یک فیلم جومونگ این کره ای ها گذاشتن برا ما، حسابی دستمون رو تو حنا گذاشتن. توش یک دختر رو همین طوری رئیسش کردند و حالا هر زنو دختری این فیلم رو دیده فکر می کنه میتونه لباس سوسانویی بپوشه و حسابی به خودش برسه تا راحت باباییش که اتفاقا خیـــــــــــــلی هم دخترش رو دوست داره رئیسش کنه. حالا اگه باباییش نشد این کار رو شوهرش میتونه بکنه که.
این روزا تعداد دخترایی که حس می کنن سوسانو هستن همینطوری خیلی زیاد شده. از اون طرف دختره میره رژ لب میخره و لاک ناخن میزنه و از این طرف میاد مثل شاهزاده ها راه میره و منتظره که یکی رئیسش کنه. اگر هم رئیس نشه ناراحت میشه و مثل سوسانو منتظره که یک سونگینگی پیدا شه تا این دختره مغرور رو به زیر بکشه. بعد هم این دختر مظلوم و معصوم فحش بخوره و دم نزنه1. فقط طبق فیلم حق داره یک کم چشماش رو در بیاره، ولی هیــــــــــــــــــــــــــــــــــچ چی نگه.
آخیی مظلومها. نه این که فحش ندهند ها. فحش هم میدن حسابی. مثلا وقتی نصف شبه یهو داد میزنن «برو گم شو». یا مثلا شیاطین خانه مادرشوهر میگردشون که دیگه شوهره فکر نکنه شب میتونه بگه یک شب خونه مادریم بخواب حتی.
یک راه دیگه ای هم هست برای فحش دادن غیرمستقیم، و اون هم اینه که فحش ها رو طوری روی کاغذ یا وبلاگ متقابل بنویسید که حتما طرف مقابل که میدونید اون رو پیدا میکنه اون طوری بشنوه. اصلا مستقیم خون خودتون رو کثیف نکنید. شما سعی کنید همون فحش خورتون رو حفظ کنید. مثلا روی کاغذ از خودتون بپرسید من چرا این کار رو کردم و یا مثلا براش دعا کنید و از این جور حرکات شاعرانه. اینطوری خیــــــــــــــــــــــــــــــــلی رمانتیک و شاعرانه میشه و دیگه این که حسابی طرف مقابلتون همونی میشه که میخواین.
پ.ن.: برای دعا نوشتن روی کاغذ میتونید از افراد خبره تری که شغل و تخصصشون هم اینه میتونید کمک بگیرید.
چند سال پبش زمانی که من حق التدریس کار می کردم، هی با خودم می گفتم یک ساعت اینجا از نفس افتادم کار کنم، اون یارو که سر خیابان سرش رو کج میکنه بهتر گیرش می آید. امروز میخوام شما رو متوجه این نکته کنم که فقط کوچه خیابون نیست که شما می تونید توش به شغل شریف گدایی مشرف بشین. تو خونه هم می تونید این کار رو بکنید. این رو مخصوصا برای دهه شصتی ها به این ور می گم. ببینید، این خیلی مهمه که ما بتونیم از مخصوصا والدینمون بیشترین امتیاز رو بگیریم. پس چرا مناعت طبع داشته باشیم؟ مخصوصا اگر زور غلدری نداریم، چرا گردن کجی نکنیم و به گدایی مشغول نشیم؟
البته این شغل هم مثل هر شغل دیگه ای میتونه خطرات خودش رو داشته باشه. ولی درآمدش در قیاس با حق التدریسی قابل توجهه.
برای این کار هم می تونید از کارهای زیر شروع کنید، بقیه ش رو خودتون به مرور یاد می گیرین:
1- اگر مدتیه اتاق شما رو به مهمان داده اند شب ها رو یک ملحفه پهن کنید جلوی در کوچه و خیابون بخوابید، تا زمانی که مهمان ها هستند. این کار باعث میشه کسایی که شب برای دستشویی از کنار شما رد می شوند برای وضعیت خوابیدنتون در آن موقعیت دچار وحشت شوند. اگر مادری دلسوز هم دارین که چه بهتر
2- اگر ارض خدا وسیعه و شما می تونید نهارتون رو هر جا بخورید، باید بگم که برای شغل گدایی در این مورد محدودیت دارین. در این مورد شما باید بروید و روی زمین بدون این که زیر اندازی پهن کنید غذا بخورید. این طوری باز هم حق باشماست و همه میگن این چه ش هست؟
3- آمادگی برای گریه کردن داشته باشین. به محض این که معلوم شد این شما بوده این که به چیزی گند زده این، بدون در نظر گرفتن مسئولیت شروع کنید به گریه و زاری
تا این جاش رو من کمک کرده م. ولی چون میدونم شماها باهوش هستین بقیه ش رو با خلاقیت خودتون زیبا کنید تا از شغل جدید گداییتون لذت ببرین
فعلا تا این جا فقط از برادرم و زنش گفته م. الآن برای شما عکسی پیدا کرده ام که گویا تیپو قیافه شون بیشتر هست. کم کم اگر بتونم عکس بقیه عقربامون رو هم براتون این جا می ذارم.
گاهی تلویزیون روشن و خاموش می کنه، و گاهی هم دکمه لباسشویی رو میزنه. یک بچه هم که لازمه زندگیه. در راه های موفقیت (2) درباره ویژگی هاش بیشتر نوشته م. عکس زیریش از برادرم کنار پسرشه:
اون که آن گوشه می بینید کالسکه بچه شه. زندگی فول امکانات در طبقه ای از خانه ای مرکز شهر. بدون این که حتی اجاره بدن. بابام ساخته که بشینن توش. هرچند خانه را به اسمشون نکرده
اون شب که از برادره مشت خوردم از زنش (نفس شیطان) پرسیده بودم که چرا تو باید تو خونه فول امکانات بشینی و اون یکی عروسمون حتی نداشته باشه وسایلش رو بار کنه از این شهر بره. البته مقصر اصلی در کل بابای من بوده. ولی این زن ســــــــــــــاکت، و فقط ضبط می کرد. ازش پرسیدم چرا باید برای تو مراسم افطاری یک میلیون تو رستوران گرفته بشه؟ بعد هم بهش گفتم تو اومده ای که عضوی از خانواده ما بشی یا این که هر بار بیای روی ما ادا بفرمایی؟!
در همه این موارد مقصر اون زن نبود و مقصر بابای من بود. ولی شب هم همه قرار داشتن برادره بیاد با بوکس کلکم رو بکنه که می بینید هنوز زنده ام.
اون پسرهای بی غیرتش همیشه وضعشون رو با من که دختر بوده م مقایسه کرده اند و حالا بعد از اون همه ظلمی که به نیابت از باباهه روی من کرده اند، تصمیم گرفته اند زندگی دومش زندگی مرتبی باشه.من دخـــــــــــــــــــــــــــالت کرده ام. گفته م تا من تو خونه پدر هستم حق نداره اون دختر بیاد و ادا بفرماید. برای همین من خورده م و اون ها و تیپو قیافه اصول گراها برده ان