آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

کارت بازرگانی غیر متمرکز

گفتگوی خبری داشت از بدیهای مدیریت غیرمتمرکز کارتهای بازرگانی میگفت که یکیش این بود که چرا افراد کد اقتصادی نمیزنن؟ چرا گواهی عدم سوء پیشینه حذف شده و انسان ها باید به تنهایی هویت اقتصادی داشته باشند؟ داشت میگفت ما این همه دانشجو و مدرک رشته بازرگانی تولید کرده ایم. چرا هر کسی باید بتونه خرید و فروش داشته باشه؟! داشت خط و نشون میکشید1. کلا داشت میگفت روال برگرده به 15 سال پیش. حقیقت اینه که مدیریت غیرمتمرکز خوبه ولی نه برای جایی مثل ایران. مثلا همین خود من چقدر اشتباه کردم که شرکتم رو مشهد ثبت کردم؟ چقدر اشتباه کردم که شعبه مالیاتیم مشهد شد؟ خیلی. به ضررم شد. از همون اول اگر میدونستم باید برم تهران انقدر از عدم شفافیت اجرای قوانین ضربه نمیخوردم. انقدر سرم فیلم در نمیومد و به ثانیه ای همه مشکلاتم محو میشد.

 


1-      سوء پیشینه رو کسی نباید بگیره؛ این استعلامی که خود اداره باید بگیره. گواهی سوء پیشینه و کد اقتصادی سنگ جلو راه تجاره. کلا داشت میگفت تجارت کار منو برادرمه که پولامون هنگفته.

 

سوال درباره معراج پیامبر

زده بودم شبکه قرآن. یک برنامه ای بود فک کنم اسمش بیان بود. یک مجری مرد با یک شیخ روحانی نشسته بودند تا جواب سوال آدمایی رو بدن که بهشون زنگ میزدن. یک زنی بهشون زنگ زده بود تا درباره معراج پیامبر بپرسه. سوال پرسید که آیا پیامبر نسل های گذشته رو دیده اند؟ یا امت پیامبر. جواب شیخ بهتر از سوال زن بود: از عالم ماده خارج شد و حتی آن چیزها رو میبینه که 100 هزار سال بعد رخ میداده.

البته سوال های خوبی نمیپرسن این ها که برنامه های شبکه قرآن رو میبینن. باید میپرسید پیامبر فقط زن ها رو دید یا بقیه رو هم دیده؟

شیخ برنامه ما اصلا یک جواب خارج از سوال داد و بیشتر راجع به دوزخ، بهشت و جهنم جواب داد: این خانوم راجع به بی حجابیش جهنمی بود. اون آقا راجع به رباخوریش جهنمی بود. البته ما این طوری نشنیده بودیم. فقط کلی شنیدیم که مثلا پیامبر میگه یک جا رفتم دیدم بو میاد، این بو مال اون جای زن ها بوده. یک خانومی دیدم که از تار مویش آویزون بوده که تار مویش رو درآورده، ....

همینکه میگن معراج، آدم یک ذره اهل فن باشه یاد اون تار مو و بو و اون جور چیزای زن هاست میفته. مجری هم اولین چیزی که یادش افتاد همون تار مو بود. یک سرچ بکنید راجع به "معراج پیامبر، دیدم". لازم نیست توش زن هم بیارین. موضوعی که تو سرچش میاد همه اش اینه: "و زنی را دیدم. و زنی را دیدم و فلان."

خلاصه این شیخ برنامه ما با وجودی که کلی عفت داشت و حالت روحانی، با این سوال زنه که نفر اول پرسید، تعادل روحانیش رو از دست داد و در جواب سوال دوم دیگه اون حالت روحانی و عفت ویژه یک روحانی رو نداشت.

کینه طبقاتی مشتعل کننده

امروز داشت این شبکه مستند تو برنامه تاریخ شفاهی ایران صحنه تاریخی تصویب مرد بود رئیس جمهور رو توسط 61 مرد و یک نفر زن نشون میداد. آخرین کسی که صحبت میکرد اشاره صریح به عقل ناقص زنان کرد و دوربین هم رفت رو چهره زنه که از خنده اش معلوم شد ناراحت شده. جلسه پر از شیخ بود و از همون اول معلوم بود در مرد شدن رئیس جمهور هیچ شبهه ای باقی نمیمونه. هرچند با این وجود به دلیل امکانات و کرم داشتن آقایون حتی با وجود دوبار رای گیری تصویب نشد. البته خب ما بعدش میدونیم که آن مرد الآن شده رجل سیاسی، ولی هنوز جای حرف داره. ضمن اینکه امثال اون خانوم هم به احتمال زیاد گیر نمیاد که به اون صراحت مخالفتشونو اعلام کنن. الآن که خانوما ماشالله تو مجلس میگن بکن هر کار علیه زنها کردین چه بهتر. تو مجلس تک و توک هم آدمایی دیده میشد غیر شیخ که از قیافه شون معلوم بود که اگر رائ می دادن با فتنه به نفع زنان رای میدادن. از همون اول به حق رای نمیدن که به فتنه زن ها رای بیارن. بگذریم.

