آه

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد
آه

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

مراسم تنظیم آهن

همسایه ما الآن در حال اجرای مراسم تنظیم آهن هستن. مثل همه کارگرایی که در این زمینه حد نشناسن، اینها هم ویژگی خاص خودشونو دارن. به جز اینکه امروز صبح از اول صبح با بوی گازوئیل ژنراتور همسایه و با بوی جگرکی تا الآن داریم سر میکنیم، و به جز اینکه الآن دقیقا در روز جهانی مراقبت جوی (20 اکتبر) هم هستیم، الآن متوجه تنظیم آهن همسایه در ارتباط با خانه مون شدیم. عکس گرفته ام، ولی چون کمی دیر گرفته ام، فقط تونسته ام شاخه گیر کرده در آهن همسایه رو بگیرم. ولی تا قبل از آن، داشتن آهن رو از درخت رد میکردن. به خواهرم که گفتم، گفت فکر کرده همسایه اومده بالای دیوار تا تنظیم کنه. آخه، اون یکی دوستش تعریف کرده بوده برا خواهرش همین اتفاق افتاده بوده. خواهرش رفته بوده شورت و کورستاشو بالای پشت بوم طبقه سه پهن کرده بوده، بعد درست همون موقع کارگر رفته همون جا تا آهن خونه کناریشونو تنظیم کنه بفرستن بالا. کلا یکی از مراسمای جالب ما، همین مراسم تنظیم آهنه:



به عکس نگاه کنید؛ تیکه ای از درخت شکسته داخل تیر آهن ساختمان همسایه جا مانده!


بعدا اضافه کرد (عکس های بیشتر):

توضیح: خواستم ببینین که این دو ساختمون جدیده با جگرکیه، همسایه ان

اینم آثار بیشتری از جزئیات شکستن درختو این جور چیزا



________________________________________

پ.ن: الآن تیتر روزنامه «آفتاب» رو دیدم که تیتر بزرگ زده: افزایش فارغ التحصیلان بی کیفیت در کشور. خجالت هم نمیکشن. میگن قداشون کوتاهه، و استانداردهای لازمو ندارن!

محیط زیست خانه ما در خیابانی پایین تر از استانداری

پارسال، همسایه های ما پس از 17 سال مستاجری بالاخره توانستند با همراهی املاکی محل ما را از خانه مان بیرون کنند. صاحبخانه هم که دیده بود بعد از این 17 سال درختانی میوه دار کاشته ایم و نتوانسته ایم آن ها را با خود ببریم، لطف کرد و آن ها را با ریشه در آورد و داد به ما که شاید بتوانیم جایی دیگه بکاریم. بدین ترتیب خانه جدید ما به استانداری نزدیک تر شد. ولی در خانه جدید ما کمبود اکسیژن داریم. چون صبح تا ظهر بوی گازوئیل نمی گذاره درست نفس بکشیم، و شب ها هم مخصوصا این شب های تابستان، بوی برگ و چوب سوخته ست که دماغمان را می سوزاند. حالا ته مایه ش یک گازوئیل هم باشد، بد نیست. اهمیتی نداره که این آلودگی ها کار کیست. ولی فکر می کنم خیابان روبرو که احتمالا همه خانه های متصل به استانداریش متعلق به دولت باشند وضع فرق کند. آن خانه ها هم ویلایی هستند و هم وسیع. لابد پر از درخت هستند و دنج. به جز دوربین های مداربسته بزرگی که سرتاسر خیابان گذاشته اند هم نفری یکی یک سگ در حیاط خانه مستقر کرده اند. چون از کنار یکی رد می شویم سگ خانه روبرویی که عصبانی باشد سگ آن طرف خیابان جوابش را می دهد.