آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

صدا و سیمای ایران در دوره ای با بیشترین فساد خود

یادمه زمانی بین بچه دبیرستانی ها فیلم «نان، عشق و موتور 2000» متناسب با دوره زمونه اون موقع ها تو بورس بود. بعد از اون هم سالهای 84 یادمه بین ماها که دانشجو شده بودیم فیلم «خیلی دور، خیلی نزدیک» قابل تعریف کردن بود. اما الان سینما به دروغ ترین حالت خودش رسیده؛ سینماهای همون سالهای 2000 میلادی هم گیشه ای ترجمه شده بودند، اما حالا چی؟ حالا دیگه باید بگیم یادش بخیر گیشه، الآن دیگه سینما، تلویزیون و این فیلمای سفارشی این قشر از جامعه که هی تبلیغ میشندو پخش میشن شده ن همه ش دروغو از طرف دیگه هم شده ن سینمای وحشت. این فیلما رو نمیدونم دیگه باید اسمشونو چی گذاشت؟!

میگن آثار یک تصویر ناجور تو ذهن آدم تا 20 سال بعد پاک نمیشه. الآن وای به حالمونه که یک دقیقه بریمو تلویزیون روشن کنیم. خوشبختانه ما که دیگه چند ماه شده از تابستون تا حالا تلویزیون نداریمو خیلی هم خوش میگذره اتفاقا. مخصوصا که این فیلمای ایرلندیو اسپانیایی رو زبان اصلی گرفته ایمو تا حالا میلیون بار دیده ایمشون. هیچ چی هم توشون نداره ها. ولی در عوض صداقت دارن. دارن ماها رو نشون میدن. چرا وقتی خودمونو تو اون فیلما و اون کارتونا میبینیم باز هم نخوایم ببینیمشون.

پ.ن: البته فیلمهای اصغر فرهادیو حاتمی کیا همیشه استثنا بوده ن. اینها رو که حذف کنی گوه زدگی فیلما از نظر گیشه به وضوح به چشم می آین. عطاران رو هم اصلا نمیشه تو این دسته آورد. چون انقدر کار گیشه گوه آورده که اون چندتا کار خوبش به چشم نمی آیند. اصغرفرهادیو حاتمی کیا موضوع اجتماعی براشون اهمیت داره و اولویت یکشون رو میدن به هنر. ولی تو جنابی که نمی خوای هنر داشته باشی برا چی میای اینجا؟!