در مورد انقلاب ممکنه تا حالا شنیده باشین که از عواملش فاصله طبقاتی بوده. ولی این مطلب کافی نیست. در واقع، فاصله طبقاتی به خودی خود در کشوری مشکل نیست، مشکل زمانی به وجود میاد که کینه طبقاتی وجود داشته باشه. فاصله طبقاتی علت هست و معلول کینه طبقاتی. نمونه وجود کینه طبقاتی در کشورمان تنفر زنها خودشان با خودشان هست. فاصله طبقاتی یک چیزی هست که هم در دولت شیخی کنونی وجود داشته و هم در دولت شاهی ما. اما چه چیزی باعث میشه که در دولت شاهی انقلاب بشه؟ در حالی که چه بسا الآن گذران زندگی از آن زمان سخت تر باشه؟ برای انقلاب و یا جنگ داخلی عملی نیاز هست که کینه به وجود بیاره. لازمه که کینه ای پرورانده بشه. آن زمان کینه ها زیاد بوده. الآن داعشی ها به اندازه کافی کینه دارند. فقط کافیه که پرورانده بشن. آتش کینه مثل مثلث آتش نیازمند وجود داشتن هر سه ضلع فاصله طبقاتی، جرقه، و کینه طبقاتی همزمان هست. مثلا فکر کنید که همه ما میدونیم که خوزستان سال ها از بی آبی رنج میبرد. یک نفر صداش در نمی آمد که چرا آب نیست؟ ولی تا همین چند وقت پیش که آب سد دز رو برای خوزستانی ها نیاورده بودن آتش کینه ای شعله ور شده بود که در حال سوزاندن اماکن عمومی خوزستان بود. این ها رو یکی میاد پرورش میده. حالا یا داخلی یا خارجی. از زمان انقلاب کینه طبقاتی زن ها وجود داشته. اتفاقی که میفته انقلابی صورت میگیره با سوءاستفاده از زن ها و با قدرت مردها. نتیجه اش، میشه حکومت جدید دلخواه شیخ ها و علیه زنها. امروز، زن یعنی هزار تا فحش. کافی هست یکی یک زنیکه بگه زنه بشینه سر جاش. هرچند هنوز هم الآن زن از زن تنفر داره، حالا با فمینیسم یا هرچی. زن ها اون زمان قشر تهی دست بوده اند، الآن هم هستند. مثلا همین خود ماها مثل شترها داریم زندگی میکنیم، ولی چرا دست به انقلاب نمیزنیم؟ یا جنگ داخلی؟ دلیلش اینه که اونقدر تنفر و کینه پرورانده شده نداریم. یک دهقان برای اینکه انقلاب کنه لازمه که عمیقا احساس بدبختی کنه. بعد به نوع و به طریقی لازمه که کینه به اندازه کافی در آن پرورانده بشه تا بعد نهایتا دست به عملی بزنه و حالا ما به اون یا بگیم جنگ داخلی و یا انقلاب.

انقلاب ما انقلاب مردم دارا بود. جنگی که داشتیم (8 سال جنگ تحمیلی با عراق) اون مال تهی دست ها و پابرهنه ها بود. الآن هم اگر جنگی بشه، کسی میره بجنگه که خانواده نداشته باشه و کسی امیدی به برگشتش نداشته باشه. مردمی که الآن شوش و مناطق محروم زندگی میکنند، وضعشون بهتر نشده. همیشه هی روستاهامون وضعشون بدتر میشه. در یک برهه ای لازمه که بدتر شدنه و مثلا نیاز به آبه و هی آب آب کردن سریع تر اتفاق بیفته و میفته. صنعت جایگزین کشاورزی که امروز به خاطر خشکسالی دیگه حتی محروم هست از هندونه کاشتن رو که روستایی محروم نمیتونه بیاره که حتی یک داس هم مال خودش نیست. اون صنعت رو من تهی دست نمیتونم بیارم. آوردن اون ابزار و وسیله کار طبقه داراست. طبقه محروم نمیخواد که انقلاب کنه. انقلاب مال کسایی هست که شعله بهشون چسبیده؛ آدمای پولدار و دارا.


