آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

خیانت تا به کی؟

تو ایران همیشه خائن بوده. نمونه اش هم همین سانحه سقوط هواپیمای بوئینگ 737. میگن خطای انسانی در پدافند هوایی تهران باعث این حرکت شده. شما 8 سال جنگ تحمیلی با عراق بهتون درس نداد!؟ که حالا این فاجعه رو اینطوری کردین که اون خوردن ساختمان آمریکایی رو به کام ما تلخ کنید؟

تو همون سال های جنگ چقدر خودمون به خودمون زدیم؟ اینم شد ادامه روحانی و بنی صدر؟

یادمه کتاب پرواز روی خاک رو میخوندم. البته کتابش بدآموزی زیاد داشت، ولی آموزشی بود دیگه. طرف صادقانه آخرای عمرش هرکاری کرده بود و کرده بودند رو نوشته بود. اونجا میگفت مثلا ما هی خودمون، خودمونو هدف قرار میدادیم. آخرش هم این آقا رو مسئول میکنن که هواپیماهای خودی مثلا ناوهای ما رو نزنه. اولین خاطره اش هم از این ماجرا اتفاقا اونی میشه که این طرف به دست خودش میگه ناو رو بزنید. مثلا اینطوری که هواپیمای جنگی ما میره بالای ناوی که پرچم ایران داشته. بعد میگه پرچم ایران داره، بزنم؟ از مرکز بهش میگن بزن. دوباره میره بالای سر ناو میگه پرچم ایران داره، بزنم؟ باز از مرکز به طرف میگن بزن. هواپیمای ما هم ناو رو میزنه و چند دقیقه بعد میگن حالا که زدی، خودی بوده!

زیاااااااااد، از این خاطرات در تاریخ ما ثبت شده. اشتباه، و اشتباه... تاکی؟



بعدا اضافه کرد: این آقای حاجی زاده، مثل اینکه اولین باره داره جلو دوربین میره!

من چند نکته رو تذکر بدم. ما تقریبا از جنگ جهانی دوم به این ور، جملاتی داریم مثل کمرم شکست، و یا آروزی مرگ کردم! اینها اشکال دارن. احتمال این موارد رو بالا میبرن. خیلی هم پر کاربرد شده اند و آمار گرفته اند، از وقتی این کلمات بیشتر استفاده شده، مثلا کمردردها هم بالا رفته!

اشکال دیگه اش اینه که حاجی زاده گفت: همه گناه ها تقصیر ماست. این حتی از نظر حقوقی اشکال داره. ماها که این پایین بودیم، دو کلام میگفتیم کلی فحش رکیک محسوب میشد، شماها که در مقام مسئولیت هستین براتون سنگین تر تموم میشه.

شبکه خبر هم که دیگه معرکه ست. شده شبکه ماهواره ای من و توی دوم. هزار بار صحبتای این یارو رو تکرار کرد و همه زشتی هاش رو با زیرنویس پررنگ کرد. گاهی فکر میکنم مامورین دولتی و رسانه ای چقدر بی شعورن.

طبقه حاکم، طبقه محکوم، تاریخ را دوباره بنویسید

دیگه آخرین مدرکم رو گرفته ام و حسش نیست هی برم مقاله چاپ کنم. اون هم بعد از این همه بی مروتی و دزدی ادبی که شد و تموم شدو رفت. ولی نکته ای که موند و پرسیدم این بود که چرا آخه؟ دلیلش رو بهم گفت: «نمی دونی؟ برای اینکه تو در قدرت نیستی. تو در طبقه محکوم هستی.» بهم گفت «گاهی دلم میخواد برا پزشکی دوباره بخونم. شاید به خاطر اینکه مثل تو برمو له بشم. اونطوری با خودم میگم اقلا رفتمو اون طوری لهم کردن!»

