آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

کاش با تشییع پیکر شهدا به فکر آب و هوا هم میبودین!

شهداتون رو تشییع کردین خیلی خوبه. کاش همزمان دو کار میکردین. اینکه پلاکارد هم با خودتون برمیداشتین و میگفتین در عجبین از بی تحرکی مسئولین برای آبو هوا1!

پریروز گفتیم سرده و انگار برف می یاد. نگاه کردیم ابرها سنگین نبودن. فرداش شب نگاه کردیم که چه ابرهای سنگینی! این ابرها برف دارن.

عجیب هنوز برف نیومده! اصلا باران هم به جاش یک شبنمی دیدیم! دیدم دستم تو دماغمه. یک سر زدم به این سایت waqi.info. چند بار هی refresh زدم بالا نیومد. از جمله لینکهایش که نشون میداد google-analytics بود. لابد این رو برای ما بسته ان و این سایت چون به تحلیل های ردگیری کاربران از طریق گوگل وابسته است چیزی نشونم نداد. تنها مرجعم برای اعلام درست آلودگی هوا همین سایت بود. وگرنه که سازمان آب و هوای ایران که بجز هر روز هشدار دادن برای گرفتگی معابر و سیلاب چیز دیگه ای نمیگه! فوقش میره تو پارک میشینه و میگه تمیزترین نقطه هوا از نظر آلودگی چقدر آلوده است، خوشگل!

یک مرور بکنیم که چی شد. سالی که قاسم سلیمانی را شهید کردند، در واقع می خواستن مطمئن شوند که ما میدان نداشته باشیم. یعنی به جهت اطمینان ترامپ بعد از اینکه سال 2017 از برجام از نظر دیپلماسی خارج شد، میخواستن مطمئن شوند که ایران میدان نبرد  را هم نداره

شهید شد و بلافاصله کرونا اومد. اسمش رو گذاشتن COVID-2019

من یکی که چشمم خون اومد. کبدم ورم کرد و پشت سرش هم صورتم. دیگه بیرون نرفتم. گفتم سربه و هوا آلوده است. قبلش هم داشتم زیاده روی میکردم بیرون میرفتم. کرونا مزید بر علت شد.

واکسن آوردن و یکی دو دوز زدیم. خوب بود. و هنوز هم خوبه

با این وجود من برنگشتم. هوا هنوز آلوده بود. مردم خیلی سعی کردن با این هوا عادی بشن. رفتن و یک چند نفری در اغتشاشات اخیر به عنوان مدافع امنیت و چند نفری هم بعنوان مردم حرم رفته به گلوله بسته شدن.

البته این ظاهرشه. کاش ماها در غسالخانه کار میکردیم که ببینیم چقدر این روزها آمار سرطان و مرگ و میر بالا رفته. نمیگن که. اگر میگفتن من در موج اول کرونا اونقدر آسیب نمیدیدم.

در موج اول مهر امسال من یک چیزی مثل کرونا گرفتم که چون علائمش کامل نبود اسمش رو چیزی نگذاشتیم. در عوض گفتن برخی همزمان کرونا و آنفولانزا گرفته ان. گفتن آنفولانزا همیشه آبان می آمد و امسال 4 هفته زودتر شد. همزمان اغتشاشات و ریختن دو طرف دعوا به خیابان بود

حالا میگن آنفولانزا 4 ماهه. بچه برادرم خروسک گرفته. طفلی هفت سالشه و تازه مدرسه رفته. تا بهمن باید صبر کنه تا آنفولانزا بره.

البته نسل بعد از ما خیلی طفلی هستند. شاید اغلب تناسخ مرد سی ساله بیکار باشند! یکباره کل دانش ما در سن کودکی به آنها منتقل شده، درحالی که بچگی نکرده ان. زودی بزرگ شده ان و ما نمیدانیم با اینهمه دانش میخوان چی کاره بشن!

خلاصه اینه که ما الآن در غسال خانه کار نمیکنیم که بدانیم در این مدت آمار بی صبری ها و مرگ و میر ناشی از سرطان در پی کرونا چقدر بالا رفته، ولی یک چیز روشنه و آن این است که هوا هنوز آلوده است و من ترجیح میدهم بیرون نروم!

