آه

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد
آه

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

وقت جنبش شام است

این پاپلی اومد تو کتابش، شازده حمام، هی از دخترهای عشایری نوشت که این رو دیدم خوشم نیومد و اون رو دیدم زنم نشد و بعد هم خیلی مقدس و علمی رفتم سوئد. سوئد خیلی سرد بود و کمپ داشتند. کلی از فضای علمی اونجا تعریف کرد و گفت من محقق بودم.

گذشت و حالا بعد از چند وقت از بزرگترین شهر زیرزمینی اتمی آمریکا زیر اون فضا تحت عنوان شهر اتمی یخی گرین لند رونمایی کردند. یک کلمه ناسا هم بهش چسبوندند که هزینه هاشون رو تبلیغ کرده باشند. قرار شده ترامپ اون رو بعد از نیکسون بخره!

گفتن که جنگ لبنان با اسرائیل تموم شد. من برای اعلام اون لازم نبود خیلی صبر کنم، چون به محض اینکه این جنگ تموم شد نیروهای مزدور ترکی صهیونیست شروع به تصرف سوریه کردند. آنها از گوشه ادلب شروع کردند. آن ها ظرف چند ساعت تا وسطهای حلب پیش رفتند. تسلیحاتشون به قدری خوب و حرفه ای هست که ارتش سوریه از پسش برنمی آید. در این ماجرا نقش روسیه در کم کاری هست. بالاخره باید سلاح های آمریکایی با توافق ترامپ به یک دردی بخورد. با این اوصاف میشه گفت که اسرائیل تغییر میدان داده، به اسم آتش بس با لبنان، اون هم از سمت نجیب میقاتی. آتش بس نجیب میقاتی یعنی اینکه توافق به نحوی صورت گرفته که اگر حزب الله دستی تکون بده نجیب میقاتی اون رو میزنه.

در سمت سوریه که به تازگی جنگ آغاز شده، ایرانی ها نقطه اصلی هدف آن ها در این جریان بودند و یک نفر شهید هم به اسم هاشم پورهاشمی داریم. پس ما که هدفمون مدافع حرم بودن هست، نقشمان در این نبرد مشخص است.

سوریه در این جریانات یک سال اخیر با جنگ غزه و لبنان نقش تدارکات را داشت. با تضعیف سوریه، کل محور مقاومت پایین می آید و احتمال درگیری در عراق بالا میرود. قبلا هم سال 2011 اینطوری شد. زمانیکه سوریه رو زدند، داعش فعالیت ویژه ای در عراق پیدا کرد و با سرعت چند استان را تصرف کرد.

البته در ایران هم در این سرمای شدید، زن زندگی آزادی خیلی مطرحه و دو طرف همه در باغ مشغول گشت و گذارند؛ یعنی هم زنان لخت کرده بیرون آمدند و هم زنان چادری.


________________

بعدا اضافه کرد: امروز یکشنبه 18 آذر 1403، بشار اسد سوریه را به مقصد نامعلوم ترک کرد. بنابراین، دولت بشار اسد سقوط کرده و تغییر حکومت به دست نخست وزیر و مخالفان حکومت افتاده. گروه تروریستی تحریر الشام کنترل بخش اعظم دمشق را به دست گرفته و حتی گفته میشه کنترل ساختمان رادیو و تلویزیون سوریه نیز به دست گروه های تکفیری افتاده است. این گروه زندانی بزرگ از سوریه را باز کرده و هر چه تروریست بوده است را آزاد کرده. از سمت مرز با رژیم صهیونیستی، تانک های رژیم صهیونیستی وارد خاک سوریه شده اند، و ما نگران حرم حضرت رقیه هستیم.

بعدا اضافه کرد ۲: هیچ دلیلی ندارد اون آمریکایی بخواهد به ترتیب وارد بشه؛ یعنی اول سوریه و لبنان و بعد ایران. از حالا میتونیم فرض کنیم با ریزپهپادهایش نقش ساواک دوره پهلوی روی می‌تونه برامون اجرا کنه

مقایسه عارف و ترامپ در سیاست

همه چیز آروم بود و اسرائیل موشکشو شلیک کرد و یه چند تا بندرها و مناطق اقتصادی ما رو زد. بعد عارف، معاون اول پزشکیان، اومد جلو تلویزیون و گفت:  ت...تجاوز رو پاسخ میدیم. اصلاً هم نمی‌ترسیم.

