این بار عمه م:
عمه م تا قبل از سال 89 خیلی واضح حسادت می کرد. شوهر و بچه داشت. ولی رفتارهای حسادت آمیزش خیلی واضح بود. عمه م سال 89 خیلی خوب شده بود. انقدر که دیگه یک 10 روزی می خواست مشهد بمونه مثل هر معلم دیگه ای رفته بود اسکان معلمها رو گرفته بود. بعد به ما سر می زد. تازه ما هم می تونستیم بریم مدرسه دیدنشون. غافل از اینکه تحت تعلیم اطلاعاتی ها باید زیر یک ردایی خودش رو مخفی می کرد وگرنه عمهه همون عمهه بوده.
اطلاعاتی ها از سال 89 بعد از سالها رصد، روی ما فعال شده بودن و عمه من یکی از نقش های مهم در کار اطلاعاتیشون بود. خلاصه عمه م، در این مدت بیشتر از یک روز روی ما کار می کرد که مشکل شما با باباتون چیه؟ ما هم هی می گفتیم مشکلی نداریم. ولی باید به حرف می گرفتمون.
پس خراسانی هستی
خوشبختم همشهری
آره تحت تاثیر شعر خراسانی هم هستم