آه

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد
آه

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

ریزآبراه های رودخانه کشف در کوهپایه

عکس زیر را ببینید:

ریزآبراه های رودخانه کشف در کوهپایه
شاهنامه فردوسی بقدری زمین کاسه طوری است که آن را کاسه رودخانه، کشفرودخانه، گذاشتند. هنوز برخی برای کشت و کار در دریاچه خشکیده خاک گلدان می‌ریزند روی کاسه سفالی زمین
امروز پس از دیروز که فاتح مدارسمان شدند، میرویم و کاسه بدست از کنار آمریکایی های قد بلند رد میشویم، چشم در کاسه دوخته.
چه اتفاقی افتاده؟
تحریر آیا جاپای مرسی پس از حسنی مبارک گذاشته؟
سوریه زیر جنگنده‌های اسرائیلی قرار گرفت و اسرائیل در حال کم کردن گرا از بیست کیلومتری پایتخت می باشد.
 تو این گیر و ویر میگن که بیا آمار بگیریم چه کسانی خواهان استیضاح همتی وزیر اقتصاد هستند؟
آمار گرفتند که کمیسیون اقتصادی در وضعیت خنثی بوده و بیشترین آمار امضا کنندگان مربوط به کمیسیون فرهنگی و کشاورزی هست.
 وقتی اومدی اول جایگاه دلار رو مشخص کردی و بعد جایگاه ریال رو با کلمه افشور (Offshore) به معنای انگلیسی کردی دو نقطه بیشترین ضربه رو از این حرکت اقتصادی خوردند یکی فرهنگی کشور بوده و دیگری کشاورزی است.
 این‌ها در وضعیت شکننده‌ای بودند. بیا جایگاه دلار رو براشون تعیین کن. بدون گرفتن ریال فرهنگمون که از آمریکاست، کشاورزی هم فراسرزمین، چون رودخانه های کشفرود و هریرود در کنار دست اندازی و بی‌توجهی خشک شدند.
این ها که آمار جمع میکنند، چرا نمی روند آمار بگیرند وقتی در کشور اختلاس میشه، شدت بارندگی آن سال کم میشه؟ یا وقتی دولت مخالف آشوب طلبی روی کار می آید راحت استعفا میدهند و به یکی از ده ها کشور تازه تاسیس آمریکا پناهنده میشوند؟ یا چرا به جای کار انقدر روابط اجتماعی براشون مهمه که هرکی بیشتر کار کنه، از همه خدمتکارتر میشه؟!
میره پول نان و کیک مردم رو از صندوق توسعه ملی برمیداره. میگه فقیر شدیم پول معیشت مردم رو بده.
دوستان همه کچاپند، ولی ما تندیم که میگیم همتی باید استیضاح بشه!

____________________________


See the photo below:
The tributaries of the Kashf River at the foot of the mountain
The Shahnameh of Ferdowsi is so much like a bowl of earth that it was placed in a river bowl, Kashf-e-Rudkhaneh. Some still pour potting soil into the earthen bowl of the dried-up lake for farming and work.
Today, after yesterday when they conquered our schools, we go and pass tall Americans with bowls in hand, our eyes fixed on the bowl.
What happened?
Has Tahrir followed in the footsteps of Morsi after Hosni Mubarak?
Syria was hit by Israeli warplanes and Israel is reducing the area to less than twenty kilometers from the capital.
In this mess, they say, let's get some statistics, who wants to impeach the Minister of Economy, Hemmati?
The statistics show that the Economic Commission is in a neutral state and the largest number of signatories is from the Culture and Agriculture Commission.
When you came, you first determined the position of the dollar and then changed the position of the rial to the English word "offshore". Two areas suffered the most from this economic move: one was the country's culture and the other was agriculture.
They were in a fragile state. Come determine the position of the dollar for them. Without taking the rial, our culture, which is from America, is also overseas, as the Kashfarud and Harirud rivers dried up due to encroachment and neglect.
Why don't these people who collect statistics go and collect statistics? When there is embezzlement in the country, does the intensity of rainfall decrease that year? Or when a government opposed to anarchy comes to power, do they easily resign and seek refuge in one of the dozens of newly established countries in America? Or why is social relations so important to them instead of work, that whoever works more becomes the most servant of all?!
He goes and takes people's bread and cake money from the National Development Fund. He says we have become poor, give people their livelihood.

Friends, everyone is a Ketchup, but we are the one hots who say that Hemmati should be impeached!

