از دو طرف دریای شمال و جنوب خاطرات زیادی دارم. ولی برای من اهواز، کارون و زندگی در اونجا یک چیز دیگه است. وقتی فیلم های سیل اونجا رو میبینم با خودم میگم: وااااای اهوااااز، رود، دریا! میدونم که فامیلامون اونجا قبل از اینکه ما بخوایم سر به تنشون نباشه، اونا میخواستن که سر به تن ما نباشه. از چهره خاله م کاملا هویدا بود که وقتی گفتم امسال برف نیومده (برفی که ما مشهدی ها بهش بگیم برف)، در چهره اش خوشحالی موج میزد! ولی با تمام اینها، و با تمام بدی هایی که از آبش، مردمش و ... دیده ام، اهواز رو دوست دارم.
من مثل همیشه عاشق در و دیوار اهواز نه، بلکه عاشق سرزمین اونجا هستم. آآآب، اون قدر آب. گرمو شرجیه، طوری که مثلا شب های شهریور اشتباهی برق بره و کولر گازیش خاموش شه، و تو در خانه باشی خواب به چشمت ممکنه نیاد، ولی پر از آب باید باشه. آب و آب. البته آب کیش رو هم خیلی جذاب دیدم. بعد آب بندرعباس، بعد کوههای اردبیل و حتی آب شمال. دریا و دریا... بذارین براتون شعری بگم:
متن آهنگ محمد نوری به نام چوپان :
میرسد از دور صدای ساز مرد چوپاناز اینجا نمآهنگ صدای مرد چوپان رو دانلود کنید.