آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

Fly Emirate

اصلا تعجب نکنید. من هیچ اسپانسری (حامی مالی) در این زمینه ندارم. رفته ام کتابای درسی رشته های فنی و حرفه ای رو دانلود کرده و میخونم. خیلی برام جالبه که اولا اعلام کنم نه تنها قرار نیست برای جمع کردن بیت کوین آمریکایی کاری بشه بلکه قراره استاندارد بیت کوین هم ارائه بشه تا درس نخونده پول هاتون رو تو جیب آمریکایی ها نریزین. گذشت دوران دلار فقیر بدون دانش آمریکایی. بعد از معاوضه 25تومنی ها با تجارت بین الملل و کنفرانس های آنچنانی، حالا نوبت رسیده به عوض کردن اسکناس های هزار تومانی با بیت کوین. ناگفته نماند که همون طور که پیش شماره کشورها با سیستم آمریکایی از یک شروع میشه تا به کشور ما که 98 هست برسه، به همون صورت هم ارزش گذاری ارز ایرانی صورت گرفته و اول آمریکاست و آخر ایرانه.

حالا چرا عنوان رو اینطوری گذاشتم؟ برای اینکه تحصیل کرده این مملکت هستم و کتابهای درسی جمهوری اسلامی رو خونده ام. نگاه میکنم طرف تو کار نساجی و آموزش پوشاکه، اون وقت چپ و راست کراوات نشون میده. یک بار نشون دادی، دو بار نشون دادی، سه بار، چند بار؟ خب بگو پارچه، اگر برای این کارت پول نگرفتی. یارانه چاپ کتاب با پول مردم این مملکت میگیری، بعد اون وقت یک پولی هم از Fly Emirate و از آمریکا و اینا میگیری که اینا رو چاپ کنی؟!

کجاست اون نظارت بر کتب درسی؟! 

ایرانی های مهاجر

یک دوره هایی مهاجرت تو ایران زیاد بوده و یک دوره هایی هم که فکر میکردن میشه تو ایران از داخل خود کشور کار کرد، خب کم شده. اینو گفتم یاد جلسه اخیر طالبان و دولت کشور افغانستان افتادم که برگزار شد. حامد کرزی یک حرف جالبی زد که تلویزیون ما هم پخش کرد. گفت این جلسه رو میتونستیم تو خیمه تو کشور خودمون هم بذاریم. حتما باید هتلهای لوکس باشه؟

ما ایرانی ها سفر رو خیلی دوست داریم. وقتی این سفر مهاجرت بشه البته قضیه فرق میکنه. زمان من میگفتن انقلاب اسلامی شده و پس اگر تو بومی باشی بهتره. در ظاهر میگفتن و در باطن خودشون طور دیگه ای عمل میکردن. دلیلم هم فقط همین خروجیهایی هست که اخیرا میبینیم. نگاه میکنی وزیر صمت انتخاب میکنن، کسی رو انتخاب میکنن که یک دوره طلایی کشور خودرو وارد میکرده. دخترش کاناداست و هزار رفتار مهاجرت گونه، و بعد به ماها میگن بومی دوست داریم!

حدود 50-60 سال پیش اینطور نبود. از همون اول تکلیف دانشجویی که تازه وارد دانشگاه شده بود روشن بود. اون دانشجو در کنار درسش میدونست کدوم کشورها باید بره: آلمان، فرانسه و آمریکا. و میرفتن. حالا شاید برمیگشتن و شاید ساکن میموندن. تکلیف روشن بود. کنار درسها که اغلب کلمات رایج زبان های این کشورها واردشون شده بود یک فصل باز میکردن برای آموزش زبانهای مخصوصا فرانسه و انگلیسی. حالا اونا که میخواستن مهندس بشن، نمیدونم چطور بود که سر از آلمان درمیاوردن.

الآن قضیه پیچیده تره، کلی شعر و هنر ایرانی انداخته ان جلو. از طرفی هم بیگاری میخوان بکشن و نگاه میکنی اصل درآمد از خارج از کشوره (حالا بعدا یک پرانتز هم برای افغانستانی ها در این زمینه باز میکنم.) قبلا هم بوده، ولی الآن دیگه کسی نمیاد ازت بخواد کنار جزوه های دانشگاهیت دانشگاه بعدیت در فلان کشور رو انتخاب کنی. از این جهت خروج از کشور سخت تر و پیچیده تره.

