آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

آه

دنیا به دوستی بیشتری نیاز دارد

خدا وکیلی یا خدا فرنگی

الآن باب شده که عکس میندازن که بگن نگاه، این دخترهای دهه شصتی که حجاب داشتن شانسی بود و از تو لپ لپ افتادن و کم بودن. برعکس دخترهای الآن براشون باب شده که حجاب بندازن و لااقل در حد اینکه روسری چادر تنشون نبینیم و مثل قبل انقلاب نه حالا، بلکه لااقل با ساپورت بیان بیرون و موهای مشکیشون رو شونه کنن طوری که تو آفتاب برق بیوفته.

این دوره ها هر چند وقت یکبار ظهور میکنن دیگه. مثلا همین حالا در مورد شرایط استخدام. یکی مثل من هر جا میره استخدامش نمیکنن. دختره بهم میگه خواهرانه بگم به ما میگفتن میخوای استخدام بشی باید آرایش کنی. ما میخوایم آدمها رو جذب کنیم و تو باید آراستگی آرایش رو داشته باشی. این خب، از اینکه میگیم، آها پس خدا فرنگی شد. خدا فرنگی شد، همونطور که از یک زمانی گفتن گلهای جعفری بومی ایران نبود، بلکه بومی اسپانیا بود؛ گل جعفری اسپانیایی. اصالت جعفر به اسپانیا برگشت. اصالت، گوجه به فرنگ رفت و شد گوجه فرنگی. توت فرنگی رو اگر در کوههای تالش شمال بومی بود، شد توت فرنگی و خلاصه یک سری چیزها رو فرنگ برای ما آورد و از جمله امروز که میگیم هفت قلم آرایش نه و بلکه صد قلم آرایش، با ارجاع به فرنگی. خدای احد واحد که نمیگه اگر میخواهی استخدام بشی باید چند لایه ماده بسیاااار گران قیمت به سر و وضعت بمالی، خانه و ماشین از کمر بابات بیاری تا بگن علاقه داشتی به کار و استخدامت کنن. این رو خدا نگفته. خدا گفته برادری و برابری، اگر تلاش کنی به نتیجه میرسی و چیزی جز برای انسان نیست، الا تلاش کردنش؛ لیس للانسان الا ما سعی. اونکه میخواد مثل قبل از انقلاب جای این خدا جایگزینی بیاد، میاد میگه من استخدام نمیکنم تا زمانیکه ببینم این مثلا ارثش رو باباش بهش داده. میاد برای هر چیزی نظم جدیدی تعریف میکنه و میگه دکارت گفت به هرچیزی شک کنیم و خیلی هم علمیه. دکارت رو میاره وسط که وجود خدا رو انکار کنه.

خدا وکیلی یعنی، ما مرجع علم رو خدا میدونیم. حالا اگر قرار باشه، جای خدا رو فرنگ بگیره کجا رو باید بگیریم؟ دانشگاه. جایی که مرجع علم اونجاست. با چند نفر؟ فرض کنیم برگشتیم به دوره انقلاب. آنجا که بگیم چی شد این انقلاب شکل نگرفت. دخترها همه همینی که الآن هستن؛ جشن فارغ التحصیلی میگیرن همه رو سکو و ساپورت پوشیدن، موهاشون رو اتو کشیدن، مدل زدن و همه با هم یک جا خوشحالن. اصلا دانشگاه شده، جایی که برعکس حالا که میگن از ارائه خدمات به افراد فاقد حجاب معذوریم، به دلیل نفوذ عده ای که ما بهشون میگیم صهیونیست با قانون نانوشته ای شده جایی که از ارائه خدمات به افراد باحجاب معذوریم.

بعد یک طرف دیگه آدمای دیگه در رفت و آمدن و مثل حالا که دانشگاه محل رفت و آمد بیست هزار نفره، اونموقع هم همین طور بوده؛ کلی آدم.

حالا این وسط تک و توک آدم با حجاب و قبول داشتن دین و مذهب که میتونسته با توانمندیهاش بالاخره به جایی برسه پیدا بشه ولی ببینه که نمیگذارندش؛ ببینه و بشمره. در عین حال کسانی هم باشن که ازش بخوان مرور کنه: مرور کن، تجزیه و ترکیب چی میشه. جذر عدد 9  چی بود؟ خدا کی بود؟ چند نفر پیامبر داشتیم؟ چند تا امام داشتیم؟ خوبه، همینطور که مرور کنی معلوم میشه یادت نرفته. من یکی باهاتم.

بالاخره، آدم عدالت رو دوست داره. جمعیت ورودی این دانشگاه هم کم نیست. رد بشه و تو یک جمعیت آماده برای عدالت خواهی فقط اشاره کنه به یکی دو نفر که آی اینکه نمیگذاره شماها استخدام بشین و به جایی برسین مثلا این خانومه هست که الآن رد شد و دیدین بر و رو رنگ کرده و مو و حجاب بیرون داده است.

