آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

طایفه بنی هندلی

بعد از سی و چند سال عمر که از خدا گرفتم، بدم نمیومد از یه طایفه بنی هندلی پسر میگرفتیم. اولش معلومه هیچ کدوم از اعضای خونواده مون به خاطر سطح بالاترمون نسبت به اون خونواده راضی به وصلت نمیشد، ولی وقتی که ببینیم من دیگه این همه عمر کرده ام که دیگه نمیشه بهم گفت دختر دم بخت، چرا که نه؟

از طرفی از تمام خانواده هایی که اومدن خواستگاریمو نیومدنو اداش رو درآوردن هم بی نهایت بدم میاد. از پسری که از روز اول گفت من زشتمو حالا شاید روزی بیاد خواستگاریم بدم میاد. از این روالی که بین اینا افتاده. پسره اومده میگه من مال ونک تهرانمو نگاه از بالا داره، مثل همه اونای دیگه. بعد از کلی مطالعه و تحقیق تازه فهمیدم این چی میگه. میگه من میخوام بیشتر دوستت باشم تا شوهرت! خیلی هم جدی!

آخه، برا چی من باید یه همچین آدم احمقیو قبول کنم؟ چون دکترا داره؟ گور باباش کرده ام با شماها صدبار.

حالا هرکی هم بانی این وصلت شده عین احمقا هی افتاده دنبال من که تو خوشگل نیستی! خونواده ت بلد نیستن!  برو اپیلاسیون کنو از این ... گشادی ها که هر احمقی ممکنه برای دلبری هر پسر احمق دیگه ای بکنه. ول کنید این حرفا رو. قبول کنید که احمقین، و اون پسر احمق تر و ... گشادتر از شماها.

نه، تو بلد نیستی! اون خونواده مورد پسند و در سطح خونواده ما نیستن. اون پسر به خونواده ما نمیخوره.

اصلا کی گفته که من باید به این پسر از خدا بی خبر برسم؟ به این پسر جاسوس از طایفه خودتون که دیگه نمیدونیم با وجودش چی رو خاموش کنیم از شرش خلاص شیم؟

یه پسر از یه طایفه بنی هندلی، خیلی هم خوب. باباش سرخو سفید میشه جای بابای من. تازه حتی اگر بابام سر مرده داد بکشه، باز هم باخودش فکر میکنه خانواده ما بیشتر بلدن. باباهه پاشو پیش میکشه و دادها سر اون میره و پسره از آسیب در امان میمونه. بعد هم یه عمر بابام خودشو دخترشو آماده کرده بده به این پسره. خیلی هم خوب! قسمت بوده دیگه!

نه این پسره که من اومدم میگم ورم کردم این دعا میکنه کاش میمردم! نه این پسره، که یه عمر باعث دردو ورم من شده، از رو هم نمیره، شماها هم خیلی غیرطبیعی از رو نمیرین! گورتونو گم کنید، برین کنار بذارین باد بیاد.


پ.ن: بعضیا خسر فی الدنیا و الآخره هستن. این پسره هم قضیه اش همینه. نه دنیا داره و نه آخرت. خودش انتخاب کرده.

وقتی همه چیز عادی میشه (2)

زندگی ها باید میرفت به سمت کم شدن فاصله عاطفی نسل ها و آدم ها با هم. ولی از خصوصیات دنیای وارونه اینه که قدیمی تر ها برچسب قدیمی بودن بخورندو بعد هم جدیدها با سوءمدیریتشون گند بزنن به همه چیز تا نتیجه بشه اینی که هست که میبینیم.

پدر، مادر، مادرشوهر و پدرشوهر حقشون هست که سهم عاطفی خوبی از زندگی آینده ما ببرن. نه اینکه ما به بهانه بزرگ شدن و بهانه هایی که هر سال مدل جدیدشون باب میشه، اون ها رو از زندگی هامون حذف کنیم.

البته گفتن این نکته هم اهمیت داره که در زندگی های تعادلی، وقتی رقابت بین فرزندان هست، فرزندان باید از حمایت والدینشون برخوردار باشند. گاهی ماها پدر مادر شده ایم و حالا منتظر فرش قرمز فرزندانمون هستیم، بدون اینکه در نظر بگیریم موقعی فرزندانمون در رقابت بودند باید حمایتشون میکردیم. این هم مطرحه. ولی کلا علاقه به استقلال و جداشدن حق و میل طبیعی فرزندانمون هست. این رو هم اگر متوجه باشیم بهتر میشه تصمیم گرفت. با این وجود، قرار نیست همه خانواده ها طعم جدایی فرزندان رو از خانواده حتی بعد از ازدواج بچشن. بنظر من خانواده هایی که آبا و اجداد براشون معنی داره پایدارتر و هوشمندترن

مقایسه پایان نامه های داخل کشور با اون ور آبی ها

پایان نامه یک زن ایرانی رو باز می کنی اولش با خط نستعلیق نوشته تقدیم به پدر دلسوز و فداکارم که... بعد به مادر عطوف و صبورم که ... بعد باز هم با همون خط نستعلیق نوشته همسر صبور و دلسوزم که ... آخرش هم نوشته تقدیم به بچه م. نه خب چون با خط نستعلیق نوشته انتظار داری بعد از همکاران آزمایشگاه و اساتیدش با همون خط تعریف کرده باشه. صفحه بعد به این انتظارت پاسخ میده و بعد از سپاس از خدا از استادش و یکی از همکاران مثلا به ویژه تشکر کرده و خبری از همکاران دیگرش پیدا نمی کنی. حالا اسم یک آزمایشگاهی هم میاره که یعنی تشکر واجبه. خب، صفحه بعد انتظار داری حالا که انقدر از زندگیش میدونی که شوهر کرده، یک دونه بچه هم داره که نوزاده و پدر مادرش هم هنوز زنده هستند، یک خورده از روند تحقیقش ببینی بعد وارد چکیده و ادامه متن پایان نامه بشی. ولی یهو میخوره تو ذوقت و میبینی نوشته : چکیده- امروزه با رشد چشمگیر حجم مستندات ...

نه به اون خط نستعلیقو خلسه شاعرانه ای که هی از تقدیمو تشکر درست کرده، نه به این یهویی چکیده پروندنو تفاوت خط در حد b-lutos


بعد ولی پایان نامه یک چینی اون ور آبی چه طوره

خب، اولش اینه که حداقلش فونتش همه جا یکسانه. یک جا شاعر نشده تا یک جای دیگه ش کاتب باشه. بعد هم وقتی می خواد بگه من میخوام تشکر کنم، حتما از خانواده مادرشوهر و پدرشوهرش  هم تشکر میکنه که امکان گرم بودن خونه زندگیشونو فراهم کردند تا اون یک دونه بچه چینی به دنیا بیاد. اصلا چه بسا یادش بره که از پدر و مادرش هم تشکر کنه. بعد هم میبینی که وقتی داره چند پاراگراف از روند تحقیقش مینویسه چطور سعی میکنه بگه که شوهرش هم مثلا با وجودی که رشته ش فرق میکرده کمکش کرده


این فرق ماهاست با اون ور آبی ها.