آه

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد
آه

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

شلیک موشک‌های رژیم صهیونیستی به سمت ایران/ کلیه پروازها لغو شدند

#خبر_فوری

رژیم صهیونسیتی در اقدامی تنش زا اقدام به حمله کرده است که به برخی مناطق نظامی ایران آسیب وارد شده است: 

بندر زده؛ یعنی منطقه اقتصادی. یکی از شهدا از بندر ماهشهر معرفی شده است

کلیه پروازهای ایران تا اطلاع ثانوی لغو شده و آرامش در مناطق مختلف ایران نظیر تهران شیراز مشهد ایلام و خوزستان برقرار است


بعدا اضافه کرد:

از دیشب که یه عده ای خبر داشتند که اسرائیل قرار است حمله کند شهر در آرامش بود. حتی فضای مجازی هم حاکی از اتفاقی قریب الوقوع نبود. خیلی آسمان صاف و گاهی ابری و فقط چند پهپاد بیشتر شرایط رو چک میکردند، ولی درست از زمان آغاز حمله موشکی اسرائیل به ایران گوشی هامون همه افتاد به شارژ تموم کردن، طوریکه من گوشیم رو زدم به شارژ. تماس ها همه داغون، تا خود ساعت ۹ صبح که گفتن پروازها به حالت عادی برگشته و نیویورک تایمز و اسرائیل خودشون پایان حمله رو اعلام کردند

باز گوشی ها افتاد به شارژ تموم کردن تا الان. اسامی یکی دو نفر از ارتش رو اعلام کرده اند که بر اثر اصابت موشک اسرائیل در خاک ایران شهید شده اند. معلوم نیست تعداد زخمی ها چقدر بوده.

حالا مقایسه کنید با اون موقع که خودمون موشک به اسرائیل زدیم. موقعی که ظریف از دولت پزشکیان استعفا داد و رفت سانفرانسیسکو ، عده زیادی راه انداختن بنزین بخرند، طوری که آلودگی بنزینی داشتیم. موقعی که باز خودمون خواستیم موشک به اسرائیل بزنیم، همین طور؛ یعنی شب قبلش چنان آلودگی بنزینی راه انداخته بودند که میگفتی این ها از شلیک ما خبر دارند، و طوری هم تعدادشون زیاده که میتونن منطقه رو آلوده کنند.

الان اسرائیل موشک زده به ایران. سکه رفته بالا؟ نه نه نه. برعکس، دو میلیون هم ریزش داشته!

به اینها چه باید گفت؟ خوبه بگیم دیو وارونه کار؟

یه پست داشتم درباره حلیم یا هلیما که اون هم موقعی گذاشته شد، باز یکی راه انداخته بود همین الان جنگ میشه. همون موقع من گفتم اینها خبر از کجا میخونند؟ از ایران اینترنشنال؟ یا VOA؟

من خودم چند ساله دارم خبر از جنگ میدم آنقدر نتونستم با پخش اخبارم آلودگی هوا درست کنم که این رسانه مطلوب اون یک عده زیاد آلوده کننده هوا درست کرده

خفت و خواری برای ایران

اسماعیل هنیه در قلب تهران شهید شد. پزشکیان نیومده اولین تبریکش رو دریافت کرد. قبل از اومدنش شهادت شهید جمهور رو باید تسلیت میگفتیم، با اومدنش شهادت اسماعیل هنیه. تو هیچ کدومشون هم این پزشکیان نقشی نداشته. چقدر پا قدمش برای اسرائیلی ها خوبه.

فلسطینی ها در سراسر زندگیشون با بالاترین جاسوس ها و خائنین طرف هستند، ولی همه اونها رو پشت سرگذاشتند و اتفاقی برایشان نیوفتاد. حالا تو تهران در روزی که اسما 36 اختیار به رئیس جمهورش داده میشه، یک فلسطینی می آید، اونهمه اروپایی و کشورهای دیگه می آید و هیچ کاریشون نمیشه، اونوقت یکی از معروفترین بالاترین مقام های فلسطینی می آید با موشک هدایت شونده ترور میشه. اونوقت الان احتمالا پزشکیان داره کیک و شیر میخوره!

بعد یک متنی هم آماده میکنه علیه اسرائیلی ها بیاد واسمون سخنرانی کنه، که مثلا من طرف فلسطینی ها هستم.

بعد میگن میریم انتقامش رو میگیریم. تهرانی ها یک چهار تا ترقه میفرستند و یک جوری موشک هایشون رو تنظیم میکنند و حتی درخت هم قطع نشه. نه ماهه منتظریم ببینیم این ایرانی ها یک کار بکنند، هیچ کاری نمیکنند.

زنده باد حکومت شیر و کیک



بعدا اضافه کرد: عکس العمل مردم جالبه. از صبح که آلودگی هوای شدید و بی سابقه داشتیم و حالا بوی بنزین همه جا رو گرفته. مردم انتظار گرونی بنزین رو دارند و دارند کاسه کاسه و بشقاب بشقاب بنزین جمع میکنند.

