بزرگ که میشه به مادربزرگش میگه: چرا بابابزرگ مرد؟ چرا من ندیدمش.
شاید همه برای حاج قاسم گریه نمیکنند. اما، اون بچه چرا گریه میکنه؟
اون رفته، به بهشت، ولی ...
آیا روزی قراره نوه، جای حاج قاسم رو بگیره؟ هرچی باشه، اونم یک سلیمانی دیگه است.
نمیدونم چرا یاد روضه علی اصغر افتادم:
بخواب ای نوگل پژمان و پر پر
بخواب ای غنچه افسرده، اصغر
بخواب آسوده اندر دامن خاک
ندیده دامن پر مهر مادر
بخواب و خواب راحت کن شب و روز
که خاموش است صحرا بار دیگر
نمی آید صدای تیر و شمشیر
نه دیگر نعره الله اکبر
همه افتاده در خوابند و خاموش
تویی، صحرا و چندین نعش دیگر
نترس ای کودک شش ماهه من
که اینجا خفته هم قاسم هم اکبر
مگر باز از عطش می سوزی ای گل
که از خون گلو لب می کنی تر
که با تیر سه شعبه کرده صیدت
بسوزد جان آن صیاد کافر
خدایا بشکند آن دست گلچین
که کرده این غنچه را نشکفته پرپر
قیامت می شود آن دم خدایا
که اصغر روز حشر آید به محشر
دانلود آهنگ از اینجا.
روحشون شاد