امروز از کنار خونه قبلیمون خواستم رد بشم ببینم بعد از یک سال هجرت ما از خونه قبلی مون که 17 سال اون جا مستاجر بودیم چه وضعی پیدا کرده؛ ساختنش؟ تخریبش کرده ان و یا هرچی دیگه؟
ولی هیچ خبری از تغییر نبود. ما هنوز اون جا بودیم. هنوز آشغال میذارن در خونه و هنوز بهرامی اینها پشت پنجره گوش بزنگن.
فقط قرار بود ما رو از اونجا بیرون کنن. فک کنم اگر قراری به تغییر جنگی در ایران صورت بگیره اولین خاندانی که متوجه بشه و بخواد دست به کار بشه همین خاندان بهرامیه.
اصلا این خاندان بهرامی از فامیلش هم باید کلی به تاریخ پی برد. چه برسه به اینکه من بخوام در موردش سندو مدرک بیارم. ولی سند هم هست. چند روز پیش داشتم کتابی از یکی از نویسنده های بزرگ و معروف دوره رضاخانو پهلوی میخوندم. از بهرامی اینا تعریف کرده بود. اونجا گفته بود درسته که باهم اختلاف نظر دارن ولی فکر نمیکنه که حتی این بشر از اون نسل ها داشته باشه که حالا بخواد با یک زندان رفتن نسلش دنباله رو راهش نباشه. راست هم میگفت. من به شما باید فقط آدرس بدم این منطقه رو فقط برای بررسی بهرامی اینا به تنهایی به عنوان یک گذر از تاریخ بیاین ببینین.
البته این کار تخریبو مبارزه با آشغال پهن کردن در خونه همسایه فقط کار بهرامی اینا نیستها. این ها خاندانی هستن که حوزه کاری خودشون رو هم گسترش میدن. مثلا من اخیرا از جای کبابی توی مسیرم رد میشمو میبینم یک پیرمردی از اون پیرمردای شبیه بهرامی از تو کوچه در میاد و از روی عمد آشغالش رو میذاره در مغازه سرنبش کوچه. یا چمیدونم خیلی مصرانه گیاهی که بعنوان قشنگی کار اون مغازه کاشته میکنن. این کار رو بهرامی اینای تو کوچه هم میکردن.
جالب اینجاس که اینا خونه هاشون همه تو کوچه س. من اخیرا دیده م تو خیابون خونه قبلیمون یک نفر سر نبش چند نهال درخت جلو درخونه ش کاشته. البته دو تا دوربین مدار بسته گنده هم داره اون بالای آپارتمانش سرنبش کوچه طوری جاسازی میکنه که فقط اینا که سعی میکنن از بهرامی اینا الگو بگیرندو خفت کنه...
خلاصه، آرزوم اینه که ببینم این بهرامی اینای گرگ صفت چطوری به زمین گرم میشینن.