پادشاهی سگها

تلویزیون که اعلام کرد بمب های انفجاری سر راه مردم گلزار شهدای کرمان گذاشته ان، یک باری نگفت. اول گفت حادثه بوده و صدای مهیب اومده و بعد هم چند نفری جمع شده ان ببینن چی بوده ازدحام شده و زخمی و مصدومین رو داریم جمع میکنیم.

من همینطوری با اینکه هربار دیگه بعدش میگفت تروریستی بوده و آمار شهدا رو میشمرد ذهنم به ازدحام بود. دیگه گفتم آره، این کرمان هربار همینطوره. اون دفعه هم که شهادت حاج قاسم بود یه پنجاه نفری تو مسیر تشییع پیکرش شهید شدند. بعد هم گفتم که اینم شد اردوی راهیان نور دهه هشتاد. ملتو میفرستن اونجا و همه یکباری میبینی صف گرفته ان پشت دستشویی ها.

همینطوری گفتیم که آره کرمان اینطوریه چند روز میری تویش زندگی میکنی و تعجب میکنی که پس شهرش کو؟ بعد از مدتی اقامت یکباری متوجه میشی که آره این طرف خیابان بودی و اونطرفش رو ندیدی که ساختمانهای بلند و مرتفع و چهره شهری اونجاست.

این شد حکایت حومه شهر مشهد. همین چند روز پیش بچه مدرسه ای ها رو دعوت کرده بودن موزه نان. منهم رفته بودم. هوا حرارت داشت وسط زمستونی. من از ترس اینکه الآن مثل فصل پاییز هوا تغییر میکنه و سرد میشه این لباس گرمم تا آخر تنم بود. خیس عرق شده بودم. گفتم این حاشیه شهر اینطوریه و دلیل این گرما مال ماشینهاست که زیاد شده ان. حومه شهره، درختکاری نشده و ماشین ها هم قبل از اینکه شهرداری تعریف کنن زیاد شده. پشت سرش هوا آلوده و گرم شده

اینطوری اثبات کردم تا اینکه امروز دیدم نه، فراتر از اینه. اینجا پادشاهی سگ هاست.

یک کاری پیش اومده بود پارک علم و فناوری مشهد. من بعد از ده سال میخواستم برم اونجا. تو مسیریاب میزدم میگفت یک کیلومتر راهه. منم گفتم که این راهی نیست پیاده میرم. مسیریاب از یک طرف میگفت یک کیلومتر و از یک طرف آدرس چیزی حدود 5-6 کیلومتر میداد. از مغازه دار پرسیدم و اونم همینطور. من قبلا پارک اومده بودم. درب ورودیش رو میدونستم همونجاهاست، ولی دیگه با این آدرس ها گفتم شاید دربش عوض شده باشه و نرفتم که چک کنم. گفتم برگشتنه از داخل بپرسم بهتر جواب میدن.

رفتم و از سمتی که به شاندیز نزدیک تر بود وارد مسیر شدم. درخت کاشته بودند. یک جاهایی هم که سگ داشت ماشین ها بوق میزدن که حواستو جمع کن ما مراقبیم ولی اینجا سگ داره. نگاه کردم تو مسیرم یک دختری هم بود که انگار اونم شبگرد بود. جلوتر از من بود و وقتی من رو دید عزمش رو جزم کرد ماشین گرفت و رفت.

به جرئت میتونم بگم که تا حالا انقدر سگ ندیده بودم. تو خود شهرک صنعتی هم کلی سگ بود. قشنگ از همون درب ورودی مثلا ماشین میدیدی که یک باری پایش رو گذاشت به حالت ترس و فرار رفت. نگاه میکردی سگ سیاهی نزدیکش بوده قدر یک اسبی. دیگه میفهمیدی که خودت هم باید فرار کنی بری. اون سوار ماشین بود و ترسیده بود، دیگه من جای خود داشت.

اصلا خراسان رضوی و بخصوص مشهد در این زمینه رکورد داره. آمار سال 1401 داریم که میگه کودکان خراسان رضوی بیشترین آمار حیوان گزیدگی و بخصوص سگ گزیدگی رو داره. هربار این تهرانی ها و حومه شون رو نشون میده که آخی سگ گزیدش. این تهرانی ها باید بیان مشهد سگ ببینن. حتی همین 1402 که به نیمه رسیده بیشترین مراجعه مصدومین گازگرفتگی سگ با ۱۰۲ نفر مربوط به استان خراسان رضوی هست، و جالب اینکه 90% این گزیدگی ها مال سگ هایی است که صاحب دارند.

هر جا میرفتی یک ساخت و سازی و هر قدر ساخت و ساز بیشتر تعداد سگ های اطراف و توله هاشون بینشون بیشتر. میدیدی مثلا زعفران مصطفوی یک ساختمون داره میسازه به چه عظمت. دیگه جرئت نداری از کنارش رد بشی از ترس سگها چه برسه به اینکه وایسی و عکس بگیری.