جنگ ما جنگ پابرهنه ها بود. افراد نادار، ندارند. افراد متوسط تا حدی دارند. طبقه قدرت یا داخلی یا خارجی از قدرت افراد دارا استفاده میکنند و کینه طبقاتی افراد نادار که بخش پایینی هرم جامعه رو تشکیل میدن به وجود میارن. بهره اشتعال این کینه رو هم آن قدرت های یا داخلی و یا خارجی میبرند. دیروز شاهد تشکیل سپاه فاطمیون افغان ها بودیم. سپاه فاطمیون از اولین قشر ضعیف افغان یک مقداری بیشتر داشتند. ولی همین ها نسبت به سایر طبقه های دارای جامعه ندار بودند. تا حالا ایران هر جنگی داشته، به دست پابرهنه دفاع شده. آن راهپیمایی های گنده رو هم افراد در قدرت نکرده اند. اون ها فقط باید منافع راهپیمایی رو میبردن. عملی نیاز بوده که کینه ای به وجود بیاره. آن را پروراندن و بعد هم نتیجه اش این میشه که قدرت پرورش دهنده کینه می برد.

فرانسه مهاجرپذیر و ایران وطنی

کتاب سفر به ایران و ارمنستان یک فرانسوی رو داشتم میخوندم که در زمان فتحعلی شاه قاجار به ایران و ارمنستان سفر کرده بود تا از نظر بازاریابی و بسیاری پارامترهای حساس دیگه این کشورها رو بررسی کنه. کسی که کتاب رو نوشته بود به مهم ترین زبان های روز دنیا در زمان خودش کاملا آشنا بود، از جمله فارسی، عبری، و ترکی. انتهای کتاب یک نقشه هم داشت. کتاب رو که میخونی به این نتیجه میرسی که چه دقت و ذکاوتی داشته این فرانسوی. چه زیرکانه درختان ایران رو شمرده و در جاهایی هم چه بررسی های دقیقی برای سنجش بازار ایران داشته. جدا، تاریخ آن زمان ایران رو باید از زبان یک فرانسوی خواند. همان زمان ها هم بوده که افغانستان رو انگلیسی ها از ایران جدا کرده اند با دقت.

در یک جای کتاب اشاره میکنه به این که ایرانی ها برعکس ترک ها مناصب مهمشون از جمله دارایی و دادگستری رو به خارجی نمیدادند. در عوض یک عده خارجی در آن ها نفوذ بسیار داشته اند و آن هم کنیزانی بوده اند که از سمت شمال غرب دریای خزر برایشان می آوردند. این دخترها خوشگلتر و عشق سوزان تر از زنان ایرانی بوده اند. برای همین ممکن بود ببینی کنیزی که تا دیروز تُف هم کسی بهش نگاه نمیکرد، فردا زن یکی از این صاحب منصبان ایرانی شود و باید تملقش را میکردی. مردان ایران این زن ها رو به همسری میگرفتند به این امید که نسل زیباتری داشته باشند.

در یک جای دیگه کتاب اشاره میکنه به آرایش زن ها که باید شهوت برانگیز میبوده. برای همین زنهای دوره قاجار بعد از خروج از حمام عمومی سرمه میکشیدن و ابروهای خود را کمانی، مشکی و متصل میکرده اند. و همه از دم لاک قرمز و زرد میزدند. در صورتی که این کار رو نمیکردند ادب و نزاکت را رعایت نکرده بودند. البته الآن زن ها اگر موهای زائد خودشون رو نزنن نزاکت رو رعایت نکرده اند وگرنه خیلی فرقی نکرده اند.

در مقایسه شاه ایران با اسکندر که از نظر غربی ها هر دو ظالم بودند، شاه ایران به مراتب بدتر و سفاک تر به نظر میرسیده. نظرش رو با مثال بیان میکنه. یک جای دیگه درباره ایرانی ها مینویسه که مثلی دارند که میگوید اگر نمی توانی سر کسی رو ببری آن رو ببوس و دورویی و خیانت رو جرم محسوب نمیکنند. جدا الآن هم همین طوره. بسیار رُک کتابی برای یک فرانسوی نوشته شده که تاریخ ما ایرانیان رو در آن سفرش با جزئیات علمی بیان میکنه. چیزی که کمبودش رو لازم نیست حس کنیم چون پرش کرده اند.