کاش میگفتم کاری بکنید اثر داشت. ابرها چند وقت پیش در خوزستان افتادند روی زمین و چند ماشین یکباره فقط به همین دلیل با هم تصادف کردن!

این طبیعی نیست. بلکه مستقیم دارن آبو هوا رو تغییر میدن. اینهایی که ما دیدیم مهارت رانندگی دارن و با مهارت سنگ میارن که بلبشو درست کنند وسط بزرگراهی که سنگ نداره، ازشون هیچ بعید نیست که دستکاری منطقه ای بکنن و ابرها رو هم بندازن زمین که هوا یک برف به خودش نبینه!

ماها که رو کار نیستیم. من خودم رو هم مقصر نمیدانم. من داشتم تدریس میکردم. اومدن گفتن فلانی اومده دماغش رو عمل کرده و اصلا به اصول تو اعتقاد نداره بیا و بهش نمره بده! دادیم و ترم بعد هم دیگه بهم ندادن درس بدم!

افغانستان یک قانون خوبی داره و اون هم اینه که اگر کسی از فامیلی در دولت استخدام شد بقیه آن فامیل حق ورود به دستگاه دولتی رو ندارن! اینطوری فامیل بازی و پارتی بازی کمتر میشه! دیگه دولت از 84 میلیون جمعیت میشه 18 میلیون نفر و نه بیشتر! انقدر فساد زیاد نمیشد که پشت سرش ماها ندونیم دور و بر چه اتفاقایی می افته!



1- تظاهرات به خاطر بی تحرکی مسئولین در قبال تغییرات اقلیمی


از فلانی تعریف کن

تو ویکیپدیای آمریکای یهودی اینطوریه: فلانی یه کاری کرده، یه کتابی نوشته و عکسش خیلی قشنگ با لبخند گرفته شده و کنار توصیفات از کاراش گذاشته شده. آدم کار تحقیقی داشته باشه راحت پیداش میکنه، ولی ایران اینطوری نیست. البته، تاحدی هم حق دارن ملت. مثلا همین خود من از یه نونوایی سنگک تعریف کردم، فرداش همون یهودی املاکی فقط برای قدرت نمایی خریدشو گذاشتش کنار! البته من همین جا هم گفته ام که این تعریف کردنه دیگه برای آرشیو مرده ها (شهدا) شاید خیلی اشکال نداشته باشه! اصلا شاید لازمه.

حالا میخوام بگم سخت شده برام که بیامو مثلا از فلانی تعریف کنم! بگم فلانیو چشما بره سمت طرفو تق پرت شه پایین! اولین موضوعی که برام پیش میاد مثلا اینه که از خودم بپرسم زنده است یا مرده! بعد، حتی اگر هم مرده باشه شاید مثلا تعداد آثارش کم باشه و یهودی صهیونیست راه بیفته برا جمع کردنشون!

دیگه اینا به ذهنم میرسه. بعدم حق دارم. همین چند سال پیش یه چند تا راز گفتمو گفتم برام اهمیتی نداره هرکسی بشنوه. بعد دیدم بد شد. بعدا تو قرآن خوندم که نوشته بود با پیامبر هم که صحبت میکنید رمزی بگین! هرحرفی رو همینطوری نندازین که بگین. منم دیدم به قرآنم بلد نیستم عمل کنم. آدم میمونه دیگه، میمونه. اون وقت شاید دوست داره هی بیاد تو این وبلاگ آهو هی به جای اینکه دعوت به خوبی ها کنه، هی بگه آهو این حرفا! میگیم آه دیگه، مثلا همین خبر تلف شدن 8000 پرنده تو میانکاله رو بالاخره قطره چکونی به ما دادن. حالا اگر من میدونستم که یه همچین جای بکری تو ایران هست که اولا ازش تعریف نمیکردم شاید! بعدم از آدمایی که طرفدار محیط زیست بودندو به طور خاص روی این موضوع کار میکردن، از حتی خود پرنده هاش هم سعی میکردم تعریف نکنم. وگرنه که مگر هر آدم انسان دوستی، و یا هر آدم طرفدار محیط زیستی میذاشت یه همچین اتفاقی بیفته! البته، تقصیر خود ماست. من الآن باید بیام یقه محیط زیستو بگیرم با کشف 11 جاسوس توش فقط تو یه سال!؟ شفاف سازی هم که نمیکنه! اصلا شاید من باید برم از همون یه نفر آدم تعریف کنم که یهودیه بیادو بره بخوردش چیکار کنم دیگه! اون که گندهه ست، اونجوری انقدر لارجه. من که این کوچیکه م برم از یه نونوایی سنگک ته کوچه بگم که مونده از قلم افتاده و از یه دوستدار محیط زیست که کارش خوب بوده و این حرفا! اقلا، یه کار مثبت برای نسل بعد کرده ام دیگه.