درخت توت بیچاره حاشیه شهر

توت بیچاره مشهدترافیک پشت چراغ راهنمایی که اتوماتیکم نیست شهر هوشمند شهر هوشمند شهر بهشت همش الکی ‌ پلیسه واستاده زنگ می‌زنه میگه ترافیک اینجا روانه چراغو روشن کن حالا چراغ خاموش کن فیزیکی ! یه قیف درست کرده با پارکینگی که اضافه کرده جلوی پارک ملت. از سه تا جاده میان تو این خیابون و اینم خیابون کوچیک کرده. از لبه شهر باید بکوبیم هر روز بیایم وسط شهر اون لبه شهرم بوی کارخانه پشم سازی میده. بوی لاستیک سازی بوی دوم میشه. ساعت ده شب آلودگی شروع میشه تا هشت صبح دیگه آفتاب که در میاد آلودگی میره. این لبه شهر چه گناهی کرده مگه درخت نداره اونجا هم. هر بار این شهرداری رو میبینیم داره وسط شهر با شمشاد مجسمه درست کنه. یکی نیست بگه بیا درختا اینجا هم هستن آدمها پیشکش، نمی‌خواد جاده بزنی مترو بیاری که باید می‌کردی و نکردی. یه بار از وسط شهریا فحش بخوریم یه بار از کنار شهرداری بوده که این کارو باید می‌کرده بگیم تقصیر ما نیست وظیفه شهرداری بوده باید این کارو می‌کرده. میاد شهرداری غیر قانونی کنار خیابان مصالح ساختمانی می‌ریزه. بعد ما بگیم ولش کن فقط شهرداری که نبوده بقیه هم کارای غیرقانونی می‌کنن. این چیزا مال مشهده، شبیهشو تو تبریزم دیدم. ولی باز میرن مترو برای تهرانیا و افغانیای پرند درست می کنن و 3000 تا اتوبوس به ناوگان تهران اضافه می کنن، عملا تمام مردم شهرهای دیگه شهروندان درجه 2 و درجه 3 این کشورند. یه نفر تهرانی شهروند درجه یک وجود داره که خبرشو  از خارجیا میبینه و هر وقت گفتن برای خارجیا یه لنگی می رقصه و پولشم همون دلار خارجی می گیرند.

لازمه بگم که مترو پرند که با بودجه ملی درست شد واسه شهریه که موالید افغانیای فقط یک بیمارستانش نسبت به ایرانیها 80 به یک بوده. شهر پر افغانی که حتی حاضر نیستن برند ثبتنام کنن تا 4 ریال پول بدهند و اونوقت تهران برای اینا مترو میزنه که برند نیاوران، ما مشهدیا و تبریزیا و شیرازیا هی غصه بخوریم که کی خط 2 مترومون بشه 3 تا! راه بیافتم واسه روزی 250 ت برم وسط شهر از جاده ای که روزانه 45 میلیون سفر درش ثبت میشه. و خودم هر روز حداقل یک تصادف منجر به جرح ببینم...


بعدا اضافه کرد:

البته فقط اینها نیست. از بی مهری به طبیعت میشه همون وسط شهر رو هم مثال زد. مثلا تعداد درختایی که تو تصادفات تخریب میشن رو شمرد و یا آسیبی که فقط سرمای ناگهانی ناشی از بیابانی شدن منطقه بهشون میزنه. در اوج گرمای تابستان بهش میگن گرمای بیسابقه در کل دنیا، و در اوج سرما که کلش میشه بیابانی شدن منطقه.

این بیابانی شدن منطقه، چون از سمت دانشگاه هم هست و به اصطلاح ماهی از سر میگنده منجر به کاهش جمعیت پسران جوان نسبت به دختران جوان شده. تو خیابون وسط شهر یک پسر حسابی خورده و کت شلواری روشن میبینی که قشنگ معلومه فقط باید تیپ میزده. از کنارش یک اتوبوس دختر میبینی رد میشه. دست و سر و رو بر سفید و دیگه نه هفت قلم آرایش کرده، بلکه 100 قلم آرایش کرده.

به دانشگاه میگی مشکل جا و مکان داریم. میگه بله، از بتن ریزی روی همین درختان کنار واحد اداری بخش مرکزی شروع میکنیم به مولد سازی و جا باز کردن. در نتیجه تعداد بیشتری اصله درخت اول آسیب دیده مکانیزه بتن ریزی شده تحویلت میدن و بعد هم نمیفهمی کی روشون ساختمون و دفتر اداری شد. در این جابجایی ها هم یک چند لوازم آرایش بی صاحاب پیدا میشه که هر کدوم مثل صفحه پیانو صد قلم رنگ و مواد روشون جمع شده.

نتیجه میگیری آنچه که بهش میگن بی مهری به زن و فرزند، قبلش از طبیعت شروع شده. بی مهری به طبیعت شده که بعد به زن و بچه رسیده. موالید کم شده و اصلا مردان بشدت مصرف گرا که نمیدونی پول کت و شلوارشون از کجا جور شده سمت زن نمیرن که چه برسه به اینکه بخوان زن بگیرند و مسئولیت زن و زندگی به عهده بگیرن