آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

انتخاب رشته

زمانی که برای دیپلم هنرستان کارآموزی میگذروندیم، خانواده هایی با بچه هاشون میومدن سازمان آموزش و پرورش که ماها اونجا کارورزی داشتیم. می اومدن و می‌پرسیدن که آیا دیپلم کامپیوتر خوبه؟ ماهم چون در حال انجام کارهای مختلف سخت‌افزاری و عملی از جمله شبکه بستن و از این طور کارها بودیم، می‌گفتیم کامپیوتر خیلی خوبه، بچه‌هاتون رو بفرستین هنرستان.

زمان گذشت و مشغول ارتقای مدرک شدیم؛ از کاردانی تا دکتری. در طول این مدت، بی انصافی‌های زیادی شد، مخصوصا از جانب کسایی که نظری و در دانشگاههایی به اسم مادر درس خونده بودن. از سمت دانش آموزانی موسوم به تیزهوش مورد تمسخر واقع شدیم، و گاهی بیشتر به خاطر رشته‌مون مسخره می‌شدیم. آخر، یک تلاقی بود بین رشته ما با کسایی که برق، مکاترونیک، کامپیوتر، رباتیک، معماری و یا مکانیک خونده بودن. باز در رشته خودمون هم ماها که نرم‌افزار بودیم در چشم کسایی که سخت‌افزار و یا فناوری اطلاعات خونده بودن خوب نمی‌اومدیم، مخصوصا تا دوره لیسانس. بقیه رشته‌ها ادعای ما رو میکردن و بیشتر مورد توجه بودند تا ما. ماها مدرک مهندسی داشتیم، ولی نظام مهندسی مال رشته‌هایی بود که درشون ماشین و استاندارد، کاربرد ویژه‌ای مثل آن‌چه که الآن در تاسیسات هسته‌ای می‌بینیم، داشت. رقابت، سخت، ناجوانمردانه بود و هست. وزیر فناوری اطلاعات و ارتباطاتمون کسی بود که رشته برق، اون هم از مدل قدرت و قوی خونده بود.

بعد از اون متوجه اختلافمون با رشته‌هایی مثل پزشکی و تجربی شدیم. حتی آرزو کردیم کاش تجربی خونده بودیم. امتیازات پزشک‌ها در همه عرصه‌های وجود در ایران رو از دوره دانشجویی با خودمون مقایسه می‌کردیم و به شرایط خوبشون غبطه می‌خوردیم. نگاه کردیم حتی در دوره سربازی کسی که مدرک پزشکی داره، میشه ستوان اول، و کسی که PhD داره میشه ستوان دوم. آرزو کردیم کاش به جای ریاضی، تجربی و شیمی می‌خوندیم، و پی اون رو هم گرفتیم.

آرزوهای ما بد نبود. آن‌ها در حال ساختن ما بو‌دن. اصلا به نوعی برای من یکی که متصل کننده گذشته به حال، و آینده شدن. شاید انتخاب مسیرمون، اونی نبود که می‌خواستیم، ولی نشستن و افسوس خوردن هم برایمون ممکن نبود. فقط یک کار می‌تونستیم بکنیم و اون مشتاق موندن به یادگیری، سعی، و آزمون و خطا بود. از نظر من، تا الآن این روند نتایج شگفت انگیزی داشته. برای همین، وقتی امروز به گذشته نگاه می‌کنم، می‌گم اگر هرکس و هر چیز مانع شد، این کارم رو درست می‌دونم که دنبال رویاها و آرزوهام رفتم. مهم نیست که شروع به چه صورت بوده، و حتی پایان شاید از نظر خیلی‌ها و اطرافیان ناخوشایند و یا دست نیافتنی بیاید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد