همه چیز آروم بود و اسرائیل موشکشو شلیک کرد و یه چند تا بندرها و مناطق اقتصادی ما رو زد. بعد عارف، معاون اول پزشکیان، اومد جلو تلویزیون و گفت: ت...تجاوز رو پاسخ میدیم. اصلاً هم نمیترسیم.
این عارف همون عارفی نبود که موقع انتخابات چند سال پیش اومد جلو تلویزیون گفت که نوهام داره منو پشت تلویزیون میبینه به خاطر اون دارم میام رئیس جمهور بشم؟
حالا مقایسش کنید با ترامپ. ترامپ خودش بچه داره، نوه داره. اصلاً بازیگره.
میاد جلوی تلویزیون یه نفر میاد ترورش کنه، همونجا داد میزنه جنگ، جنگ، فقط آمریکا.
بعد حالا خوبه رسانههای آمریکایی الآن ترامپ رو نشونش بدن: فوتبال، فقط فوتبال! من چون نوهام طرفدار فوتباله، من فوتبال خیلی دوست دارم. تازه شم الان که هنوز رئیس جمهور نشدم. حق دارم بگم نوه ام، فقط نوه ام!
تلویزیون آمریکا هم بیاد نشون بده ترامپ چشم و ابرو برگشته، نوه اش هم مثل خودش چشم و ابرو برگشته؛ پسر و پدربزرگ. بقیه که پیچ تلویزیون رو باز میکنم چی میگن؟ همه میگن ما درسته ترامپ یه کارایی کرده، ولی امید داریم که نوه اش آدم خوبی از آب در بیاد.
دیگه کسی میاد بگه ترامپ اون همه آدم کشت تو یمن، اون همه آدم کشت تو سطح دنیا؟ تو ایران؟ این جنایتکار؟! اصلاً قرار بود مجازات بشه، دادگاهی بشه، و تاوان فرار مالیاتیشو بده.
حالا ما. تا دیروز که رئیسی رئیس جمهورمون بود و هلی کوپترش ناگهان سقوط نکرده بود و زنده بود، لااقل امید داشتیم این استادیوم کنار خونمون رونق بگیره و از طریق ورزش و پولی که با خودش میاره، نوههامون و بچههامون رو با فرهنگ بار بیاریم. حالا چی؟!
مردم باید برن تلویزیونو روشن کنن و ببینن ترامپ امروز چی داره بازی میکنه. هر وقت لازم شد دخترشو میاره، هر وقت لازم شد پسرشو میاره، و هر وقت لازم شد نوهاش رو میاره. کشور فرامنطقه ای آمریکا، که یکی چند تا از موشکهای اسرائیلیش وقتی به بندر ماهشهر ما زده میشه از طریق ارتش آمریکا که در عراق است، از اون فضا کمک گرفته میشه. جدا کردن؛ اسرائیل رو از خودشون جدا کردن. الان میری تلویزیون آمریکا رو روشن میکنی، میگی شاید فرهنگ آمریکاییها اینه. بیخود که مردم فریبشو نمیخورن. اقتصاد آمریکا مهمه. بچهام فوتبال دوست داره.
حالا اسرائیل بندر زده؛ موشک به منطقه اقتصادی ایران زده. هم که بیایم جلو تلویزیون ت... تجاوز را پاسخ میدیم کافیه؟! یعنی وقتی اسم اسرائیل میاد، باید کنارش اسم ایران بیاد؟ فرهنگ ما چیه درست؟ اقتصاد ما چیه درست؟ خوب ما هم یه چیزی جدا کنیم و سر حرفمون بمونیم. نه اینکه نگاه کنیم رئیس جمهور عوض شد همه چی باهاش رفت و عوض شد. انگار نوه ای چیزی تو ایران نداریم؛ انگار همه دکتر ظریف هستن و رفتن سانفرانسیسکو تا ترامپ براشون تبلیغ فوتبال آمریکایی کنه.
این روزا بازار فوتبال داغ داغ شده. جوونا تو خونه هاشون نشسته اندو تعداد گل های خورده شده به تیم مورد علاقه شون حسابی اونا رو سرجاشون میخکوب کرده. اما برای متزلزل کردن این اوضاع شما چه راهی پیشنهاد میدین؟
خب پس همراه باشید تا پیشنهاد بدم. اول به یک تیم فوتبال چند بار شکست خورده نیاز داریم. ترجیحا از اون تیم های خودجوش باشه که تاحالا تونسته نه 11 نفر، بلکه یک 7-8 نفری پایه دور خودش جمع کنه. این ها اصلی ترین مهره های کار ما هستن. بعد باید سردسته این ها رو در این شرایط بد اقتصادی به فقط 100هزار تومن تشویق کنیم. دقت کنید، 100هزار تومن جواب میده، پس خیلی لازم نیست کیسه شل کنید. یکی ازون تریپ سیاه ها خوبه. بعد که پیداش کردین، باید باهم بشینیمو صبر کنیم تا بین دو نیمه یکی از هیجان انگیزترین فوتبال های کشور قرار بگیرن. ترجیحا از اون نیمه هایی انتخاب کنید که خیلی ریسکیه. چون کارتون راحت تر و بهتر جواب میده. اون موقع به سردسته شون پیشنهاد میدیم که در ازای 100هزار تومن کاری برامون انجام بده. دقت کنید این وسط زنها اصلا نقشی ندارن، و بلکه حتی نقششون منفی هم هست. جمع باید کاملا مردونه باشه.
اون جا باید چیزی به مهره اصلی و حتی چند نفر نزدیک به اون یاد بدیم. اول باید ازش درباره تعداد شکستهاش و گذشته اش سوال کنیم. یعنی باید اول ازش اقرار بگیریم. مثلا بپرسیم تا حالا چند تا بازی ترتیب داده ای؟ لازم نیست ازش بپرسیم تا حالا چند بازی شکست خورده ای؟ بعد همون وسط بازی هیجان انگیز باید بهش یاد بدیم که ارزش تخم مرغ های تو سبد هر تیم به تعداد گل های زده و خورده اش نیست، بلکه در دنیا تیم ها رو با تعداد محفلی که تونسته ان دور خودشون جمع کنن میسنجن. پس ارزش گل زده شده و یا گل خورده شده پیش ما خیلی بالا نیست، بلکه اینکه یک تیم چقدر از گل خوردن ممانعت کرده حتی مهم تره. در شرایط بازی مثلا نگاه میکنیم که کدوم تیم این کار رو بیشتر درست انجام داده. اگر مثلا میخوایم تیم ایران رو بزنیم و اتفاقا اون بیشترین مقاومت رو در برابر گل نشون داده مسلما باید دست بذاریم روی دروازه بانش.
حالا باید به بازیکن تیم شکست خورده ارزش تماشاچی رو نشون بدیم. باید بهش یاد بدیم که برای تخریب دروازه بان، چطوری یک تماشاچی میتونه خیلی موثر واقع بشه. اون رو جای یک تماشاچی قرار میدیم و به عنوان کسیکه از دروازه بان هیجاناتش به غلیان افتاده ازش به عنوان مهره موثر استفاده میکنیم.