آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

گاهی تفننی سیگار میکشم

الآن ساعت 11 شبه و من هنوز مشغول سیگار کشیدنم. لامصب میره اون پشت پنجره اتاق و سیگار میکشه. قشنگ احساس میکنم که نیکوتین های معتاد کننده دارند بهم تزریق میشن. تازه سرفه هم میکنم که قشنگ انگار یک چند پکی هم به سیگار زده باشم. چند وقت پیش رفتم اون گوشه پاکت سیگار طرف رو انداختم سطل آشغال که یک چند نخ سیگار هم اتفاقن توش بود. الآن هرچند وقت یک بار بینیم که میسوزه با دستم جلوش حائل میکنم. گاهی هم بوی گازوئیل میادو بوی جگرکی محله مون که نمیدونم آیا بدبختی هم پیدا میشه بخواد دستپختش رو بخوره.


آه بله. قصر ما واقع در مرکز شهر روبروی استانداری. معتادا پاتوقشون یا زیر پنجره آشپزخونه سمت راست خونه ست، یا پشت پنجره اتاق ما روبرو نونوایی. گاهی هم که میریم دستشویی انگار کسیمون که معتاد بوده رفته بعد از سیگار کشیدنش دستشویی. کسی چه می دونه. شایدم تو زیرزمین خونه مون پاتوقشون باشه. بعد بوی دود سیگار طرف از فن دستشویی میاد بالا و با بوهای دیگه قاطی میشه. اینجاش رو براتون نگفته بودم که رفتم دستشویی گرفتو پشت سرش درش رو بستم. ولی خوشبختانه وقتی برگشتم دوباره نگاه کردم تخلیه شده بود.


نظرات 2 + ارسال نظر
دیوانه پنج‌شنبه 9 شهریور 1396 ساعت 11:17 http://delirium.blogsky.com/

من که سیگاری نیستم
پس چرا ریه هام نفس کشیدن رو کم آوردن ؟!

باید یک روز بشینی کامل فکرات رو جمع کنی تا به نتیجه برسی

فرانک پنج‌شنبه 9 شهریور 1396 ساعت 00:48 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

عجب منظره ای رو توصیف کردی....
سیگار جیزه !!!!

تو قلب مشهد بودم. نمی تونستم تصور دیگه ای داشته باشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد