دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد
دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد
گفت من هند درس میخوندم،
دوستام ثبت اختراع می کردن و اسم من رو هم تهش اضافه می کردن. من حتی روحم هم
خبردار نبود. روزی که درخواست هیات علمی داده بودم اسمم رو سرچ میکردم و به لیست
اضافه میکردم. بعد صفحه هیات علمی خودش را تو سایت باز کرد و نشانم داد. یک جدول
سه ردیفه بود که ردیف سومش مربوط به گواهی ثبت اختراعش میشد.
اول
ترم بود. نگاه کردم به جدول کلاس ها. من باید سرکلاس 13 طبقه 3 می رفتم. راه را
بلد نبودم (روحم خبر نداشت). همه رفته بودند سر کلاس و فقط من مانده بودم. یک راهی
پیدا کردم تو راه پله ها که پر از خرت و پرت بود. این راه بعد از کلاس طبقه پایین
میشد. مصمم بودم که ازش بالا بروم. موقع بالا رفتن مثلا می خوردم به لبه کتابخانه
و نزیدک بود بیفته سر بچه های کلاس پایین. انقدر استادشون از من تعریف کرد که بار
دوم منصرف شدم ادامه بدم. رفتم پایین و از دختری که بنظر میرسید در مسیر من سر
کلاسش میرفت راه را پرسیدم.
نویسنده
یکشنبه 6 خرداد 1397 ساعت 09:25