استادم چند وقت پیش کت دانشجوش رو اورد و گفت ببینید بچه ها کتش کبریتیه و از نوع ریزش هم هست. بعد اشاره کرد به کت خودش که کبریتی درشته. میگفت این دانشجو سنش الآن از من بیشتره ولی من احساس پیری میکنم و حالا کت کبریتی درشت میخرم.
چند وقت هم هست که کلا همه ش هی منتظریم که ازش بشنویم و بعد من مُردَم.
کلا نه فقط استاد من، بلکه همه ما ایرانی ها هی دوست داریم بگیم آدم هایی بزرگتر از سن هایمون هستیم. دوست داریم بگیم که پیرتر از حتی یک جوون هستیم. اینه که یک نفر ببینیم آرایش نکرده مثلا تا چهره ش رو خراب کنه، میگیم وای تو چقد بچه به نظر میرسی. و یا در موارد حادتر به معلممون، استادمون و یا بزرگترمون میگیم واااای تو چقد خوب موندی! یعنی ماها انقدر بیشعوریم. کلا علاقه خاصی به افزایش طول عمر داریم (!)
از دیگر خصوصیات ایرانی ها اینه که آدم هایی عصبانی هستند، و بعد عصبانیتشونو پشت چهره های به ظاهر همراه لبخندشون نمایش میدن. این هم که دیگه چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است.
پ.ن.: البته جدیدا با توجه به تغییر الگوهای تلویزیون برای نشون دادن خشونت، باید منتظر چاشنی خشونت زدگی ایرانی ها هم باشیم. بالاخره، صداو سیما، و روزنامه های طاعون زده و سانسور شده ای داریم که بلامنازع هر خشونت زدگی رو که دلشون بخواد بهمون تحمیل میکنن
گفتم روزنامه، یاد روزنامه قدس دیروز افتادم. صفحه که خیلی توش توجهم رو جلب کرد صفحه زندگیش بود به تقلید از روزنامه های خراسان و همشهری. ولی نمیدونم حواسش بود یا نبود، نصف پایینی صفحه ش رو اختصاص داده بود به خشونت های خانگی و صفحه بالایش هم یک عکس بی ربط به زندگی از علی کریمی انداخته بود. فکر کنم روزنامه نگارهای ما الآن روانی ترین آدم های روی زمین شده اند. شاید، چمیدونم محصولاتی که خودشون تولید میکنندو اول باید خودشون هم یک مزه بکنن، و برای همین هم هست این طورین دیگه