خروج از کشور از سمت کشورهای قبلا مقصد هم سخت تر شده و مثل سابق نیست. این کشورها هم به دلایلی ورود به کشورشون رو مخصوصا از ایران سختتر کرده اند. چند ساله، از سال 2015 میلادی که عفونت ها هم زیادتر شده. طبیعتا سفرهای بین‌المللی هم کمتر شده. کرونا هم که اخیرا اپیدمی شده و واقعا شرایط پذیرش دانشجوی خارجی برای کشورهای همیشه مقصدی مثل آلمان، کانادا، آمریکا، انگلیس و فرانسه سخت تر شده.

حالا پرانتزم برای کشور افغانستان این نقشه است:

همونطور که در تصویر نه چندان واضح میبینید، ما یک خراسان دیروز داریم که فقط بخشی از اون رو خراسان امروز شامل طوس، نیشابور و حرم امام رضا در برمیگیره. بقیه این سرزمین بین کشورهای ترکمنستان، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان تقسیم شده. من روی نقشه دو درگاه مهم از دیدگاه افغانی ها رو پر رنگ کرده ام که یک سرخس و دیگری تایباده. این هم تصویر دیگه که واضحتره:

خراسان بزرگی که الآن دارم حرفش رو میزنم، شاید برای مردم هیچ کشوری اندازه مردم کشور افغانستان اهمیت نداشته باشه (حتی برای مردم کشور ما که در میان استانهایش سه استان با اسم خراسان دارد نیز انقدر مهم نیست). این خراسان بزرگ زمانی پایتختش نیشابور بوده. نیشابور باشکوهی که تا قبل از حمله مغول کسی حتی فکرش هم نمیکرد که از پایتخت فرهنگ و هنر با اون عظمت به این روزگار برسه که حتی الآن هم هنوز نشده مثل سابقش بشه.

مردم کشور افغانستان، حتی آنهایی که در مهدها به پرورش کودکان مشغولند، با وجودیکه تک تک خیابانهای شهرهایشان را میشناسند، وقتی میخواهند راجع به نقشه کشور خود نظر بدهند، با این دید که دو درگاه از کشورشان به کشور ایران دارند، به نقشه کشور خود نگاه میکنند. دلیل این دیدگاه هم پیشینه مشترک این دو کشوره.

این هم از پرانتز. اما از ایران کنونی باید بگم که حتی باوجودیکه کرونا اومده و بیماری های عفونی بین المللی زیاد شده، نویسنده ای مثل قصد عزیمت به کشور دیگری جز ایران داره. مثل همه بقیه. اشکالش چیه که من هم از کشور دیگری در همین وبلاگ تایپ کنم، در حالی که بابت تلاش هام پول میگیرم؟

نگاه میکنم اغلب سایتهای پابرجای ایرانی رو دارن ایرانی ها خارج از کشور پر میکنن. من هم مثل بقیه. این همه عمر نشستیم تو این خاک که چی بهمون بدن؟ مدال؟

آلمان همون آلمان قدیمه، و فقط اگر دوست داشت بیشتر از مهندسی به پزشکی بودنش توجه شود، این اتفاق افتاد. فرانسه تغییر چندانی نکرده. انگلیس همون انگلیس سابقه. آمریکا، رفتارش با ایران چهل ساله که در وضعیت جنگی پیشرونده است. و ایران؟ من ایرانی اگر بگم من حتی صبورتر از ایرانیهای سابق بودم گزافه نگفتم. من صبورتر بودم. نگاه میکنم هردو مادربزرگهام صاحبخونه شده اند، و من دختر ایرانی بعد از چهل سال سن، هنوز نه خانه ای دارم، نه بچه ای، و نه یک زندگی درستی.

اشکالی نداره، که هربار من از خودم بد بگم شماها شادتر بشین. اشکالی نداره، ماها عادت کردیم. ولی میگیم، به موقعش هم میرسه. دنیا برای من نهایتش صد سال اول زندگی باشه.

کیف انگلیسی

یه فیلم ایرانی به نام کیف انگلیسی درست کردیم که اتفاقا خیلی هم گرفت. انگلیس به عنوان یک کشور استعماری برای همه کشورهای دنیا معروفیت داره. بعد از آن قدرت به آمریکا منتقل شد. اما همچنان انگلیس به عنوان روباه پیر ماند، آمریکا هم کم کم نقاب از چهره برداشت.

