آه

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد
آه

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

اعلام کنم مواضع ما چیه

دیروز، یک کلمه به این باباهه گفتم این بچه رو حق نداری تو این روز کرونایی این طوری بازی بدیو اینطوری با ماشینت اذیتش کنی. رفتو بعدازظهر زنگ زد به دخترت بگو با پسرم صحبت کرده ام، و به دعوا کشیده. حالا هم پسرت تخت گاز داره میاد سمت دخترت (!) بهش بگو کارتن خواب هم میتونه بشه بشه!

باز زنگ زد که نه، هیچ اتفاقی نیفتاده. البته، که ما تجربه مون رفته بالا و بیدی نیستیم که با این بادا بلرزیم. دیگه، این تموم شد تا امروز. حالا باز امروز زنگ زده، من خونه پسرتم. زن پسرت برام افطار درست کرده، تو هم بیا! باز، اگر میرفتو هرچی بین اونو پسرش بودو منتقل نمیکرد یک چیزی. ولی، پر رویی و در راس قدرت بودنه دیگه. میره خونه مادرش اعلام میکنه که بیاید پابوس، میره با پسرش حرف میزنه، میگه بدو برو بیرون پسرم افتاده دنبالت! میره، خونه عروسش میگه من فردای این ماجرایی که باهاش سر دخترت داشتم، خونه شم.

اعلامت دیگه برای چیه؟ اگر تو کرم نداری.

میره اعلام میکنه که من با خوک ها و سگ هام!


بعدا اضافه کرد: به خواهر این باباهه گفت: این چی به من داده؟!

صاف جواب داد: اسپرمش!

اسپرم ریخته! این، اون چیزیه که این مرد داده؟! بعد زنه که میشد خواهر این باباهه باز اومد آبروی خودش رو بیشتر برد. مثال زد. گفت: اگر بچه ای یهو ناراحت بشه و از کلاس بره بیرون، من به عنوان معلم (و فرهنگی!) باید چی کار کنم؟ باید برم دنبالش!

فقط، هی خودشو خراب کرد.

اون جایی که تو قرآن، اون قدر عزت و احترام برای پدر و مادر قائل شده، برین قرآن رو کامل بخونین، برای نقش پدر این احترامو قائل شده. نه اون ژنو خون و اسپرم!

زشته. جای خجالت داره.


بعدا اضافه کرد: آیه قرآن داریم که مادر کسیکه مزرعه زندگیش زمین بایر و لم یزرع باشه، جهنمه. اینو قبلا هم گفته ام. ولی، برای انسان مومن حدیث داریم که مادر و پدرش نور و رحمت هستن. قشنگ این چیزا در تعالیم اسلامی حسابی هم روشون کار شده و جای تامل داره.

یا من تو رو میکشم، یا تو من رو بکش

چند وقت پیش به خواهر گفتم انگار این مضمون کارای باباهه س. میگه آره، اگر یادت باشه اون سال همین پسرش رفته بود یک هارد برای من با پولاش خریده بودو پدره هم زده بود تو گوششو همین جمله رو بهش گفته بود.

بعد این رحیم پور ازغدی فکر کرده خیلی اطلاعاتی زرنگیه. هیچ. به ریش طالبانیش خندیده ام. زرنگی که میگی حتی اگر پدر مشرکت بهت دستور به کفر داد تو بگو چشم و انجام نده؟! یا نه خدا کورت کرده و فقط نشستی هی مطالب ماها و کتابای کتابخونه رو میخونی؟!

بد نیست تو هم یک دوره چند ترمی مجبور بشی دوره عملی پزشکی قانونی رو بگذرونی تا ببینیم شایدم خدا کورت نکرده به دعاهای ماها.

البته که خیلی رمانتیکه بگی اسلامو احادیث گفته اند هر چی پدر مادر دستور بده! بعد تو هم بگی چشم. باشه ما هی میگیم چشمو پدرمونو به دستورش نمیکشیم. ولی، به یمن احادیث و مکاتیب تو وایمیسیم تا اون ماها رو بکشه.

ولی آنچه که در عمل من میبینم که نه از نظر فقهی و از نظر اخلاقی شماها بچه بالای 15 سال رو فرزند محسوب نمیکنید! از نظر حقوق دولتی که اعلام کرده اون حقوق حق عائله زیر 18 سال رو میده. از نظر عملیش هم که یکی مثل من میبینه که چه حیوونی فرضم کرده این.

وقف اولاد ذکور

یک مدتی هست که دارم کتابای تاریخی میخونم، از تاریخ زندگی مصدق و امثالهم. واقعا جاهایی میگم آفرین و احسنت. کتابها رو میخونم و گاهی میگم انگار همین دیروز بوده. از جمله چیزهایی که میبینم قضیه میراث فرزند و ملت هست. چیزی که شاید حالایی ها چون دیگه بیشتر از حتی آمریکایی ها، آمریکایی شده اند یادشون رفته که ایران چی بوده. البته، حق هم دارن. شاید دلیلش اینه که فکر میکنن هرچه میخواستن بدانن از پدر، مادر و نهایتش خاله و دایی نهایتش میدانن. پدران ما هم که معمولا پول و اموالشون در جیب فرزند مخصوصا پسره.

پدر من همه میدونن که پولدار بوده. شاید حتی خیلی ها در مورد اموالش چیزی بیشتر هم از اون که داشته متصور میشده اند. یک بخشی از درآمدش رو من دادم برای دکتریمو قرار شد ما دخترا دیگه دور پول ها و میراث این پدر خط بکشیم. هرچند کارهای خوبی هم این بابا کرده، از جمله اینکه مسجدی رو فکر میکنم وقف کرده. ولی، خب چون ما چیزی از اون بیشتر نمیدونیم از میراثش سیر شده ایم. نوش جون اولاد ذکورش و نوه هاش، اگر بهشون برسه.

ولی من وقتی خاطرات و زندگی نامه های بزرگان ایران از جمله مصدق رو میخونم و بلنداندیشی آن ها رو میبینم که تاریخ زندگیشون رو برای بازماندگان نوشته اند، یکسره آفرین و احسنت هست که میگم. اونجا هم افتخار میکنم که ایرانی هستم. آدمای بزرگ معمولا از خودشون وقف ملت و فرزند به جا میذارن. از میراث مثبت مخصوصا ما ایرانی ها وقف هست. وقف انواع مختلفی داره و یکی که اخیرا دیده ایم که جالب بود وقف بیگدلی برای اولاد ذکورش بود. اینطوری آدما نه تنها تاریخ رو برای فرزندان و ملت به جا میذارن، بلکه صدقه جاری هم بعد از زندگیشون میذارن.