همینطور میرفتم و ماشین ها پیاده رویم رو تقبیح میکردن که این چه خریه. مخصوصا اونجاها که سگ ها رو زودتر از من میدیدن. قشنگ ادب از بی ادبان میشدن

دیگه رفتم و کارم راه نیافتاد و برگشتم. موقع برگشت باز کلی ساخت و ساز و سگ  و توله سگ و اینها. اصلا ماهیت منطقه رو اینها عوض کرده بودن. حتی با وجودی که روبروی مسجد پیکر یک شهید گمنامی رو هم گذاشته بودن، این نتونسته بود هویت منطقه رو با وجود سگ ها و توله هاشون عوض کنه. قشنگ میگفتی پادشاهی سگها اینجا حکمفرمایی میکنه. ده-دوازده سال پیش من اومده بودم اونجا اینطور نبود.

پرسیدم که من قبلا اینجا بوده ام، یک درب سمت بزرگراه داره؟ دیگه گفتن که بله، نگهبان هم داره و الآن که پارکی خیلی بهت نزدیکه. منم دیدم دو قدم راهه و همون یک کیلومتر میشه برام. رفتم جای درب ورودی. اتفاقا مسجدی هم اونجا ساخته بودن. چون این مسیر میشد راه زوار و از سمت قوچان و شمال مسافر داره. یک زیر گذر هم داشت و از اون رفتم که برم اونطرف خیابان. نگاه کردم شاید سقفش کوتاه بود، ولی آخرش که میخورد به سمت شاهنامه یک جورایی گودبرداری نیمه کاره شده بود و تخریب شده بود.

حالا گفتم این خیابون رو انتخاب کنم که کوتاهتره و شاهنامه رو به بزرگراه وصل میکنه. اینجا هم همینطور. میدیدی موتور رد میشه تک چرخ میزنه. نگاه کردم کجا تک چرخ زده؟ همونجا که سگی خوابیده. یک چند تایی سگ رد کردم همین خیابون تا رسیدم به سرش.

نگاه کردم این ور خیابون سگی سرحال جای چیزی مثل در بیدار خوابیده. دیدم دارن حفاری میکنن. جرئت نکردم عکس بگیرم. چیزی شبیه به معدن کاوی بود و یا داشتن چاه نفت کشف میکردن.

دیگه فکرش رو بکنید. این گرمای منطقه شده تلفیقی از دو آلودگی یکی این ساخت و سازها به علاوه حفاری ها و دیگه همین ماشین ها. حالا تخریب کرده اند و درخت نکاشته اند و اینها هم جای خود داره.

پایین آمدن کیفیت آب منطقه ما در مشهد

چون یک چند باریه که آب منطقه مون (استانداری مشهد) کیفیتش پایین اومده مینویسم. چند روز پیشا (دقیقا یادم نیست، شاید ماه پیش)، آب رو که ریختم تو کتری، و بعد جوشید، احساس کردم بوی موش میده!

دیروز هم همینطور. احساس کردم که مزه اش هم مزه قبلیش نیست و دوباره همون بو! چون کسی دیگه شکایت نکرده بود، به خودم شک کردم، تا بلافاصله خواهرم گفت: چرا این آب مزه اش ترشه؟! همونجا، من گفتم آره، احساس میکنم بوی موش میده!

دیگه خواهرم پریدو زنگ زد امداد آب. اونجا هم دستگاه خودکار بودو یک شماره ای باید میزدیم که نشون بده ما میگیم کیفیت آبی که خوردیم پایین اومده!

این اولین باره که من از خوردن کیفیت آب مشهد ناراضی میشم! یعنی چی شده؟! همین چند وقت پیشا، همزمان با منکه گفتم بوی بنزین میاد، تهرانی ها گفته بودن بوی خاصی تو تهران میاد! یعنی، وقتی این همزمانی رو دیدم به احساس خودم اطمینان کردم. الآن، هم نمیدونم تهرانی ها کیفیت آبشون درسته یا نه! مگر اونا یک حرفی بزنن، معلوم بشه کیفیت آب مشهد هم پایین اومده!

ما با سیستان هم کار کرده ایم

جلسه ای که اونروز براتون گفتم تهران بودم. کسی که با ما مصاحبه میکرد، خودش یک مشهدی بود که موبایل 912 گرفته بود. همه اش هی میگفت ما با شهرستان هم کار کرده ایمو حتی اسم سیستان رو هم آورد. اصلا طوری بود حرفاش که من هی یاد مظفری میفتادم که  سرمون رو کلاه گذاشته بود! کلا یادمه که قبلا هم یک جلسه کاری من برای گرفتن یک فرصت شغلی تهران داشتم. اون زمان کسی که باهامون صحبت میکرد گفته بود که مثلا وکیلمون 4 شنبه میاد و قرارداد نمیتونیم الآن باهات ببندیم. بعد هم ویژگی مشترک دیگه ای داشت با همین یارو که من چند روز پیش رفته بودم جلسه مصاحبه کاری باهاش؛ اون هم میگفت که ما حتی با سیستان هم کار کرده ایم!

کلا فکر کنم هر بار دیگه هم بیایم تهران رسما هی میگن شماها شهرستانی هستینو امروز فردا باهات قرارداد میبندیمو ماها حتی با سیستان هم کار کرده ایم!