پیشگویان (پولدارایی که جهت دنیا رو با پولاشون تعیین میکنن) میدونستن که دیر یا زود باید انتقال دولت و سرمایه بدن. در این راستا جمعیت بزرگ چین رو انتخاب کردن. اون ها با بررسی رابطه فرعونیان باستان با چینیان باستان، زنجیره ای از ارتباط بین خودشون و چینی ها پیدا کردند. با گرفتن زنهای چینی کم کم جای پای خودشون رو در این کشور مستحکم کردند. البته، از قبل هم زمان بسیار زیادی چینی زیردست انگلیس پدرسوخته بودند. من اسم انگلیس و آمریکا رو میارم، از فرانسه و یا آلمان نباید غفلت کرد. آلمان نقشش تایید کامل انگلیسه. اون ها مستعمره نیستند، بلکه در تعریف مسائل چالش برانگیز استعماری آمریکا و یا انگلیس همکارند. فرانسه، جامعه گرگی رو تشکیل میده. مثل دسته های گرگ ساکتند، و گله ای حمله میکنند. رفتار سیاستشون، مثل بازی فوتبالشونه. عدالت ندارند.

و اما، برگردیم سر موضوع کیف انگلیسی. آیا امروز، ایران روی پای خودش ایستاد و دیگر خبری از لااقل کیف انگلیسی نیست؟ نه، همچنان کیف انگلیسی گوشه گوشه اتاق های ما ریخته. ایران، در اصل کشوری پر از جمعیت بیکاره که محصولاتش از تکنولوژی پیشرفته گرفته تا اشانتیونهای کوچکش آلمانی، فرانسوی، آمریکایی، و انگلیسیه. دقت کنید، من اسم چین رو نمیارم.

کشور چین، به نوعی کشوری استعماری است. جمعیت خلق چین، مستعمره کشورهایی مثل انگلیس هستند؛ دوست و همکار نیستند، مستعمره اند. شرکت دیوید اند جونز انگلیس سفارش تولید انبوه کیف های خودش رو به کارخونه های دودزای چینی میده تا هم براش ارزون تر بیاد و هم به اسم کشوری ظاهرا مردمی اونها رو به کشور ظاهرا مستقل ایرانی بفروشه. اینطوری، عملا ایران هم همچنان بازار انگلیسی میشه!

بنابراین، صورت مساله استعماری همچنان پابرجاست. فقط، کمی جای مهره و بازیگر عوض شده. نگاه میکنی، چینی هی میگه بایدو بایدو! اونوقت، میری توش میبینی بایدو میگه آمریکا، انگلیس!

خر خودتونین. امروز ویروسی در دنیا منتشر میکنید که بعد از همه گیریش اسمشو میذارین. و بعد معلوم نیست در فاز بعدی چه بلای دیگه ای میخوان سرمون بیارن. تازه اولشه. ما تازه اول راهیم. اول پدرسوخته بازی هاشونه. گام بعدی داره، این همه گیری. ویروس کرونا چیز کمیه.

واکسن کرونا

به بهانه اینکه فاصله گذاری اجتماعی رو رعایت نمیکنیم، هربار، هر دو روز یک سیصد نفری مستقیم، فوتی براثر بیماری کرونا داریم. این خیلی مسخره است.

البته برای کشور مستعمره ای مثل ایران هم چندان مسخره نباید به نظر برسه. زمانی که انتظار داریم جایی مثل بنیاد برکت خبر از روند پیشرفت در تولید و یا امتحان بالینی واکسن کرونا بده، خبر از افتتاح مدارس متعدد میده، کارشناس مربوطه در بورس به عنوان حقوقی کثیفی شناخته میشه که فقط هر 15 روز کاری یک بار سهام بورسیش رو مثبت میکنه تا مشمول قانون تعلیق نشه، خبر از پیش پرداخت واکسن کرونای خارجی میدن، و همه اینها مثل تخم مرغ شکسته های کپک زده ای روی سر ما هستند. همه و همه، عوامل و علل و تابع مستعمره بودن کشورمان است!

کشور چین، کشوری که ما وارد کننده بی نهایت کالا از اون هستیم، در عوض کشوری بسیار رازدار شناخته میشه. یک اعلام کرد که کرونای این سال کشنده است. کلی طول کشید تا ما مورد ابتلا به اون رو درست بعد از انتخابات مجلس اعلام کردیم. بعد از اون نماینده های مجلس آمدن و در هم لولیدن، طوری که هربار جلسه انتخابات مجلس میشه با شروع اون بورس ایران رنگ قرمز به خودش میگیره، و بعد در انتها ما از تریبون مجلس میشنویم که آقایون در هم نلولید، ما کرونا داریم!

