کماری برای من داستان جالب و ادامه داری شده. من یک تیمی درست کرده بودم که یک نفری رو توش سرپرست تعریف کردیم. بعد اون هم رفته بود یک کماری پارتی کلفتی پیدا کرده بود. توی تیم هم با وجودی که قصد ما یادگیری بود مسخره مون میکردندو موقع کار ازمون میخواستن نباشیم تا یاد نگیریم. خلاصه با پارتی کماری نخبه ما رو از تیم انداختن بیرونو بعد هم بهشون خارج از نوبت تو مسابقه جایزه دادند. هرچند ما بعدش نه یک تیم و بلکه چند تیم تشکیل دادیم. و این قضیه مال چند سال پیشه. ولی بعدها من برا فروش یکی از کتابهام رفتم یکی از شهرهای اطرافو اونجا هم یک نفر به اسم کماری بزرگ مسئول مالی شده بودو پول دو سه تا کتاب های من رو که اون همه راه برای فروش رفته بودم ندادو خیلی شیک به کل دانشکده که زنگ میزدم هیچ کس حتی گوشی رو برنمی داشت. خودش هم اون اوایل که نمی گفت پولتو نمیدم. خیلی تمیز می گفت الآن واریز می کنم، تو شماره کارت بده. همین الآن، همین الآن واریز می کنم. برای چندر غاز. بعد هم کل دانشکده مثل اینکه شماره من که روی گوشی هاشون می افتاد حتی نمی کردند که گوشی رو بردارند.
خلاصه این طوری شد که من کماری ها رو بهتر شناختم.
الآن هم شما فکر کنید برادر بزرگه کماری که متولد 1360 هست قراره بشه وزیر IT، و فکر کنم هنوز فقط مونده رای نماینده های مجلس بهش. یک کمی بهتر از کماری کوچیکه و یا کماری بزرگه ست لابد. ولی خب کماریه دیگه...
محمد جواد آذری جهرمی (متولد ۱۳۶۰) رشته ش برقه و اومده برای ما کامپیوتری ها خیلی fish and chips بار بذاره ما سرخ کنیم؛ It's perfect
فکر نکنید کماری ها هم بی کلاس بودندها خودش که با پارتی اومد ما رو از تیمی که تشکیل داده بودیم انداخت بیرون، رشته ش برق بود. حدس اکید میزنم برادر بزرگه ش هم که هی ماموریت میرفت و دانشگاه فردوسی ای هم بود رشته ش برق بوده باشه
Excuse me. I really feel I am an strange. I really don't want to speak in your Persian language, any more
پ.ن.: حنان کماری یکی از بدترین آدم ها مشترک بین من و نزدیک ترین دوست و مشاورم بوده