حال این سوال برای من پیش آمده فرانسه با این همه دقتش در ارزیابی کشورها چطور الآن خودش مهاجرپذیر هست؟

موضوع بعدی اینه که مثلا یک عده میگن هنوز هم ما آدم خوب داریم، چرا یک ایرانی باید دو تابعیتی بشه؟! چرا نشه. من جدا خیلی دوست داشتم تابعیت یک کشور دیگه به جز ایران رو داشته باشم. مخصوصا که هرکی دور و اطرافم و در سفرهایم میبینم با اون چیزی که اون فرانسوی تشبیه کرده شباهت داره. تاریخم رو هم که از تو کتابای خودمون نمیتونم پیدا کنم. تصویرسازی آینده رو هم که کسی بهم نداده. در عوض شبها که خواستم بخوابم هی دود جگرکی رفته تو گوشم. گوش هام هی عفونت کرده اند و یک دو سالی هست در خانه ای زندگی میکنم که بهرامی ضدمن کردتم توش تا این دودهای عجیبشو بکنه تو حلقم. اینا بجز تمام ماجراهای دیگه ای هست که من با جامعه یک دست بی افتخار کشورم داشته ام. من هیچ لزومی نمیبینم که الکی خودم رو به خاطر کسایی که در گذشته شهید شده اند، گول بزنم. همین دایی شهیدم. کلی فکر کردیم که اگر زن میگرفت، ضد زن میشد. هیچ دلیلی وجود نداره من بخوام حتی برای اینکه بوی بهتری خارج از این فضا رو حس کنم که برام به اسم زن ساخته اند، نخوام به خارج برم. قطعا هم دوست داشتم چند تا تابعیت داشته باشم.

من اگر زنده بمونم از این دشمنی های مردم خائن کشورم، باید بتونم راهی برای زنده موندن بیشتر درست کنم. یکی از راه هایم قطعا داشتن تابعیت دیگه هست. گزینه دیگرمه، و اصلا قصد ندارم ستون پنجم یک مشت دشمن خائن باشم که به اسم اسلام کردنم تو قوطی که هرشب بهم دود گازوئیل بدن همراه با عجیب ترین بوهای جگرسوخته دماغمو میسوزونه.

وقتی از خانواده شوهر فقط پاسخگویی در برابر ... بچه میمونه

این مطلب رو بخونید: "دخترم اسهال کرده. قرار بود خواهرشوهر کوچیکه با دخترش بیان خونه مون. جالبه که حتی وقتی فهمید دخترم مریضه همچنان میخواست دو روز بیاد خونه مون. یه زنگ نزد حال بچه رو از من بپرسه. بقیه شونم همین طور، دیشب دیدم همسر به مادر و خواهرش زنگ زد، اونا احوالپرسی کردن. زحمت زنگ زدن هم به خودشون نمیدن."

رو که نیست. سنگ پای قزوینه. این جمله ها رو که داشتم میخوندم یاد تازه عروسمون افتادم که بالاخره ...مبارکش1 زایید. اون روزا مامانم تخم مرغ خانگی داشت. یک روز عروسش اومد خونه مون و یک چند عدد تخم مرغ خانگی از خانه "مادر شوهر" نجس برد به خانه مبارک. فردای اون روز اطلاع رسانی کرد که پسر اسهال شده و در اون مدت به جز تخم مرغ های مادر شوهر چیز دیگه ای نخورده.

خلاصه، اینکه مادرشوهر متهم به اسهال بچه شد. البته خواهر شوهرها هم بی نصیب نمانده اند. چون با وجود اطلاع رسانی عروس خانواده مبنی بر این که گل پسرش اسهال شده کسی حتی یک زنگ بهشون نزده!

جدا چه ... مبارکی داره این بچه و باز چقدر مبارکتر برای ما اون عروسو اون برادر و کل تیر و طایفه ای که ما باهاشون وصلت کردیم. آفرین برمادرم که چه دختری زاییده. امسال وارد سال دوم میشیم که من عروس خانواده رو رسما از خانه بیرون کردم تا این بحث های مربوط به ... بچه از این جاها شروع شده ادامه پیدا نکنه تا برسه به خود بچه و کلی بدآموزی درباره مناسبات زشت بچه ها با عمه هاشون یاد بگیره




1- مبارکه چون ساداته.