این عارف همون عارفی نبود که موقع انتخابات چند سال پیش اومد جلو تلویزیون گفت که نوه‌ام داره منو پشت تلویزیون می‌بینه به خاطر اون دارم میام رئیس جمهور بشم؟

حالا مقایسش کنید با ترامپ. ترامپ خودش بچه داره، نوه داره. اصلاً بازیگره.

میاد جلوی تلویزیون یه نفر میاد ترورش کنه، همونجا داد می‌زنه جنگ، جنگ، فقط آمریکا.

بعد حالا خوبه رسانه‌های آمریکایی الآن ترامپ رو نشونش بدن: فوتبال، فقط فوتبال! من چون نوه‌ام طرفدار فوتباله، من فوتبال خیلی دوست دارم. تازه شم الان که هنوز رئیس جمهور نشدم. حق دارم بگم نوه ام، فقط نوه ام!

تلویزیون آمریکا هم بیاد نشون بده ترامپ چشم و ابرو برگشته، نوه اش هم مثل خودش چشم و ابرو برگشته؛ پسر و پدربزرگ. بقیه که پیچ تلویزیون رو باز میکنم چی میگن؟ همه میگن ما درسته ترامپ یه کارایی کرده، ولی امید داریم که نوه اش آدم خوبی از آب در بیاد.

دیگه کسی میاد بگه ترامپ اون همه آدم کشت تو یمن، اون همه آدم کشت تو سطح دنیا؟ تو ایران؟ این جنایتکار؟! اصلاً قرار بود مجازات بشه، دادگاهی بشه، و تاوان فرار مالیاتیشو بده.

حالا ما. تا دیروز که رئیسی رئیس جمهورمون بود و هلی کوپترش ناگهان سقوط نکرده بود و زنده بود، لااقل امید داشتیم این استادیوم کنار خونمون رونق بگیره و  از طریق ورزش و پولی که با خودش میاره، نوه‌هامون و بچه‌هامون رو با فرهنگ بار بیاریم. حالا چی؟!

مردم باید برن تلویزیونو روشن کنن و ببینن ترامپ امروز چی داره بازی می‌کنه. هر وقت لازم شد دخترشو میاره، هر وقت لازم شد پسرشو میاره، و هر وقت لازم شد نوه‌اش رو میاره. کشور فرامنطقه ای آمریکا، که یکی چند تا از موشک‌های اسرائیلیش وقتی به بندر ماهشهر ما زده می‌شه از طریق ارتش آمریکا که در عراق است، از اون فضا کمک گرفته می‌شه. جدا کردن؛ اسرائیل رو از خودشون جدا کردن. الان میری تلویزیون آمریکا رو روشن می‌کنی، میگی شاید فرهنگ آمریکایی‌ها اینه. بیخود که مردم فریبشو نمی‌خورن. اقتصاد آمریکا مهمه. بچه‌ام فوتبال دوست داره.

حالا اسرائیل بندر زده؛ موشک به منطقه اقتصادی ایران زده. هم که بیایم جلو تلویزیون ت‌... تجاوز را پاسخ میدیم کافیه؟!  یعنی وقتی اسم اسرائیل میاد، باید کنارش اسم ایران بیاد؟ فرهنگ ما چیه درست؟ اقتصاد ما چیه درست؟ خوب ما هم یه چیزی جدا کنیم و سر حرفمون بمونیم. نه اینکه نگاه کنیم رئیس جمهور عوض شد همه چی باهاش رفت و عوض شد. انگار نوه ای چیزی تو ایران نداریم؛ انگار همه دکتر ظریف هستن و رفتن سانفرانسیسکو تا ترامپ براشون تبلیغ فوتبال آمریکایی کنه.

