آه

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد
آه

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

گلابی درشت مشهدی از دید افغانی ها

این روزا که بازار ورود آوارگان افغانستانی به روی ما داغ شده، خبری نیست جز اخبار بادهای پر از آلودگی و بستن درب و پنجره ها مثل داستان WALL-E. به شکل ناخودآگاه همه جوره ترجمه این انیمیشن هستیم.

باد داغ همراه با چوب سوخته و یا چیزهایی از جهنم به سمت ما شروع به وزیدن میکنه و درهای اضطراری همراه با پنجره ها رو میبندیم.

حالا، فکرش رو بکنید افغانستانی ها با اون چیزهایی که سرهاشون بسته ان، اومده ان سر چهار راه خونه ما. مرد جوان به گلابی درشت سر سبد اشاره میکنه و میگه آه، این همون گلابی درشتی بود که تعریفش رو بارها شنیده بودم. فقط کافیه که مزه اش کنه و همین کلی لذته. در حالی که ما شاید یکسره در حال غر زدن باشیم در نقطه خشک و نیمه خشک زمین زندگی میکنیم، انگار در جهنمیم!

الآن چطوری برای ما اون هلوی درشت چینی ژاپنی برای ما جا افتاده؟ گلابی درشت خراسانی هم برای افغانها همین حکم رو داره.

البته، در این شرایط حفظ داشته ها کمی سخت تر شده. من خودم اتفاقی یک مدتیه که به باغچه آب صرفه جویی میدم تا به صورت معمول هر ساله به اون آب بدیم. اول، اشتباهی گندمی کاشتم که زمان کاشتش گذشته بود و بعد که همین طور به هوای اونها یک دستی به بقیه باغچه میکشیدم و البته کمی هم تلفات داشت، دیگه وقتی دیدم گندم ها خارج از بازه زمانی خودشون خشک شدن، فقط آب دادن رو قطع نکردم. یک آبی هم از این کولر همسایه و شستن سبزی ها میمونه که چون نزدیک درخت های تو حیاطه میدمش به اون. تلفات هم گاهی رخ میده. یک بار اشتباهی آب وایتکس دادم. یک بار هم آب تاید. یک بار آب سنگین برنج، ولی در کل کارم خوب بوده. قدیم مدیریتشون با بارون که میومد ساده تر بود. الآن هم که شکر خدا یک ساله بارون نمیاد.

حالا، میگن جنگل های فلان جا میسوزه، بهمان جا میسوزه. ما که نمیگیم. اشکالی نداره.

اما، بشنوید از مرزهای شرق کشور. این احتمال قوت گرفته که از مرز بین پاکستان و افغانستان سیلی از آدم وارد بشن. البته، این احتمال محصول برنامه ریزی چندین ساله است. طالبان اول اومد اسلام قلعه رو گرفت که آوارگان افغان از اونجا به ایران سرازیر بودند. بعد هم هرات رو گرفت. اسماعیل خان که مشغول مبارزه بود اسیر شد و هرات که در نزدیکی مشهد است (حدود 6 ساعت راه) توسط این قوم سقوط کرد. حالا البته ما دم به دقیقه به سرکنسول گریمون در هرات زنگ میزنیم و ازشون میپرسیم زنده هستن یا نه.

اون روز این رئیس مجلس داشت میگفت حقابه ما رو هم بدین. این مسئول افغان هم طوری میگفت بله که انگار بهش گفته بودن هرچی گفتن تو بگو بله، اونم بگه و برعکسش رو انجام بده. الآن اونجا اینطوریه. چه بسا، ما ایرانی ها از دیدشون خائن هستیم. جنگ نیابتی هم از طرف دو کشور پاکستان و افغانستان با هم صورت بگیره، چه بسا اینطوری بهتر باشه. کی بودی؟ چی بود و اینا کمتر توش داره. یک سیل آدم یک باری چطوره؟

مثل قیمت گذاری جنس سرازیر شده تو بازار میمونه، این کارشون. ایران زد و اون پایگاه خاص آمریکا عراق رو زدیم. همون موقع هم اهواز برف بی سابقه اومد. چه بسا، نیتشون این بود که سرازیر بشن و مرز ایران رو بشکنن، ولی ما یک وقتی بزنیم یک جای آمریکا برامون برف و بارون بیاد. خب رعایت کنن دیگه، من بهشون میگم خائن هامون رو کم کنن که این برفه و بارونه بهمون بچسبه.