پ.ن: این عکس اردک مرحوم مغفورمه:

خیلی باهوش بود؛ از مرغا باهوش تره. نگهداریش به عنوان یک حیوون برام سخت بود، وگرنه اگر آدم بود یه جوری باهم کنار میوومدیم دیگه.


بعدا اضافه کرد: معتقدم که آب نطلبیده به کسی دادن گاهی جفاست. در واقع درستش هم اینه که مطلبی چیزی تولید میشه برای کسایی باشه که واقعا بخوان. به نوعی با تبلیغات ارگانیک بیشتر موافقم؛ اینکه مثلا کسی خودش بخواد به نحوی که دوست داره ازش تبلیغ بشه. مثلا همین خود من، اگر کسی ازم به هر نحوی اسمی تو روزنامه ای و یا رسانه ای برد، هم من خودم گفتم ناراحت شدم و هم عملا هم دیدم که مطلب خوبی از آب درنیومده بود کارشون. یه وقت هست کسی زیرکیش به گمنامیشه. یه وقت میبینی کسی خودش نمیخواد اسمش به اون نحوی که ما فکر میکنیم و فرض میکنیم درسته، بیاد. دیگه اینکه حضورم در فضای مجازی رو اجباری برای خودم کرده ام، ولی الزامی برای خودم توش نمیبینم. یه جای ناقصیه که هست، فقط همین.

حرفه ای یا آماتور

بعضی خبرها رو این تلویزیون مثل برق، اونم فقط برا یک لحظه نشون میده و بعد هم میگه از من نشنیده بگیرین. یکیش خب، مثلا گردش مالی 13 تریلیونی یک طلافروشه که یک کوچولو زیرنویس میکنندو تموم میشه میره، و یا دزدیده شدن 13هزار میلیارد دلاری اموال مردم توسط خاوری از بانک ملی که اونم یک کوچولو اشاره شدو تموم شد رفت.

دیگه اینکه مثلا یه 11 نفری جاسوس تو سازمان محیط زیست پیدا میشه و خانوم ابتکار رئیس وقتش برا دستگیری اون ها ابراز نگرانی میکنه. ماها هم که مغزمون پنبه اییه و قرار نیست چیزی یادمون بمونه. دیروز-پریروز، یک خبر جالبی پخش کردن مبنی بر اینکه یک ش (مثل همیشه بقیه اش اضافیه)، اومده و ماهی 900 میلیون تو حسابش واریز کرده اند که یک کاری بکنه. این جناب ش و یا جنابان، در ازاش یک ماده ای میریزن توی تالاب شمال که توش تیتانیوم دی اکساید داشته. این ماده سمیه و در پزشکی اثبات شده که سرطان زاست. اولین بار که توسط فرانسوی ها در خمیردندادن ها استفاده شد، خیلی ها از همون برداشتنو مخصوصا کشور ما هی تندتند خمیردندونایی درست کردن که این ماده توش باشه. بعد از اون هم توسط خود فرانسوی ها استفاده از آن ممنوع شد. حالا شما فکر کنید که این ماده رفته تو تالاب، به اسم اینکه دندونای ماهی ها رو باهاش میخواستن مسواک بزنن. رئیس سازمان محیط زیست هم سرش شلوغ بوده و اصلا دیگه ابتکار نبوده و یکی دیگه بوده. خلاصه، این دادستانی ورود میکنه و خیلی کوچولو خبر درست میکنن که از این جناب ش که یک کوچولو کارش ایراد داشته شکایت شده.

