آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

تز اقتصاد دانان

این دو مقایسه رو در نظر بگیرین:

اقتصاددانی ایرانی متوجه میشه که قراره جنگ بشه و وضع مالی و حسابداری سیستم تجاریش برای از حالا تا سه سال دیگه بی ثبات بشه. چی کار میکنه؟ هیچ. حساب سود سهام مردم را مسدود میکنه و حتی از یک پول سیاه هم نمیگذره دست مشتری بیفته، دقیقا مثل اسکروچ. مثل امروز، در حالی که سیستم های اقتصاد جهانی در حال بهبود وضعشون توسط مردم هستند، به جای اینکه سیستم اقتصادی داخلی خودش رو سعی کنه با آن سیستم ها تنظیم کنه، بدتر میکنه و به بهانه های مختلف خرج میتراشه و پول مردم رو میچاپه

اما اقتصاد دان خارجی، مثلا آمریکایی، هم البته دست کمی از اقتصاد دان ایرانی نداره. تازه، شاید هم بدتر. میبینی طرف اقتصاد دانه. بعد این سوال براش پیش میاد که اگر انسان را از تمام حواسش محروم کنیم چی پیش میاد؟ خب تست کنیم. چهار نفر بدبخت و بیچاره که باهاش دشمنیم خوبن. اقتصاد دان آمریکایی با محروم کردن آن 4 نفر از زندگی و تمام حواس نتیجه میگیرن که بعله، یکی از مهمترین حس های انسان حس لامسه س. طوری که اگر این حس را از او بگیریم، مثل بچه دوباره باید یادش بدهیم که چه طوری راه برود، قاشق دستش بگیره و غیره. بعد از تست روی چند نفر اقتصاد دان خارجی میبینه که عه یکی هنوز اسمش رو بلده. بررسی میکنن که مثلا اون زنه حواس خودش رو با اوج گرفتن فرودگاهی که در اون نزدیکی بوده تنظیم میکرده و برای همین هنوز به اون حالت هنگام از دست رفتن یادگیری تا هنگام تولد نرسیده.

خلاصه اینکه کلا هر دو بد و مذموم هستن. خدا بخیر کنه ماها رو با این پشت پرده های مخملی دوست داشتنی