دیروز کسی که داشت برام رساله ام رو صحافی میکرد خانومی بود تحصیل کرده که معلوم بود ارشدش رو گرفته و حالا که شاغل شده دوست داره دکتریش رو هم بگیره تا در حین دانشجوییش از مزایایش استفاده کنه. اولین بار بود که میشنید که پردیس دکتری قبول شدنش سخته و آزمون و مصاحبه داره و ضمنا از هرگونه مزایایی که ممکنه به یک دانشجوی معمولی بهش تعلق بگیره محرومه. یعنی تا زمانی که من الآن دارم فارغ التحصیل میشم یکسره پول هست که به بهانه های مختلف1 دارم میدم. اصلا هم از پول گرفتن ازمون ناراحت نیستن. خدمات هم نمیدن. مثلا شما فرض کنید که من وقتی دانشجوی دکتری شدم تعهد کردم که ترمی اون موقع نزدیک 8میلیون به دانشگاه بابت هزینه تحصیلم بدم. ولی دریغ از خدماتی در شان این پول بی زبون و دریغ از انگیزه ای برای اینکار؛ همه باهم دندون در میارن که آیا اگر این عضو هیات علمی، به فرض محال و با وجود تلاش های ما برای نشدنش، میشد مثلا مثل ما رتبه مربی به بعد رو بهش میدن و از این جور حساب کتابها
این درصورتی هست که اگر همین پول رو فقط داده بودم به بیمه و سرمایه گذاری تا حالا چندبرابر شده بود. کاغذ خریده بودم الان فروشگاه کاغذ داشتم. اگر این پول رو گوسفند خریده بودم تا حالا میلیاردر شده بودم. و همه اش هم عمدیه؛ این جا و اینجا (نشانه های استعمار در ایران) رو بخونید.