فکر نکنید مجلسو نماینده هاش ورود کرده بودن ها. نه، اونا اگر در این مساله ورود میکردن، اخبار 4 سال براش تبلیغ میکرد. مثل همین قضیه انجام پایان نامه ها کافی نت ها، هی خبر پخش میکردن که الآن هی کشورای خارجی میگن ایرانی ها متقلبن، چون کافی نت ها پایان نامه بچه ها رو به جاشون انجام میدندو بعضا هم کپی کاملی از روشون میکنن. اینو 4 سال هی رسانه ایش میکنن. ولی، این خبر ش رو یک کوچولو رد میکنندو یک ش میگن تموم میشه و میره.

حالا چرا عنوان، حرفه ای و یا آماتور انتخاب شده؟ دلیلش همین رسانه هاست. من این از وقتی شنیدم وزیر علوم سابق گفت که بیکاران شیک و بی مهارت وجود دارن، حالا دارم میشنوم و میخونم که مطالب رو باید در دسته های حرفه ای و آماتور هم تقسیم کرد. یک چیزی داره تحت این عنوان سعی میشه که باب بشه. مثلا همین دیروز داشتم مطلب درباره نانو میخوندمو یکی نظر گذاشته بود که برای یک آماتور خوب بود! فکرشو بکنید که این مطلب رو من تحت عنوان مدیرعامل شرکت جستجو کرده بودم! البته، میدونم که فرق حرفه ای و آماتور در پولی هست که بهش میدن. مثلا همین کماری 19 ساله، اون زمان که قیمتا چند برابر پایین تر بود، میگفت سفته های میلیاردی میده، و قراردادهای میلیونی باهاش بسته میشه. اتفاقا مدیرعامل شرکت دانش بنیان هم بود؛ شرکت دانش بنیان کماری! همین دیگه، این پولای انبوه رو به اینا میدن و معادل 2درصدش که با اون میشد به صورت فیزیکی، آلودگی های آب رو برداشت به یک مثل من نمیدن. اصلا یک درصدش رو هم نمیدن چه برسه به دو درصد. هیچ چی نمیدن. بعد هم من میشم آماتور، اونی که هی قراردادای میلیونی می بنده، میشه حرفه ای!

رقابت در آتش سوزی جنگل ها

رئیس جمهور برزیل گفته اگر مکرون این کار رو نکنه، من میذارم جنگلامون بسوزه! جنگل ها، از دیرباز موضوع سوخته شدن توسط دولت ها بوده ان. از زمانی که ما در حال مشروطه خواهی بوده ایم، جنگل های سیبری به دست دولتی های پادشاهی تزار روسیه در حال سوختن بوده اند، و این خبر رو از گوشه کنار هم میشنیدیم. اون زمان یک صمغی بوده و کار کارگرها این بوده که میکردنشون لای برگ درختا تا یهو آتیش بگیره و جنگل ها طی یک بلایای طبیعی بسوزندو زمین ها برای کشاورزی و این جور چیزا آزاد بشن.

الآن آمازون برای برزیلی ها دستو پا گیر شده. جنگل های اسپانیا اعصاب ماها رو خورد کرده ان. اطراف فرانسه در آتش میسوزه. هرچند وقت یک بار کالیفرنیا در آتش میسوزه. هربار تلویزیون ما اعلام میکنه آتشی که معلوم نیست کی جنگل های ما را به کام خود گرفته بودن مهار شدن. همه شون هم اتفاقی هستن. اتفاقی از نوع خواستن بشر. بشری که معتقده خیلی خرج کرده بره فضا، از همون جا باید راهش رو پیدا کنه. پس دیگه روی زمین جا نیست و ما باید بریم فضا. داستان، داستان WallE هست. رئیس جمهور آمریکا قراره با پوزبندش اعلام کنه که دیگه جایی برای زنده موندن روی زمین نیست و حالا وقتشه که با سفینه فضایی سازمان ناسا بریم فضا یک جایی برا خودمون پیدا کنیم. دیگه قراره یک ربات فوق پیشرفته بیفته دنبال دونه لوبیایی روی زمین تا شاید بعد از 700 سال خروج بشر از روی زمین شاید دلش بخواد برگرده. رویای دیرینه بشر دیگه داره محقق میشه.

