آه

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد
آه

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

اردک تک تک

چند وقت پیش یکی از همسایه هامون با مشتو لگد در خونه مون رو زد که یک جوجه اردک برامون بیاره. قبلش به مامانم گفته بود و مادرم هم گفته بود که ناراحت نمیشه اگه این اردکه رو بده به ما. بعد، ما هم تو عمرمون کلا به تعداد انگشتای دستمون اردک بزرگ نکرده ایم. آخرین باری که تونستیم یک اردک رو کامل بزرگ کنیم، اردک کارخونه ای بود که اون هم برادر بزرگه اون هم بیست سال پیش بزرگش کرده بود. حالا این اردکه اومده هیکل اندازه یک جوجه بالغ، ولی پر نداره. همه اش کرکه. هر روز بلند میشیم اون نیمچه پرهای جای دمش که قراره دربیان رو میشمریم. اصلا به خودمون میگیم بدبختمون کرده. همسایه میگه میخوام براتون یک خرگوش هم بیارم. ماهم توبه کرده ایمو میگیم نه دیگه. این اردکه هم انگار که نره. تازه، حتی اگر بزرگش کنیم برامون تخم هم نمیذاره. شبها همه اش باید دنبال ظرف آبش بگرده. صبح ها باید ببریمش چرا و بزرگ هم نمیشه که ولش کنیم. عین یک بچه کوچیک باید حواسمون بهش باشه زبونش رو با قیچی نبره، یا پاک کن نکنه تو دهنش. بعد، هر غذایی هم دوست نداره. فقط غذاهای مدیترانه ای. خیلی به ندرت برنج میخوره. از تو سبزی ها فقط جعفریش رو میخوره و امتحان نکرده ایم که دیگه آب پرتقال میل داره یا نه. یک نون که بذاریم تو ظرف مثل کفتار دورش میگرده. از نظر خان جوجه اردک خان، حتما یک چیزی که پنهان شده خوشمزه است. انقدر پنیر میخوره که فکر میکنی پنیر خوشمزه است. دوست کسیه که ببردش گردشو بهش غذا بده. خلاصه شده جونور سیری ناپذیر خونه ما که کلی کار رو دستمون گذاشته. بچه هم نیست بگی بزرگش کردم شاید دعام کنه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد