کسی که زندگی براش نیست، معاد نداره. این ترجمه تحت الفظیشه. معنی کلیش اینه که از کسی که زندگی براش نذاشتن انتظار نداشته باش براش معاد هم بذارن.
گاهی به این فکر میکنم. میدونم موقعیت خیلی ایرانی ها الآن با آلودگی هوا رقم خورده. چیزی که مطلقا درست نیست. تمام زمستون به امید یه فصل بهار و تابستون سر کردیم. البته، امید خوبی بود. ولی اینکه در فصل تابستون هم آلودگی هوا داشته باشیم و یا فصل بهار چیز بی جاییه. بی نظمی بدیه که به جز خواست شیطانو ابلیس چیز دیگه ای نمیشه اسمش رو گذاشت. مثلا شما در نظر بگیرین، میخواد عید بشه. از چند روز قبلش ما بومی های مشهد از آلودگی میکروبی حاکم میفهمیم. تو تلویزیون دیروز اعلام کردن نیایید، 20% تخت های بیمارستانی مشهدی رو غیربومی ها پر کرده اند. کو گوش شنوا. یه عده گفتن میخواستیم بیاییم، ولی به خاطر کرونا نیومدیم. ما با این وضع میگیم خدا بخیر کنه، تازه یه عده نیومده ان!
موضوع فقط اومدن زوار نیست. موضوع برج هاییه که معلومه با وجودیکه از سودآوری ساخت و سازشون به ضرر رسیده اند، و درست شبهای عید مثل تولد امام رضا و عید غدیر باید برای غیربومی های مشهد رونمایی بشن. حدس اکید میزنم، سازنده شون اصلا مشهد حتی زندگی نمیکنه. چراغ های نمایشی زیادی اون موقع از این ساختمون ها برای رونمایی روشن میشن. هوای مشهد با هوای یک تعمیراتی ماشین یکی میشه. استشمام گازوئیل حداقل کاریه که باید تو این هوا بکنی. البته، قبلش که آلودگی میکروبی بود، با یک دودی مثل دود سیگار و یا شایدم آتش سوزی گسترده کل مشهد رو فرا میگیره. و این چیز عجیبی نیست، چون تکراریه. اصلا خود این وبلاگ تکراریه. من خیلی مطالبو نمینویسم چون تکرارین.
نزدیک عید که میشه صدای پیس پیس ماشین های بزرگ ساختمون سازی زیاد میشه. البته، شب ها. چون شب کارن. البته، نزدیک عید، چون کسایی که میسازن مشهدی نیستن. و ما مشهدی ها به امید یه هوای تازه تر ...
گفتم از رفتنو و خوندیم از سفر ...
ولی نرفتم. فرهنگ من هنوز جا نیوفتاده، باید برم یه کشور دیگه. چرا؟ چون، مگر به جز اینه که ابلیس خونه اش کنار خونه منه؟ ابلیس. ساخت و سازش تو ضرره، ولی براش خیلی مهمه که حتما اون نماد شیر فراماسنریش سر در برجش باشه. بیش از دو و نیم سال ساخت ساختمونش طول کشیده، پس معلوم میشه در سود نیست، ولی اون سرهای شیرش باید گوشه گوشه دیوارهای بتنیش رو پر کنه. که بگه چشمت کور، هستم، خوبم هستم. عجیب، این فراماسون خوب میدونه که ساختمونش رو کی باید رونمایی کنه. برای تک تک پنجره هاش یک نرده میذاره، به سبک ساختمون های غربی، اونم از نوع قرن بیست. کی این کار رو میکنه، یه جوون؟ نه، یه پیری بیش از شصت سال.
اینه آینده کشور ما. تا حالا کجا بوده؟ معلوم نیست. ولی چیزی که مشخصه اینه که مشهد هم نبوده. مشهد داره میسازه، با ضرر و با یه امیدی. چه امیدی؟ خدا میدونه!
بعدا اضافه کرد: با وجودیکه در موج دوم کرونا خونه بودم، احساس میکنم دوباره مبتلا شدم. ویروس میره اونجایی که عفونت کمی هست، اونجا تا زمانش تکثیر میشه. احساس عطش دارم. آب بدنم کم شده. غذا نخواستم بخورم. شاید بی اشتهایی ناشی از کروناست. هنوز طعمو مزه ها رو حس میکنم. بدنم کمی گرم تر از معموله و کمی در ران احساس درد ناچیز حس کردم.
تو این موج دوم، فقط فرقش این بود که آمادگی بیشتری که اونموقع دوست داشتم رو دارم، و شاید فصل تابستان بود و به سختی زمستان هم نبود. وگرنه، اینا گفتن موج دوم اومده ما رو هم گرفت. هربار موجی بیاد باید هی ماها رو بگیره؟ سختیش تو اینه که آدم ازینکه ویروس کووید-19 رو گرفته باشه مطمئن نباشه. آخه آلودگی های تحمیلی دیگه هم هست...
سرچ کردم میگه به خاطر تغییر سطح هرموناست. من مونده ام، خونواده ام چرا مدتیه هورموناشون اونقدری تغییر کرده که از چشمشون اشک خونی میاد؟
یه باری همه مون چشمامون قرمز شده. حالت دیابتی پیدا کرده ایم! نمیشه که. منکه یکسره سرم باید تو کاغذو کتابو لپ تاپ باشه چشمام اذیته. مغازه دار سر کوچه یکسره دستش تو چشاشه. مادرم هم که خیاطی میکنه چشماش خونیه. خواهر من بعد از یه حموم چشماش قرمز شده دیگه همینطور مونده. بعد شما هی تبلیغ کنید کرونا اومده دستاتونو بشورید! چیرو دارین تبلیغ میکنید؟
مدارس رو باشه دیگه تعطیل نکنید. ولی دیگه حق هم ندارین هی به اسامی مختلف شهرو نقطه ای که توش زندگی میکنیدو عوض کنید. نماز نخونید و هی تا لب ساحل عیشو کیف نکنید. گناه ما چیه که سرجای خومون نشسته ایم. نماز روزه هاتون باطله. اصلا نخونید و نکنید بهتره.
توضیح بیشتر اینکه: از اثراتی که آلودگی هوا بر چشم میگذاره، خشکی چشمه. دیشب هواشناسی دمای هوای مشهد -3 تا 33 درجه اعلام کرد. چیزی شبیه دمای هوای بیابون! دمای هوای بیابون فرقش با بقیه نقاط در همین اختلاف دماشه. اختلاف دمای 40 تا 50 درجه داره که اون هم به دلیل عدم رطوبت در هوای کویر و بیابونه. البته فقط خشکی هوا هم نیست. الآن مثلا من خودم خارش چشم هم دارم. که این بخاطر آلرژیه که چشمم به ذرات گرد و غبار بالایی که در سطح شهر پخشه پیدا کرده.
بعدا اضافه کرد:
این عکسها:
این یه ساختمون تجاری سفیده کنار اون جگرکی معروف که اون سالم مونده و این تجاری سفیده رفته بالا. یکی هم اگر دقت کنید عکس ساختمون چند طبقه است که همزمان با هم بالا رفته ان، ولی مثل همیشه دقیقا روبروی ما ساختش اولویت داشته، و مطمئن باشین مال خود استانداریه. چون وقتی شورش آبان شد، یکی از اینا که تو کارش وقفه افتاد همین ساختمون تجاری سفیده است.
عکس بالا متعلق به کار آبو فاضلاب و شهرداری باهمه. من دیدم مدیریت سیمان شهرداری با آقای خاکشوره که احتمالا خیلی ها باید بشناسن. نکته زیاد داره این عکس. یکی اینکه حدود 10 روزه ماشین میاد و هی این جا شنو ماسه تخلیه میکنه. پشت اون ماشین که الآن نتونستم عکس بگیرم از طرفی میگیرن اون کناره های خونه رو میکنن، از طرفی هم هرچی سنگ دارن قشنگ میچسبونن به خونه. روزای تعطیل که به علت آلودگی هوا تعطیله اینا ژنراتورها و تراکتورهاشون رو در میارن به اسم آسفالتو اینا اون روز میریزن بیرون به آلوده کردن. میشیم کویر. تفاوت دما 36 درجه، همه چشما خونی، و پوستا خراب. الآن تازه این ماشینه مانعه که ماسه ها رو هم اگر بتونن بریزن تو پنجره خونه. بعد اون بهرامی که اون یکیشون راننده تاکسی بود، خودشون میگفتن یکی دیگه شون تو شهرداریه. همون اون، ما دو تا کیسه شن میچسبوندیم به دیوار سریع با ماشین سد معبر شهرداری میومدن به جریمه. الآن من نوعی از شهرداری چطور شکایت کنم؟ فقط هم این جا نیست. یک خیابون روبرو هم هست که کارشون همون جا هم همینه.
