در شرایط جنگی در شرایطی شکننده هستیم.
امام علی در یکی از حکمت های خود می گوید:
لا یَتْرُکُ النَّاسُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ دِینِهِمْ لْإِسْتِصْلاحِ دُنْیَاهُمْ إِلاَّ فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ.
▪️ مردم براى اصلاح دنیا چیزى از دین را ترک نمى گویند، جز آن که خدا آنان را به چیزى زیانبارتر دچار خواهد ساخت
شاید آن چیز زیانبار امروز فعال شدن وهابیون در جای جای ایران باشد.
وهابیت یکی از فرقههای افراطی اسلامی است که در قرون اخیر به وجود آمده که با نظرات خلاف کتاب و سنت موجب مشکلات فراوانی در جوامع اسلامی شده.
این فرقه که با تمام فرقه های اخیر تفاوت دارد، ریختن خون شیعیان را مباح میداند، با گذاشتن سنگ مزار و بقعه بر مقبره امامان شیعه مخالف است، و بشدت ضد پیروان امام علی علیه السلام است.
قبل از شهادت رئیس جمهور کشورمان، شهید رئیسی مرکز سایبری وهابی در باکو راه اندازی شده بود. هشدارها هم داده شده بود، ولی ظرف مدت کوتاهی شهید جمهور در نزدیکی مرز جمهوری آذربایجان رو دستمان ماند.
در حال حاضر در جنگ ترکیبی ما باید شاهد حضور گسترده فرقه وهابی در منطقه و در کنار اسرائیل و آمریکا باشیم.
تمام پیام های ما را مثل دوران محمدرضا پهلوی چک میکنند، میخوانند و بلکه مخدوش میکنند و چه بسا خیلی راحت آدم اعزام کنند سمت خانواده ها
بسیار باید مراقب بود.
توضیح بیشتر اینکه در سال ۱۳۹۷ جمال قاشقچی روزنامه نگار و فعال سیاسی چند ملیتی بدست بن سلمان در کنسولگری عربستان سعودی در ترکیه ناپدید شد. عوامل کنسولگری او را همانجا در حالی که مشروب خورده بودند و درحالی که صدای «نمیتوانم نفس بکشم» او را از طریق ساعت هوشمند مچی همه میشنیدند به قتل رساندند.
جمال قاشقچی از اهل سنت و دوستداران ترکیه بود. او با افراطی گری وهابیت مخالف بود و میانه روی را در پیش گرفته بود. به همین روی، با ارتباطی که میان اخوانی ها در ترکیه و قطر میتوانست برقرار کند ارتباط عربستان با ترکیه و قطر را بیشتر میکرد. این در حالیست که اردوغان، ریاست جمهوری ترکیه چندان مخالف جنگ اخوان-وهابی نبود. از سویی دیگر بن سلمان نیز نگران کناره گیری از قدرت پس از مرگ اغلب شاهزاده های سعودی بود.
جمال قاشقچی همچنین حزبی سیاسی در سال ۲۰۱۸ میلادی در آمریکا تشکیل داده بود و از عوامل فکری مخالف تندروی محسوب میشد. در نتیجه افراطیون طرفدار ترامپ و استمرار جنگ نیز با حضورش مخالف بودند.
جالب اینکه شهید رئیسی قبل از شهادتش با بن سلمان دست داده بود. ای بسا عاقبت میانه روی و ارتباط با وهابیت اغلب به همینجا ختم بشه که فرد به نحوی شهید بشه.
بعد اضافه کرد:
سلفیان وهابی خود را نمایندگان جریان سلفیه می دانند. در کتاب «بنیاد تفکر سلفی» نوشته محمدباقر پورامینی، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با موضوع «سلفیه در بستر وهابیت» نوشته شده که «جریان سلفیه در دوره معاصر با محوریت دیدگاه ابن تیمیه، در حجاز، شبه قاره هند و مصر پیروانی یافت». سلفی گری به تدریج به کسانی که خود را تنها پایبند به «ظواهر قرآن وسنت» میدانستند و هر گونه اجتهاد جدیدی را «بدعت» میدانستند، اختصاص یافت.
