خندیدم. یکی رو نشون میداد که مثلا داره امضا میگیره، بعد باید پرونده رو میبرد میداد به اون یکی کارمنده. بعد یهو انگار گیر کردن. امضاگیره پرونده رو دو دستی زد تو سر اون یکی کارمنده. بعد داشت میرفت سمت اون یکی. هیچ کدوم هم ابراز ناراحتی نمیکردن از وضع موجود. خلاصه یک طورایی شده بود بازی کامپیوتری که دسته های بازی توش گیر کرده باشن. بعد دوربین یک جوون بیستو چند ساله رو نشون داد که یعنی باباهه بهش میگه بابایی بازی رو ول کن داره دیرت میشه! کلی خنده دار بود دیگه؛ بازی امضا گرفتن. قبل از دکتری همه اش اس ام اس میدادن دو طرح نمیشه. نرو، ولی حالا که رفتی خوشحالیم. بعد از دکتری میگن فرصت هایی که به خودمون دادیم برای بردن بازی امضا گرفتن دیگه تکرار نمیشه. این بار برو و یک مدرک دیگه مثلا چین بگیر، روسیه بگیرو ازین بازی ها. حالا بد هم نیست پزشکی باشه، دندان باشه، چین باشه، فرانسه باشه یا هرجایی. در این صورت ما خوشحالیم کلا...
بعد اخبار نشون داد که هنوز آتش سوزی کالیفرنیا تمومی نداره. این آتش عجیب، حتی داره جاهایی رو میسوزونه که برگو درخت ندارن! این شاید مثل ماجرای سیل کارولینای آمریکا باشه. آمریکایی ها زندگیشون رو با دیپلماسی شوک میگردونن. قضیه سیل کارولینای آمریکا هم این بوده که مردم اون بخش از آمریکا پولدار بودن و دلشون مدارس خصوصی نمیخواسته. برای همین موقعی که سیل میاد و بعدش مسئولینشون تعلل میکنن تا خوب سیل بیاد و زندگیشون رو ببره. به این ترتیب مردم مجبور به پذیرش شرایط بعد از دیپلماسی وارده شده میشندو مدارس خصوصی رو میپذیرن. لابد قضیه همین بوده. کسی نیست دلش برای این کفشدوزکهای کالیفرنیا بسوزه:
بیچاره ها. احتمالا فرصت نشده برن یک جایی کز کنن تا فصل سرد تموم بشه.