زخم پیشینویم ناشی از برخورد یک فقره مشت یک بوکسور شوهر مریم خانوم سادات خانوم زن برادرم، هنوز درد داره. دستم همین طوری رفت روش و درد گرفت. گفتم خدایا اون روز که عکسشون رو هم گذاشتم تو نت، چند باری هم هی ازشون نوشتم تو نت. این بار باز هم باید ازشون بگم. باید بگم تا دلم خنک بشه. ببین چی کارم کرده نامرد. بعد یادم افتاد که از باباهه کم نوشته م. برای همین تصمیم گرفتم یک عکس از بابام پیدا کنم و عکس اون رو بذارم تو نت.
بابام این شکلیه:
اون جاروبرقی که می بینید دستشه عین واقعیته. تا ما جارو دستمون میگیریم جلوش میاد جلو و جارو رو سه ساعت روشن میذاره یعنی ماها بلد نیستیم جارو کنیم. پولش هم مهم نیست. بابام انقدر پول داره که هر طور دوست داره اسراف کنه و خرج کنه. اصلا چند ماه پیش رفته بود مشکل چاه حیاط رو با جاروبرقی حل کنه؛ انقدر این باباهه از این اختراع خوشش آمده. صبح های زیادی تا حالا شده که بلنده شده ایم، با صدای تق و توق ظرف ها. بارها خیال کرده ایم که کل ظرف های آشپزخونه رو شسته لابد. ولی هر بار بلند شده ایم و گشته ایم فقط یک یا نهایتش دو تا قابلمه دیده ایم شسته. همیشه این سوال برامون پیش اومده که پس اون صدای تقو توق مال چی بوده
بابام قدش از این که تصویر نشون میده بلندتره1. بابام یک اواخواهر کامله. ولی پول داره. انقدر پول داره که هر طور دوست داره خرج کنه. هر طور دوست داره ضرر کنه و چون سرپرست خانواره یارانه 40-50 تومنی رو خودش شخصا نگرفت. حتی با وجودی که ما دختراش نیاز داشتیم.
ننه ش یک بار برای پسرها که خیلی بچه بودن، اومد برنامه هفتگی رو راه انداخت. هفتگی ارث ما دختراش بعد پسراش هم شد. بابا و مامانم تا اندازه ای که ما مستقل نشیم پول دادن. ولی بابام همین پارسال تا فهمید ماها با همون شندرغاز هفتگی هم می تونیم مستقل بشیم قطعش کرد.
بابام انقدر داره که ماهی یک ونیم میلیون اجاره خونه ای رو می ده که وسط بازاره. این خونه تازه بعضی چیزاش غیرتجاری حساب میشه و تازه مسکونی شده. بابام انقدر اختیار داره که حتی اگر پسرش بیاد تو جلو چشمش من رو بکشه، ناراحت که نمیشه خوشحال هم میشه
طنز تلخ و در عین حال دوست داشتنی داری
گاهی برام عادت میشه. بعد تا بیام ارتباط غیر طنز برقرار کنم ممکنه سوءتفاهم هم مخصوصا با نسل قبل تر صورت بگیره