ما باید از این فرصت‌ها استفاده کنیم، چونکه جنگ سرد بین چین و آمریکاست، اگر هم جنگ بشه ما چیزی نباید داشته باشیم

برای من این جمله عادی تکراری تقریبا ملکه شده که تلویزیون رو باز کنیم و یک مرد معمولا کت شلوار سفید کرم ایرانی تویش ببینیم که کل صفحه رو گرفته و چاق نشسته داره میگه:

ما باید از این فرصت ها استفاده کنیم، ارز در حال ورود به کشوره!

انگار هیچ کس هم اون پشت تلویزیون و رسانه حافظه ای نداده. همه از دم گوشی اندرویدیم، تلویزیون هامون هم اندرویده. نهایتش ۸۰ گیگ حافظه داره که اونم برای مصارف داخلیه

اگر بخوام همینجا تمومش میکنم که اصل مطلب رو گفتم، ولی من میرم این مصاحبه روزنامه ها رو تو اخبار میخونم که کلی حرف زده. مثلا همین نوذر شفیعی، هیئت علمی دانشگاه تهران، می‌گفت کشور ما سیاسی-امنیتی شده و کمتر باید خرج امکانات نظامی کنه! با همون اصل حافظه کوتاه ما، سیاسی بودن کشور اهمیتی نداره و امنیتی-نظامی فقط نباید باشه!

مصاحبه ش رو بخونید. اومد گفت که باید بین چین و هند رقابت درست کنیم و امنیت چابهار رو که برای هند فراهم کنیم و همینطوری چین دیگه می‌فهمه نباید گرگ باشه. می‌گفت ما چین رو همون قیافه افتاده دوست داریم. یک اصطلاحی هم استفاده کرد بعنوان low profile

بعد اومد گفت از نظر جنگی آمریکا و چین سه حالت دارند. یکیش اینه که جنگ گرم بخاطر ترس آمریکا از قدرت گرفتن چین باشه. دیگه جنگ گرم بخاطر قدرت گرفتن چین و وسوسه اش برای ورود به جنگ آمریکا باشه و سومی، حالت کنسرته که چرچیل گفته بوده باید جنگ سرد راه بندازیم.

همون‌طور که حافظه ماها جا ندارد. دیگه این هم شروع نکرد به رد کردن دو مورد اول، خودش دم سومی رو گرفت و فرض رو گذاشت برای جنگ سرد! همون جا هم اضافه کرد که ما ایرانمون خیلی سیاسی-امنیتی شده و باید بیشتر ایران تجاری-اقتصادی داشته باشیم.

می‌خواین خودتون برین اخبار تسنیم بخونید.

گفت جنگ سرد آمریکا-چین در پیشه و ایران باید بیشتر تجاری بشه.

یعنی اون آمریکا اومد تو کنسرت روسیه و منفجرش کرد1. این استاد دانشگاه چقدر حقوق میگیره؟ این اصلا جنگ روسیه-آمریکا و متحدینش رو تو حساب کتابهایش ندید.

آخر این هند بخواهد چابهار رو بگیره و ایران کریدور شمال جنوب بشه، نباید ما روسیه رو بعنوان مقصد این کریدور درنظر بگیریم و امنیتش رو تامین کنیم؟ 

امروز که المپیک تابستانی فرانسه ست این روس‌ها بخاطر جنگ با اوکراین از شرکت در مسابقات محرومند! آمریکا متحدینی در سراسر دنیا به اسم ناتو داره. این آمریکا داره از هوش مصنوعیش و انواع تکنولوژی های روزش در بهبود سلاحهایش که همه روزه میفروشه بهره میبره و ما اون وقت باید بگیم ما ایرانی تجاری-اقتصادی میخوایم! یک تعریف درست و حسابی هم از تجارت و اقتصاد هم نباید داشته باشیم.

نکته بعدی اینکه ما هنوز مشکل ارز رو حل نکردیم. من فقط یکی رو جلو دوربین میبینم میاد میگه ارز در حال ورود هست و ما باید فرصتها رو برای واردات دریابیم. 