حقیقت اینه که قرن هاست ما جزو طبقه محکوم جامعه هستیم. از دیرباز بر سر اداره حکومت بین طبقه حاکم و روحانیت مناقشه بوده. یک طبقه ای هم بوده که محکوم بوده و ما جزو اونا هستیم. سال های سال هست که بین ایرانی ها و رومی ها جنگ بوده. جنگ یمن که این روزها میشنوین قدمتی به اندازه حضور ساسانی ها دارد، ولی ما که مثلا نهایتش 30 سالمون هست میگیم تاریخ یمن شاید 10 ساله! تاریخ باید دوباره نوشته بشه. چون قبلا هم همین بوده و ما طبقه محکوم هربار بهش میرسیم انگار تازه کشفش کرده ایم. یمنی ها در زمان زندگی پیامبر و هنگام نزول قرآن هم درگیر جنگی با عرب ها و رومی ها بوده اند. زمانیکه ما تاریخ صدر اسلام رو میخونیم انگار فقط یک اسلام بوده و یک عربستان و کاری به ایران و روم نداریم. در صورتی که این طور نیست و در تاریخ آن زمان عربستان این دو بلوک نقش داشته اند. یک سری از جنگهای آن زمان که تجاری هم بوده اند از همان زمان هم بوده اند. مثلا همین جنگ ابرهه یمن، که خیلی هم معروف هست. اون زمان یمنی ها از رومی ها درخواست کمک میکنن که چون خود رومی ها در واقع اون جنگ رو به پا کرده بودن کمکی نمیکنن. بعد یمنی ها از ایران درخواست کمک میکنن که ایرانی ها هم در 4 جمله میگن راه ما دوره برای کمک به شما. قضیه تجاریش هم این بوده که میخواسته اند یمنی ها رو از نظر تجاری دور بزنن و در واقع سرجنگ باهاشون رو داشته اند. مثل الآن. الآن همین ایران رو هم بارها سعی در دور زدن از نظر تجاری با کمک همسایگانش کرده اند و در واقع سرجنگ با ایرانی ها داشته اند. ولی، چیزی که ماها باهاش مواجه میشیم اینه که چون در طبقه محکوم جامعه هستیم نباید از تکرار تاریخ کور و کَر سر دربیاریم...

تیراندازی و ادامه اغتشاشات

ظاهرا دیروز روز پرکاری برای نیروی انتظامی بود. در سطح شهر صدای آمبولانس ناجا شنیده میشد. و دیشب ساعت 1:30 ما با تیراندازی درست پشت در خانه از خواب پریدیم. البته همه جا آرام بود. و ما سعی کردیم به خودمون بقبولونیم که اشتباهی شنیده ایم.

اخبار دیروز هم اگر پیگیر باشید آتش سوزی از خراسان شمالی شروع شد و رفت به سمت پارک گلستان و تا اون موقع که من خوندم بیش از 150 هکتار جنگل های شمال خراسان و استان گلستان سوختند.

کل مشهد یک مهم ترین پارکش پارک ملت هست و یک مجموعه باغ دانشگاه فردوسی که تو نقشه رو اونجاها سبز کرده اند. چند وقت پیش بیش از حدود 50 درخت از درختان دانشگاه فردوسی سمت پیروزی سوختن.

من یک نکته بگم درباره اغتشاشات اخیر. لازمه به تاریخچه مبارزات ایران برگردم. شاید دهه شصت وضع خیلی بدتری ما داشتیم. اون موقع مبارزانی در حد جنگ داخلی پشت درختان جنگل ها قایم میشدن و یکباره درمیومدن تا مثلا مردم آمل رو بترسونن. ترور زیاد بود و آدم زیاد میکشتن. این اتفاقا مال دو-سه سال انتصاب بنی صدر به ریاست جمهوری بود. کسانی که برای پیروزی انقلاب جنگیده بودن، حالا میدیدن که داره به انحراف میره. و داشت هم میرفت. بنی صدر در همان دو-سه سال کارهای انحرافی خودش رو داشت پیش میبرد.

با انحرافات بنی صدر، بقدری این نظام مخالف داشت که فقط کافی بود یک ندامت کوچک نیروهای مبارز اعلام کنند تا باهاش موافقت بشه. بنابراین درسته که مثلا کسی مثل رجوی و دوستان بقدری زیاد بودن که رفتند جمع بشن یک پایگاهی تو عراق بزنند، ولی عده زیادی هستن که تو ایران مونده اند. حالا شما فکر کنید اون ها دلیلی پیدا کنند برای فعال شدن. چه اتفاقی میفته؟