مشهد آیا چچن دوم

امروز رفته بودم برا دندانپزشکی که بعدش چون میگفت میخواد عصب کشی کنه و دندون رو بکشه منصرف شدم. گفتم چی کارش دارم الکی انقدر خرجش نکنم سیخ بکنن تو دندونم یک ساعت تا عصباش رو بکشن. ولی قبلش کلی موتور ضدشورش دیدم که بدبختا قیافه هاشون همه این طوری بودن:

این عکس بالا که میبینید سربازی چچنی هست1،2، که فیلم 12 نیکیتا میخائیلکوف به قشنگی اون رو تصویر کرده. میخواستم این فیلم قشنگ رو برا خودم نگه دارم و به شما نگم که من چقدر از دیدن این فیلم لذت برده ام. آه، به هر حال دلم رو سوزوندن. میگن این چند روزه این شورش مردم تحت تاثیر ضد انقلابه. ولی من یک چیز اضافه کنم و اون هم اینه که مطمئن باشین حتما اون ها یک زجری کشیده اند که الآن شورش کرده اند. اون بی درد پشت میز نشین که هی برا خودشو و دوستان مفت خورش میدوزه که نمیاد تو خیابون بخوره. طرف شورشیه میاد تو خیابون میگه چه فرقی داره، از این طرفی بخورم و یا از اون طرفی.

یک نیم ساعت بعد ترافیک شده بود. بعد هم آمبولانس شاید ناجا بود که داشت به زور سعی میکرد خودش رو از وسط ماشین های بی درد رد کنه. اصلا مردم بی عار شده بودند. آمبولانس مونده بود تو ترافیک همینطوری. من رسیدم به خونه و لباسامو عوض کردمو نگاه کردم که چراغ سبز شدو اون تونست که رد شه. وگرنه هیچ کس دوست نداشت جاشون به آمبولانس بده. البته شاید هم آمبولانس الکی برا خودش آژیر کشیده بود و مردم هم بو کشیده بودن که هر آمبولانسی میبینن چوپان دروغ گو هست.

بعدش اومدم تلویزیون رو روشن کردم. دوست نداشتم اخبار ببینم. اخبار که نیست یکی میشه گوینده دولت و الکی برا خودش میبافه. زدیم شبکه مستند. نشون میداد سال 94 حدود 499 راس شکار منطقه 7قله استان مرکزی بر اثر طاعون و کوتاهی مسئولین در رسیدگی به این امر تلف شده بودن. چقدر دلمو سوزوند. میگفت یک راس دام که تلف میشه اونجا که حفاظت شده است، فقط 20 روز طول میکشه تا به مسئول گزارش بشه. انقدر دلم رو سوزوند. قضیه بیخ و بن پیدا کرده بود و چون دام های کشاورزان بر اثر انتشار طاعون که از منطقه حفاظت شده گسترش پیدا کرده بودن شاکی خصوصی شده بودن، طرف داشت فیلم مستند میگرفت. خیلی ناراحت شدم. ولی خب دیگه در عوض دلم خنک شد. گفتم خبر واقعی رو گرفتم. فاصله 4 تا مسئول پشت میز نشسته رو با مردم درگیر طاعونو دیدمو گفتم اینجا ایرانه. همینه که هست.


 

1- اتفاقا اون روز روزنامه میخوندم نوشته بود بعضی از این زن های داعشی روسیه همون زن های چچنی هستند که یک روزی روزگارشون توسط زمانه بهشون تنگ شده بوده.

2-چچن منطقه خودمختار و مسلمان نشین روسیه است که تا حالا احتمالا داستان درگیری توش رو زیاد شنیده اید