هنوز خیلی ها هستند که نمیتونند نان به نرخ روز بخورند. در حال جهانی سازی قیمت ها هستیم، در حالی که میگیم خزانه دولت خالیه.

ما مشکل سیاست داریم. این آقای شفیعی چرا انقدر حرف میزنه یک کلمه نمیگه ایران اگر سیاسی-امنیتی شده، کمی اون پرچم سیاستش رو پایین تر بیاره تا ما تجاری تر بشیم؟! تقویت قوای نظامی که بیشتر به تجارت نزدیکه! من میگم سلاحی دارم. سلاح من چیه؟ بخاری نفتی! چیه؟ شعله پیک نیک. امروز برای کوهنوردی و طبیعت گردی استفاده ش میکنم، فردا اگر گرگی بهم حمله کرد شاید همون رو فقط داشته باشم که بزنم چشمش رو دربیارم. تو دوست داری اسمش رو بذار ایران امنیتی بالای کوه، یا هر چیز دیگه.

این چه طرز حرف زدنه. آدم تعجب میکنه این ها اسم خودشون رو میگذارند استاد و وقت و پول مردم رو حروم میکنند. میگه برجام رو گذاشتیم ولی یکباره ترامپ ظهور کرد و همه چیز نقش برآب شد. آخر الآن هم که ترامپ داره ظهور میکنه. 60% آرا همین الآن و هنوز آبان ماه نیومده، به نفع ترامپه. خب، پس این هم از سیاست. سیاست کم تقصیر ترین عضو خانواده ایرانیه که از همه بیشتر نقش بازی میکنه!

میگه که چونکه جنگ سرد بین چین و آمریکاست، اگر هم جنگ بشه ما چیزی نباید داشته باشیم! اصلا اون ترور ساختگی ترامپ و تهش CNN گفت کار ایران بوده، رو ماها چون حافظه ضعیفی داریم ندیدیم! شایعه است. شایعه پخش میکنن علیه خوبی های اصلاح طلبان و پزشکیان.

نه، جای تعجب نداره. از عمد هست. ما وقتی تلویزیون رو روشن میکنیم چیزهای دیگه ای هم تند تند داریم میبینیم. این پزشکیان نیومده و دست پاچه داره حکم جریمه میده. از جمله اینکه میگه کسب و کارهای کوچک اگر پروانه کسب نیارند یک میلیون جریمه میشن. انگار اون پروانه کسب رو تاحالا راحت و به جا میدادن که حالا ماها خواستیم نگیریمش. یا گفتن این جمله که ارز داره وارد میشه و باید وارد کنیم، هر چیزی داره وارد میشه و چه نیازی اصلا به تولید؟

تهیه ارز معمولا به روش های مختلفی صورت میگیره، ولی معمولا جمله ما باید از این فرصت ها استفاده کنیم به استفاده از ارز وارداتی در کاهش هزینه های اولیه واردات کالا اطلاق میشه. دوم اینکه این روزها به دلیل افزایش نرخ تورم، بالا رفتن قیمت دلار، و یورو و نوسانات ارزی بسیار ارزش پول ملی کشورمان بیش از پیش در حال کاهشه و همین نگه داشتن خود ارز خارجی در دست، سود آوره و هیچ هم وارد نکنیم ما باید از این فرصت ها استفاده کنیم.

بنظرتون خیلی طمع کار نیستن؟

هر روز این اتوبوس درون‌شهری ما از جای ایستگاه سنگ شبانکاره در میان صدها ساختمان عریض و طویل سنگ فروشی رد میشه و من نگاه میکنم حرص میخورم. چه سنگهای بزرگی همه از چین، اروپا و ایتالیا، آمریکای لاتین و برزیل وارد کشور می‌شوند و فقط کشتی می‌تونه واردشون کنه. اصلا شبانکاره فامیلی بوشهری هست. رد میشیم و منتظریم رو یکیشون نوشته باشه سنگ قبر گران قیمت و لاکچری! کاملا وارداتی، بخرید و سرای آخرتتان را پربار کنید. انگار خودمون سنگ نداشتیم. چون یادمون نیست که ما سنگ های کوه هامون رو هرتن هزارتومن فروختیم به شرق و غرب دنیا برش بخوره بیارن برامون سنگ قبرش کنن. تا ما بتونیم به قیمت میلیونی قبر بخریم.