اما، کرونا شوخی بردار نیست. پزشکان ما که تحت تعلیم آمریکا، فرانسه یا آلمان هستن، هنوز به روز نشده ان. هنوز عده زیادی از اونها درمان یک بیماری کرونایی بدبخت روو با شیمی درمانی پاسخ میدن.

داروی رمدسیور رو اگر یک ایرانی در آمریکا متولی تولیدش نمیشد، احتمالا ما برای درمان تجویز نمیکردیم، و احتمالا تولید نمیشد.

سوال اینجاست که کشورهای دیگر که تعداد پزشکان تحصیلکرده ما در اون ها کم هستن، چرا انقدر ابتلای کم به کرونا رو گزارش میدن؟

آیا آنها چیزی مثل واکسن رو تا این زمان امتحان کرده ان؟

پاسخ مثبته. به تجربه مثبته. در حالی که صبر ما در روزهای اول محرم و حالا اربعین معلوم بود تمام شده، اعلام میکنند موج سوم کرونا تمام ایران رو فراتر از قرمز گرفته، ولی ما به عینه شاهد موج های چهارم و پنج هستیم.

گزارشگر خبری کروناگیران، همیشه چند پله از اعلام اخبار اونها عقبه. رفته بخوابه تا بعدا یک کسی مثل من از خونه شاید واکسنش رو کشف کنه!

هرچند این کار هم بی فایده است. چون پول ما ایرانی های مستعمره، برای خرید واکسن کرونا پیش پرداخت شده!

آیا چین واکسن کرونای خود را در حد وسیع امتحان کرده؟ ازش بعید نیست. کشوری که ما سال ها درباره کارخانه ابریشم بافیش چیزی نمیدونستیم، کشوری که نام یک درخت رو عوض میکنه تا راز بهره برداریش از داروی تولیدی از اون رو ما ندونیم، حالا ما از اون پی به این راز ببریم که واکسنش رو به میلیارد مردم کشورش زده؟ کشوری که نسل های مختلف کرونا رو به چشم دیده، من حتی معتقدم که واکسنش رو دست و دل بازانه برای مردم همسایه، یعنی کشور افغانستان نیز رایگان تجویز کرده، خصوصا برای کاروان های افغانی که کالا با قاطر و الاغ برای چین حمل میکنن!

البته، پزشکان صبور (!) ما چیزی نمیگن، تا پس از مرگ پی به رازشون ببریم. لعنتمون رو هم باید برای قبله عالم (آمریکا) نگه داریم که تا زمانی که یک ایرانی اونجا نره، و نخواد که خط تولید داروش ایران بیاد، ساخت و تولید واکسن ایرانیش به تاخیر میفته!

آب پنیر

بچه که بودم، دبیرستانی که بودم، یه دوستی داشتم خواهر بزرگترش رشته صنایع غذایی درس میخوند. اون شاید یکی از معدود آدمایی بود که بزرگتری ازش دانشگاه میرفت. خواهرش که فارغ التحصیل داشت میشد، به خروجی خواهرش میبالید. چپ میرفت راست میومد میگفت پایان نامه خواهرم درباره «آب پنیر». میدونید چه مزایایی این آب پنیر داره، بعد اون وقت کارخونه های ما به عنوان ضایعات میریزندشون؟

من هم هر بار که میرفتم خونه، اینو به عنوان یافته جدیدم هر بار به خواهران کوچکترم میگفتم. انقدر این برام جالب بود و انقدر تکرارش کرده بودم که خواهرم تعریف میکنه یه بار خواب دیده بود، فقط توش کلمه «آب پنیر» اومده بود! هیچ چیز دیگه هم ازش یادش نمونده بود، به جز همون کلمه.

حالا، میخوام چی بگم؟ دیروز این اخبار گریه میکرد برای این نوزادا. میگفت به این بچه های ما «آب پنیر»هایی میدن که برای انسان قابل هضم نیست. میگفت: شیرخشک اچ آ. (شیر خشک همون پودر آب پنیره) میخوایم ما. بهمون ارز رسمی نمیدن، شرکت های ما ارز آزاد باید بگیرن!

اینو طرف تو توئیت های بورسی ها به عنوان امتیاز منفی گذاشته بود تا قیمت سهام های شرکت های دارویی رو از زیر قیمت بازار که هست پایین تر هم بیاره!

