دیشب این شعر اومد به ذهنم:
هرچی آرزوی خوبه مال تو
هرچی که خاطره داری مال من
اون روزای عاشقونه مال تو
این شبای بی قراری مال من
منمو حسرت با تو ما شدن
تویی و بدون من رها شدن
آخر غربت دنیاست مگه نه
اول دو راهی آشنا شدن
تو نگاه آخر تو
آسمون خونه نشین بود
دل تو شکسته بودن همه قصه همین بود
میتونستم با تو باشم، مثل سایه مثل رویا
اما بیدارمو بی تو مثل تو،
مثل تو تنهای تنهای تنها
هرچی آرزوی خوبه مال تو
هرچی که خاطره داری مال من
اون روزای عاشقونه مال تو
این شبای بی قراری مال من
شب قبلش هم مسابقه بود، رقابتی و میدویدم. درست جایی که از فرط خستگی چشمام اشکی شد، خبرنگارا و مردها ریختن تا از چشمم عکسو فیلم بگیرن. همون جا بهشون گفتم ... پاره ها. حالم گذشته اس و آینده اعراف. البته که تعریف خوبی در جایگاه خووبی میشه از ... پاره ها کرد که یعنی کیا هستن.