__________

1- یک ماه قبل از شهادت شهید جمهور رئیسی، یعنی سه فروردین، یک حمله تروریستی به سالن کنسرتی در حومه مسکو، پایتخت روسیه میشه و دهها کشته و زخمی برجای میگذاره. از آنجایی که یک هفته قبل آمریکا هشدار داده بود که چنین اتفاقایی در روسیه در حال رخ دادنه، روسیه خواستار توضیح آمریکا میشه.

داستان انقلاب ها، دولت و مردم!

داشتم فکر میکردم کتاب قلعه (مزرعه) حیوانات جورج اورول دوباره از دید خودم بنویسم. داستان  با این صحنه آغاز می‌شود که شبی میجرِ پیر، حیوانات مزرعه را دور خودش جمع می‌کند و به آن‌ها از رویایی که در سرش دارد، صحبت می‌کند، و بعد تغییرات مزرعه آغاز میشود. صفحه اول و برجسته وبلاگ رو که میبینی یکی نوشته مثلا حزب توده در ایران چه کرد و یا اون یکی گفته کره شمالی رو دیدم خیلی مدرنه و ننه هم همه جا هست و یا یکی دیگه که اصلا آلمان زندگی میکنه از کار طولانیش مثلا حرف میزنه. نگاه کردم همه در یک چیز مشترکن و آن هم اینه که تحت تئوری یک نفر تو این دنیا زندگی میکنن، حتی بدون اینکه بدانند و یا شاید لازم باشه که بدانند!

این تئوری خیلی ساده ست و با یک داستان، راحت بیان میشه. تهش یک چیزی میشه مثل کتاب قلعه حیوانات، ولی از دید من!

امام علی شهید شد. این جمله خبریه. او مرد خوبی بود که قصد گسترش عدل و داد روی زمین را داشت. این را از آثارش میشود فهمید. من دین دار به دین علی هستم، چون حکومت او را روی زمین به عنوان جانشین خدا پذیرفتم.

شاید اسم کتابم رو مثلا باید بگذارم من در دوران غیبت و یا من در راه علی.

تا چند سال پیش منکه در سن جوانی بودم مورد توجه خاله های و دایی ها بودم. خاله هایم جایی نزدیک خانه علی زندگی میکنن. آنها برایم حتی به عنوان عروس نیکارا پیام تبریک میدادن و روزها را تبریک میگفتن!

گذشت و بفهمی نفهمی سن من بالا رفت. بعد از من تمام تبریک ها شامل خواهرم شد. خیلی زود زیبایی عروسی و خوشگلی من تموم شد و و مدام او را خوشحال کرده و به او پیام تبریک میدادن!

کسی این وسط عروس نبود و فقط پیام الکی میدادن! شاید به خاطر بازی بین خودشون. این وسط ما گفتیم یک سر بریم حرم امام علی!

به نزدیکی خانه علی که رسیدیم، مواجه شدیم با شط و آبهای مختلف. رود بود ماهی بود و رطوبت هوا و شرجی اهواز و عراق! گفتیم اینجا ماهی چطور میگیرن؟ از این ماهی ریزها که مجموعه آن ها رو میخوریم؟

کاری نداشت. در استخری و یا دریاچه ای تور بزرگ با دانه های ریز مثل حریر پهن میکنن و آن را آرام و کم کم بالا می آورند. این ماهیگیری بود!