ما این وضعمونه تو ایران! چند نفر مثل دوستم از اون موقع تا حالا پایان نامه درباره آب پنیر داده ان؟! از اون موقع دو دهه حداقل میگذره. ما هنوز نتونستیم یه آب پنیر قابل هضم توسط روده انسان تولید کنیم؟ من خودم همین چند وقت پیش تبلیغ محصولی به اسم «آب پنیر» رو تو همین صداو سیمای خودمون دیدم، گفتم امثال اون دوستم.

خود من، الآن یعنی نمیتونم به جای این شیرخشک حیوانات که تو بازار به جای شیرخشک اچ آ. پخش میکنید، به بچه ام آب پنیر غنی شده بدم؟ حالا، هرچند که اگر همینو تولید کنم شماها میگن دستگاه هات، مجوزهاتو هزار سنگ زیرپات.

میری کتاب فارسی باز میکنی، میبینی یک کلمه از ایران نیورده. طرف میاد فارسی رو عوض میکنه، مثلا به جای معمولا مینویسه معمولن، ولی میگه مثلا ابوریحان بیرون نفت رو کشف کرد1. سند داریم. مدرک داریم که خیلی از مطالبی که خارجی ها به نام خودشون به اسم تاریخ، و با اسامی تبدیل شده به خوردمون میدن، همون برگردان مطالب فارسی ماست. اسم زرشک رو عوض کرده، زرشک بومی ایران، گذاشته مثلا کریست چی چی. اسم نمیدونم چی چی رو یه رده انگلیسی براش آورده، حالا اون خارجی با خیال راحت روش سند بالا سند میذاره، بعد استاد دانشگاه اینجا اجازه نمیده من مطلب بدون سند انگلیسی بیارم.

استاد من اجازه نمیداد من به کنفرانس نظامی مقاله بدم! یک ایرانی که میخواد بره خارج فکر میکنه، باید کتاب بنویسه توش اسم از چین، انگلیس و آمریکا بیاره، ولی نباید اسم از ایران بیاره!

تو فکر میکنی به خاطر اینه که خارجی ها قبولش کنن؟ نه، خودش خواسته. خودش خائنه. استاد من (فارغ التحصیل آلمان) که اجازه نداد اسم نظامی تو رساله ام بیارم، آخرش تفش  هم کرد. هزار تا نظامی بیارم که جای جای دنیا رفته ان، گفته ان بابامون نظامی بوده، خودمون مقاله تو کنفرانس های نظامی داریم، قبولشون کرده ان. اصلا اون خارجی که علمی باشه که از خداشه. پس تو چی میگی؟

تو چی میخوای؟

ای مملکت پر خائن. کشتین ماها رو. کاش ...



بعدا اضافه کرد:

اینکه میگن خدمتی شماها رایگان به این خارجی ها میدین همینه. طرف انگلیسه، لیرش رو میخواد عوض کنه به پوند، تو به گردن من مردم فشار میاری تا دولت همه ریال هاش رو بکنه لیر، تا بعد تبدیل بشه به پوند من هیچ بشم. الآن، قضیه لیر ترکیه و خیلی جاهای دیگه همینه. همین الآن اتحادیه اروپا معلوم نیست همینطوری بمونه، پول بی ارزشش رو من مردم باید به بالاترین قیمت بخرم، چون تو بیشتر از حتی خود خارجی های بوگندو عاشقشونی. دلار آمریکا معلوم نیست بمونه، شاید میخواد حذفش کنی، من باید برم پولام رو تبدیل به دلار آمریکا بکنم تا تو راضی بشی. انگلیس شاید دیگه دلش نمیخواد پوند داشته باشه، مجبورم میکنی، مثل همیشه که میکردی، پولام رو برم پوند انگلیس کنم، تا تو راضی بشی. چه شکم گنده ای هم داری که هیچ وقت سیرمونی نداره. یکی تو که هر روز کمترین جایی که یک پات بود دوبی بود، حالا هم که دیگه خود اسرائیل شده.

______________________

1- برای حمایت از نفت و کسانی که روی اون ها خوب کار کردن، اینجا اصلاح میکنم:

محمدبن زکریا رازی: تقطیر نفت سیاه و تجزیه آن به نفت سفید و سیاه.

ابوریحان بیرونی: کاشف صمغ مومیا (هیدروکربور)، بیان خواص فیزیکی و شیمیایی پارافین طبیعی ( ozokerit یا موم معدنی یا هیدروکربن پارافین جامد که از نفت حاصل میشود، و ... این ها بارها در کتب خطی خودشون، شاگرداشون و بعدها کتب چاپی، افست و غیره، بارها و بارها اسم ازشون اومده و گفته شده اولین بار، این کارها کار اون هاست.