وحدت و یکتایی خداوند مورد پذیرش همه ادیان آسمانی و ابراهیمی است، و تمامی بر این باورند که الله و خداوند جهان یکی بیش نیست. سلفیان وهابی در ارائه معنای توحید، صرفا با تکیه بر یکی از اقسام آن، توحید را به «عبادت» تفسیر میکنند. محمد بن عبد الوهاب، که پیروان آن سلفی وهابی شناخته میشوند، در تعریف توحید، آن را پرستش خداوند یکتا میشمارد. با تکیه بر تفسیر خاص سلفیان وهابی، باور و اعمال مسلمانان از سوی آنان زیر سوال رفته و تمامی آنها به شرک متهم شده اند. ما به این تفکر سلفی وهابی می گوییم افراطی گری
دیروز داشتم یک فیلم هندی میدیدم. این روزا شبکه نمایش ساعت سه همه اش هی فیلم هندی میده. منم میشینم کامل نگاشون میکنم. البته قبلا خودم یک چند تا فیلم هندی دانلود کرده بودم. این بار داستان یک زن پاکستانی بود که به زور باید به عقد سیاسی درش میووردن. این زن مسلمان به خاطر خاکستر دایه اش میره هند. شاهرخ خان هم که اتفاقا با اون قد کوتاهش خلبان هلی کوپترهای هندی بود، میاد یک جایی بالا کوه جونش رو نجات میده و بعد عاشقش میشه. یک مقدار جزئی هم تو فیلمش آمیتا باچان بازی میکرد. فیلم، از همون اول خیلی راحت هی میگه سرزمین مادر، هندو طوری پرداخت میشه که قشنگ انگار بچه پاکستانه. بعد هم همه رو خوب نشون میده. حتی اونجایی که زنهای پاکستانی اندازه پسر حق تحصیل ندارن رو میگه نه برعکسه. اصلا خود دختر پاکستانیه یک شبه میادو آمیتا باچان به خاطرش تو هند برا دخترا مدرسه دخترونه میذاره. آخر فیلم هم نشون میده پسره نامرد فیلم، یعنی همون راضی که قرار بود با این دختره سیاسی ازدواج کنه شاهرخ خان رو برای 22 سال زندان میندازه. شاهرخ خانی که به خاطر عشقش شغل خلبانیش رو میذاره کنارو با کلی راهی هند میشه. نشون میده تو سرزمین فرزند هند، پاکستان، سیاست مداراش انقدر خوب نبودن که انداختنش زندانو کسی هم نه از تو هند فهمید و نه از پاکستان. البته همه اش هی برعکس، این زن های پاکستانی، مخصوصا جوون ترهاشون تحصیل کرده بودندو بالاخره با تحصیلاتشون حق اون هندی در سرزمین مادرش رو گرفتن.
حالا، ما. البته که من بسیار خوشحالم که اهواز دیگه مثل پاکستان نسبت به هند نیست. من خیلی راحت رفتم خوزستان و سرزمین خاطراتو آبا و اجدادیم رو یک بار دیگه پس از سال ها ملاقات کردم. البته که این ملاقات برام مهم بود. چون به عنوان نوه اجدادم و به عنوان بخشی از زندگیم اون جا رو برای مدتی که بگم زندگی کرده ام از نزدیک میدیدم. اهواز الآن بعد از سال ها جنگ، درگیری و کشته شدن صدام، عاملش، هنوز بخشی از سرزمین مادرش ایرانه. اما، آیا من در کشورم ایران جرات دارم بگم زمانی آذربایجان یا همون استان آرانو شیروان 100-200 سال پیش بخشی از ایران بوده؟! نه، تو خود کشورم هم کلی دشمن دارم، چه برسه به اینکه مثل این هندی ها اینطوری انقدر راحت جرات کنم که فیلم درست کنمو توش انقدر راحت بگم لاهور انگار ایالت چندم هندوستانه.