رفتیم آثار باستانی و جاهای فرهنگی منطقه رو ببینیم. در خانه ای قدیمی مثل خانه جواهری دو طرف پنجره فروشگاهی باز کرده بودند. حیاط تراس داشت و آثار فرهنگی در تعداد بالا کنارهم تا جای ویترین درست شده روی حیاط چیده بودند. شیرینی ها از جمله شیرینی های قطاب، حاجی بادام، کیک یزدی، باقلوا، لوز، پشمک، نان برنجی، و سوهان و یک مدل حلوا که در عراق به آن دهین میگویند مجموعه شیرینی های تو ویترین بود. ما که علاقه داشتیم ماهیگیری یاد بگیریم به آنها نگاه میکردیم با این هدف که ایده بگیریم. برای خانواده ما ایده گرفتن عادی بود. شاگرد مغازه به ویترین فروشگاه آنطرف حیاط اشاره کرد و گفت آنها اجناس دیگر ما هستند. او امید داشت که ما با دیدن آنها قصد خرید پیدا کنیم. ویترین مقابل پر از آثار چرم از جمله کیف و کفش و ست های مختلف مثل ست سفره هفت سین بود.

ما طبق معمول قصد خرید نداشتیم. فقط دوربین در آوردیم عکس بگیریم تا شاید بعدا به کارمان بیاید!

کمی بعد صاحب مغازه که مرد چشم آبی و یا شایدم سبز بود آمد. او جوان بود و همسرش هم چشم آبی بود. تک فرزند آنها که پسری 17-18 ساله میخورد هم چشم آبی بود. چند نفری از بیرون آمدن و آنها را به عنوان یهودی به هم معرفی کردن.

پشت ساختمان قدیمی تاریخ تغییرات جامعه را مثل موزه مردم شناسی و بالاتر از آن گویی تئاتر بود که میدیدیم. در زیرزمین خاک گرفته و پر از خرت و پرت که در حد خانه های قاجار الآن قدیمی بود و شاید هم قدمتی بیشتر، تاریخ هزار ساله در جریان زندگی را میدیدیم.

از پنجره مردی را دیدیم که تئوری پرداز جامعه بود. تئوری او این بود: «من جایم کثیف است، برای تمیز کردن آن هی باید کار کنید!».

تئوری او یک چیزی شبیه این حرف هایی است که از اروپایی ها امروز میشنویم که میگن اروپا باغ است و بقیه جهان جنگل! مثلا بورل گفته جنگ اوکراین باعث رسیدن به مقطعی جدی از تاریخ شده و نظام قانون محور فعلی به شکلی که قبلاً سابقه داشته نیست!

او بی هیچ انقلابی کنار رفت و نفر بعدی آمد.

تئوری پرداز بعدی طرح هیچ کار نکنید داشت. او مقداری اسکناس و پول را کپه کپه زیر سرش گذاشته و زیر نیمکتی در خاکها خوابیده بود. یک پارچه کثیف خیلی خاک گرفته هم روی سرش انداخته بود و میگفتی سالهاست که خوابیده است! مثل اصحاب کهف بود. با این تفاوت که هر آن ممکن بود یکی در را باز کند و از پشت سر حمله کرده و جای او را بگیرد!

البته، این اتفاق هم نیوفتاد. فقط در این حین که همه متعجب بودن. در رفت و آمد های پشت در یکی وارد اتاق شد و در حین اینکه با تعجب داشت تئوری پرداز قبلی را نگاه میکرد به چشمانش عینک تحصیل کرده ها را زدند. روی سرش ردای پشمی آبی رنگی گذاشتن و مثل زن گاندی پوشیده شد. دیگر معلوم نبود که او زن است و یا مرد. از قد کوتاهش شاید تصور میکردی که زن است.

همه ایستادند پشت پنجره و از پایین به ما نگاه کردند.

بعد از اینها شاید ما داریم تحت تئوری جانشین ترامپ پیش میریم که میگه به 142 کشور سفر کرده و به جز اینها  سایر کشورها وصله شلوار جینش هم نمیشن!

البته، ما داشتیم تغییرات جهانی را نظاره میکردیم! اسم این جابجایی را شاید مناظره انتخاباتی میگذارن! اینجاس که میگی اینها که آن بالا خود را مسئول زندگی مردم میدانند، برای خود زندگی میکنن! برخورد ما مردم با آنها تعاملی نیست و این تئاتری است که وظیفه اجرای آن را دارن!