حالا، اینها سبب خوشحالی شما نشه. قبلا هم یک دور سالهای 78 و اینها طالبان اینطوری تو این کشور بالا اومده بوده. کنسول گری ایران مزار شریف سقوط کرد و آدمایی که شبه نظامی بودن  و معلوم هم نشد طالبان هستن اومدن دیپلمات های ایرانی رو همراه با خبرنگار به رگبار بستن. ایران هم اون موقع امن و امان. الآن که بهتره. اولا که ما سرکنسولگری مزار شریف رو به کابل منتقل کرده ایم، و بعد هم بیاین مشهد و بدون نگرانی به زندگی ادامه بدین. من امنیتش رو فارغ از قضایای بحران کرونا و بادهای مرگ آور تضمین میکنم. طالبان هم دیگه نمیتونه اون طالبان سابق باشه. افغانستان هم همین طوره. فقط ولایت بلخ طبق از شمال یک مقدار خیلی کشته داده با ولایت غزنی که میگن از نظر فرهنگی و تاریخی اهمیت زیادی داشته. کرونا هم که کمی اوضاع رو بدتر کرده. دیگه زمین هاشون رو میخوان. قراره مثلا مواد اولیه سیلیکون ولی آمریکا از اینجاها تامین بشه. مردمش هم که نیروی کار رایگان محسوب میشده ان تا حالا.

برای ایران قدرتمند و به نوعی قدرت چهارم آسیا، میگن کامیون میخوان وارد کنن بادهای بد بو کم بشن. چه اشکالی داره؟ به جز این کار دیگه ای میکردین عجیب بود. عجیب بود زورتون نیاد یک چیزی پول و پله ای گیر ما بیاد. این عجیبه که کامیون خودمون بسازیم.

مدیریت فردا خوبه. امروز بده، فردا با مدیریت بهتر میشه. چی بگم دیگه؟


توصیه به مشهدی ها: الآن که ممنوعیت تردد شبانه از ساعت 22 تا 3 صبح داریم، چه بسا با همت فزاینده انبوه سازان بد نباشه که بگم از همون ساعات اولیه شب میتونید درب و پنجره ها رو ببندید. مخصوصا هنگام صبح که از سه بامداد شروع میشه شروع کنید به بستن که آلودگی هوا ناشی از انباشت دود گازوئیل در ساعت 5 صبح به اوج میرسه. این آلودگی تا ساعت 7 صبح که آفتاب آلودگی ها رو میشکنه هست و تا اون موقع توصیه نمیکنم در و پنجره ای باز باشه. خیلی هم روز تعطیل و غیرتعطیل نداره. رحم و مروت ندارن، حتی شب های جمعه هم ولمون نمیکنن.

Gulf [Optional]

دیروز جمعه هوا داشت خنک می شد. ولی آمبولانس های ناجا سرصدا میکردن و هوا به طرز عجیبی آلوده میشد. دیشب تا ساعت 2 نصف شب هی کل پنجره های اتاق رو میبستیم و باز میکردیم به خاطر آلودگی هوا. دیگه ساعت 2 ول کردیم تا الآن که 5 صبحه. دوباره بوی کلی چوب سوخته به مشام رسید. نمیدونم من تا کی میتونم هی گزارش جنگل سوزی در تنوع منتشر کنم. اما بگذریم.

موضوع امروز راجع به نقشه ای هست که اخیرا دیده ام.

داشتیم عکس های ماهواره ای گوگل را برای منطقه خودمون رو میدیدیم. خیلی جالب بودن حتی سایه ساختمون ها هم تو عکس ها پیدا بود. از جای ماهواره حتی ماشین های در تردد به صورت آنلاین دیده میشدن. به جز این، اخیرا یک نقشه هم پیدا کرده ام متعلق به 1974؛ زمانی که ایران هنوز حکومت شاهی داشت و هنوز عراق وارد جنگ با ایران نشده بود. نقشه ای که نشون میده ایران آن زمان یکی از مهم ترین بخش های سبزش از اهواز چسبیده به عراق بوده، و فقط کافی بوده یک عراقی پیدا بشه و بخواد اون یک تیکه رو هم از ایران جدا کند تا وضع ایران خیلی دیگه باحال بشه. به این عکس نگاه کنید:

 

چیزهای جالب که تو نقشه زیاد دیده میشه. ولی چیزی که خیلی توجهم رو جلب کرد، آبهای جنوب کشور بود که توی نقشه جاش خالی بود: [Optional] Gulf. کنار کلمه خلیج رو هر کشوری با توجه به علاقه اش میتونسته مهر بزنه. مثلا یکی میتونسته Persian بزنه یکی دیگه که مخالف بوده مثلا میتونسته Arabic بزنه. بسته به این که کدوم کشور این نقشه رو میخریده، جای خالی پرمیشده. حالا مثلا کشور ایران خریدار این نقشه و الآن توزیع کننده آن بوده، میتونسته بزنه: Persian Gulf؛ انتخابی بوده دیگه. تصویر زیر رو ببینید:

این نشون میده که داستان جداسازی ایران و خشک کردن اون1 مربوط به بعد از انقلاب نبوده و سالهای ساله که یک مسیر پیشرونده برای جداکردن تیکه های خوب اون از بخش مرکزی در دستور نسل های مختلف دزدان غیرایرانی بوده. داستان جدا شدن عراق و ارمنستان در زمان قاجار رو هم که میدونید. ایران همزمان هم باید ارمنستان رو حفظ میکرده و هم باید شورش عراق رو سرکوب میکرده. ولی شاهش تن لش و بسیار عجیب کوته فکر بوده، زمانی که فرانسوی ها داشتن درختهای ما رو میشمردن. عراق که میگه میخوام جدا بشم. شاه بهش میگه باشه. چون فکر میکرده به جای حفظ عراق بهتر هست بره هندوستان2 رو بگیره و سپاهش رو برای جنگ با هند باید میبرده. شاه ایران به جدایی عراق از ایران علاقه نشون میده و میگه در عوض بقیه کنترل کنند عراقی ها به ایران مالیات بدن. عراق جدا میشه و کسی هم مالیاتی به ایران نمیده. از اون طرف ارمنستان هم به راحتی از ایران جدا میشه. و ایران هم دست از پادرازتر کو تا هند که بخواد بره با اونا بجنگه. و بعد به همین راحتی این دوبخش از ایران جدا میشن.

به این هم فکر نکنید که آمریکایی ها یک ذره مثل ما ایرانی ها انصاف سرشون بشه. بعد از کودتای 28 مرداد، در سال های 1340-42 هواپیماهای آمریکایی در حال بررسی و امکان سنجی معادن ایران بودند. این در حالی بود که در آن زمان قحطی گسترده ای ایران رو فراگرفته بود. آمریکایی ها در حال تهیه نقشه از زمین های ایران و نگران ارزیابی معادنش بودند، در حالی که ایرانی ها صاحب آن زمین ها داشتند از گرسنگی و قحطی میمردند.





1- اصلا فکر نکنید این جنگل سوزی ها و پارک سوزی ها یک وقت تعطیل میشه. تعطیلی نداره. همین شب 25 تیر رفتیم زیر پتو یک وقت بوی چوب سوخته خیلی فجیع خوابمونو تغییر نده. یا مثلا فرض کنید آسمان الآن اهواز و اطراف که سفید شده. یک تالاب فرضی رو تو بخش غربی یعنی بخش عراقیش هی داره می سوزه. بعد از دوهفته ما به عراقی ها گفتیم بابا بذارین ما هم تو خاموش کردن کمکتون کنیم. روز یک مرداد 97 هم که دیگه تعطیل کردن ادارات بخش های عظیمی از خوزستان رو. دیگه بخوام بشمرم زیاده: هی تانکر سوخت، پتروشیمی و مجتمع میترکونندو اخیرا هم که مسجد جامع ساری رو با یک بازار در کنار سوخته داریمو این آمار تاریخ سوز رو به افزایشه تا هی ما محصول آب 700 تومنی دماوند از گروه شرکتهای فرانسه رفیق فرانسه رو بخوریم و یا مثلا آب دسنی مستقیم محصول اسرائیلی ها رو بخوریم. تازه راه دور نباید بریم. من یک دایی دارم که آب میفروشه. شاید خودم هم مجوز بگیرم و برم آب بفروشمو...


2- اون موقع هنوز پاکستان از هند جدا نشده بود و هند همسایه شرقی ایران میشده