میری پاریس نگاه میکنی شمشاد داره دو متر. اصلا با شمشاد دیوار درست کرده. میای اینجا دو تا شمشاد رو هم اگر بتونه قطع میکنه. یه مدت طولانی فقط ماشین تولید گازوئیلشونو تحمل میکنی به درختا آب بدن. بعد فرداش همون درختو میبینی قطع کرده ان.
عکس بالا هم کاملا مشهوده که چه برنامه طولانی دارن. کلی کاشی ردیف کرده ان که این وسطو باز با کاشیو سیمان پر کنن.
اصلا دوست دارن به بدی معروف باشن. و حتی در دنیا این شهرداری مشهد به بدی معروفه. نه، میدونید؟ بعضی وقتا به نفعه که به بدی معروف بشی. همین خانوم ها رمارم، ریاحی، تاجی و خیلی های دیگه که اومدن و خودشون رو به عنوان شهرداری معرفی کردن یکی مثل ماها رو خوب میشناسن، و همون قدر که ما اونا رو میشناسیم، اونا هم ما رو بیشتر میشناسن
محله قبلی که بودیم اولین کسی که ساخت همین خانواده بهرامی شاهی بود. بعد از اون همه شروع کردن به ساخت، تا زمانی که تا اون زمان که بودیم شوشتری که تو متروی مشهد نقش مهمی داشت شروع کرد به ساختو الآن نمیدونم چقدر ساختو سازهاشون پیشرفت کرده. کار کار خود شهرداریه. چند نفر هم بیشتر نیستن، ولی قدرتشون زیاده که خدا از سر تقصیراتشون نگذره.
ارتباط چندانی نیست. اگر مردم رو طلافروشان، و املاکی ها و شهرداری در نظر بگیری، ارتباط زیاد و معناداری پیدا میکنه. این مردم بیچاره، یک زمانی از سمت دولت مردان، دسته طلافروشان، املاکی ها و شهرداری هستند و زمانی هم که دلش بخواد، غیره. دولت میگه مشکل از زیادی مصرف کردن مردمه. البته که هست. هرجا رفاهی باشه، فسادی هم هست. ولی، آیا این 4-5 جرثقیل بزرگ و دائمی جای خونه ما که حضورشون دائمی شده، مال مردمن؟ یا مال یک دو-سه تا طلافروش و املاکی؟ شایدم مال شهرداری. برام جالب بود، درست وقتی که به نظر میرسید کارشون داره تموم میشه، انگار فهمیدن که به جای 4-5 طبقه میتونن 16-17 طبقه قوطی کبریت بسازندو بالا ببرن. حالا هم دارن همون کار رو میکنن! یادتونه چقدر تو همین وبلاگ گفتم نظام اسلامی با برج هایی که چشمشون میتونه تو خونه مردم دیگه بیفته باید مقابله کنه، وگرنه نظام اسلامی نیست؟ کل این برج سازی مشهد تا حالا نهایتش 6-7 طبقه دیده بود. اصلا یک برجی داریم، سمت آب و برق که 5 طبقه است و همه اش هی به این ساختمون میگفتیم برج!
بعد، دولت میگه: مشکل از سوخت نیس که داریم یورو 5 میفروشیم، بلکه مشکل از خودروست!
این جرثقیل ها که یک تنه بار آلودگی هوای این منطقه رو به دوش کشیدن، ب اضافه کامیون ها و اتوبوس های شهرداری و خصولتی، برگ چغندر بودند. اون دود سیاهی هم که ازشون داره در میره، مال ماشین مردم نیست، چون همونطور که میدونید ماها پیشرفت کرده ایم و در حالی که شماها باید از پیشرفت ماها بمیرین، کور بشین اگر ببینید، بنزین یورو 5 توشون نیست!
بعد، برج ها ساخته میشه و ما باید بگیم طبقات بالاترش بهتره. چون سر ساختمون بالا میره و آلودگی ها به اونجاها نمیرسه. دیگه جایی برای ناله نیست. چون با ماشین میریم، با ماشین میاییم. تو برج هم ارزون تر زندگی میکنیم، و هم آلودگی هاش مال اوناست که پایین مایینان. زنده باد، پیشرفت و آزادگی!