شاید همین باشد که وقتی از ما بپرسن دنیا را چه دیدی؟ چیزی بیشتر از این نتوانیم جواب دهیم که به چند ثانیه ای هزار سال بیشتر نبود! از طرفی قیامی هم نیست. انقلابی نیست. واقعا شاید اگر فقط 313 نفر پیدا میشدن که بخواهند تغییر کنند زندگی بهتر میشد!

چاه بابل

این دانشگاه هم که انقدر بهش قدرت داده ایم شده برای ما چاه بابل. چاه بابل، جایی بود که وقتی هاروت و ماروت متوجه گناه و اشتباه خودشون شدن از خدا خواستن تو اون دنیا عذابشون نکنه. در عوض، رفتن بدترین جای دنیا رو که چاه بابل بود پیدا کردندو اونجا رو برای عذاب خودشون در نظر گرفتن.

حالا نه اینکه من بگم انقدر ساده بودم که مثل اینا چاه بابل رو اینطوری انتخاب کردم، ولی خوب رفتیم توش دیگه. منو امثال 80 میلیون متفکر ایرانی دیگه.

گفتم 80 میلیون ایرانی، یاد این نماهنگ شبکه خبر افتادم. چاه بابله دیگه، افتادیم توش. هرچند وقت یک بار به جامون هم حرف میزنن، البته با بی ادبی که فقط در جامعه ای با طرز فکر چنین دانشگاهی دیده میشه. یک مدته خوب داریم به انتخابات 1400 نزدیک میشیم، و رسانه برحسب میزان قدرتی که بهش داده شده برای دسته و فرقه خودش تبلیغ میکنه. حالا این صداو سیما دست دانشگاه (چاه بابل) افتاده، فرض کرده جای 80 میلیون ایرانی (!) باید حرف بزنه. آه، رئیسش رو هم که خامنه‌ای انتخاب کرده، پس مجازه.

حالا بشنوید از من غیر مجاز. یک شعری به اسم طاقت بیار دارن هی پخش میکنن. مضمونش اینه که مردم ریخته ان تو فرودگاه دارن میرن خارج. اینم میگه خورشید و گربه نقشه ایران شیر شده و حالا تو طاقت بیار. دیروز داشتیم این رو میدیدیم گفت نگاه کن کارگردانیش رو، این معنی داره. گفتم اشکالش چیه؟

گفت یعنی طوری داره آدما رو نشون میده که اگر در دسته اونا قرار نگیری باید یک فکری به حال خودت بکنی.

گفتم چادری هم توشون هست. گفت نه، چادری هاش هم نوع خاصی اند. من دیگه حوصله نکردم تا آخرش رو ببینم و رفتم. این نشست تا آخرش رو نگاه کرد. بعد هم صدام کرد و گفت بیا ببین نوشته کارگردان، 80 میلیون ایرانی!

اصلا اشکالی داره؟ هیچ اشکالی نداره. نه اینکه الآن مثلا خرج کردن من برای این چاه بابل مثل خرج کردن ترامپ برای همون جا در نظر گرفته و مقایسه نمیشه، اینم همین طوری، آقا 80 میلیون ایرانی (!) ازت خوششون نیومده. خرج کردی، هم خودت خرج کردی. ترامپ خرج میکنه، تو هم خرج میکنی. هرکی برای به دست آوردن چیزی پولی خرج کرد لزوما محبوب و خوشایند از نظر 80 میلیون ایرانییییییییییییی محسوب نمیشه. همینه که هست. خوشمون نیومد ازت!


بعدا اضافه کرد: گناه هاروت و ماروت هم جالبه. با سحر و جادویی که مردم از این دو یاد گرفتن، دو اتفاق افتاد. یا کسی چیز مفیدی یاد نمیگرفت و بیهوده بود، و یا چیزی یاد گرفتن که بین زن و شوهر اختلاف مینداخت. میبست دیگه. مثلا الآن که این دانشگاه انگار توش بخت ماها بسته شده.