خب چی میشه؟ همه اون خانوم رو نشونه میگیرن و از آنجا که همه چیز در دوربین ها چک میشه هرج و مرج قانون نانوشته بعدیست که به پا بشه. اون سنگ های افسانه سیزیف1 رو سمتشون پرت کنن و چند نفری رو باهاش له کنن. ما مثلا میگیم یک سنگ پرت کردیم سمت شیطان، یک سنگ پرت کردیم سمت صهیونیست بین الملل، شد انتفاضه، شد سنگ جمرات در مراسم عبادی حج مسلمانان. اینها اون سنگهای گرد درشت خوشگل که معلوم نیست از کجا سرت اومده و در حد یک تن و دو تن هست، قل میدن سمتت و بهش میگن سنگ افسانه سیزیف.

خلاصه، همه له میشن. عده زیادی مجروح میشن و هیچ. اون دخترهای مو براق که مشغول جشن فارغ التحصیلی بودن سعی میکنن خودشون رو در ازدحام جمعیت از دانشگاه نجات بدهند و بیرون بروند، ولی اینها هم زیر این سنگهای سیزیف میرن که له بشن.

همون تک و توک چند نفر هم حالا بیاند و مثل چند نفری که از نرده ها دارن بالا میرن که زیر سنگ ها له نشند و در عوض بروند بیرون تا برای شما تعریف کنن که چی شد انقلاب اسلامی شکل نگرفت، باید تعریف کنن که چی شد که الآن با بمب های چند تنی دارن مردم مسلمان فلسطین رو این صهیونیستی های بین الملل قتل عام میکنن.



__________________

1- سیزیف در اساطیر یونان بخاطر فاش کردن راز خدایگان محکوم شد تا تخته سنگی را به دوش گرفته و تا قله یک کوه حمل کند، اما همین که به قله می‌رسد، سنگ به پایین می‌غلتد و سیزیف باید دوباره این کار را انجام دهد.


پ.ن: با افتخار! نشریه «نهنگ نو» نشریه ای است که توسط من تأسیس شده است و در آن میتوانید نوشته های بیشتری بخوانید. این نشریه به عنوان فضایی برای انتشار مقالات، داستان ها، شعرها و سایر اثر های نویسندگی  استفاده میشود. هدف اصلی "نهنگ نو"، اشتراک گذاری ایده ها و خلاقیت های من در قالب نوشته هاست و تلاش میکند تا خوانندگان را به تفکر و تأمل در مسائل مختلف سوق دهد. به عنوان نویسنده و مدیر این نشریه، من بسیار مشتاقم که اثرهای خود را با شما به اشتراک بگذارم و امیدوارم که این فضای نویسندگی من باعث الهام و ارتقای شما نیز شود.

نماد کشور فلسطین

مشتی گره کرده، از خون. البته به نوعی از این سمت (از چپ به راست) باید ببینیدش.

روزنامه خراسان، چاپ انگلیس

نشسته ام براش روزنامه دیروز رو میخونم. به این خبر مربوط به محمدرضا حیاتی که تیتر عجیب خبری رو میخونه میرسم. میخونم:

خبری با تیتر «انگلیس نشسته روی اره برگزیت؛ راه پیش و پسی که هر دو را دشوار می کند.» زده و توش نوشته مردم ما به این تیتر خیلی اعتراض کرده ان!

میگه: منظورش از مردم، مردم انگلیسه.

میگم: نه بابا! بذار دوباره برات بخونم.

دوباره میخونمو جای دیگه اش رو میخونم که نوشته «خواندن یک خبر با تیتری عامیانه و گاه بی ادبانه پیش آمده بود»!

میگه: منظورش اینه مردم ایران بدونید! این خبری که تو انگلیس باعث صحبت شده بود اینه!

دوباره اصرار میکنم که نه! نگاه کن نوشته موقع اعلام خبر شیمون پرز هم، همین حیاتی از واژه «هویج» استفاده کرده.

میگه: مردم انگلیس هم نسبت به اسرائیلی ها دید مثبت دارن. اصلا خیلی هاشون اسرائیل رو بوجود آورده ان. الآنم خیلی هاشون نمیگن: Free Palestine، میگن Free Gaza.

اصلا بهش میگم، بیا این روزنامه. و روزنامه رو میدم دستش. بعد از یک ساعت با تعجب میگه: راست میگی، منظورش از مردم، مردم انگلیس نبوده. من یادمه زمان شیمون پرز، رسانه ها و مردم خیلی از جمله سیاست چماق و هویج با شیمون پرز استفاده میکردن! بعد فکر میکنه و میگه منظور روزنامه  اون بیست و پنج میلیون مغازه دارن که الآن با آخوندا مشکل پیدا کرده ان. میخوان آخوندا رو بکنن بیرون، در حالی که اون پشت نشسته اندو اولین کسی که باید از این مملکت بیرون بشه خودشونن. اونا هستن که با پولو مال مردم ثروت روی ثروت جمع کرده اندو به مردم هم کاری ندارن. بهش میگم راست میگی، یک جای دیگه همین روزنامه نوشته که مغازه دارا وقت ندارن دیجیتال مارکتینگ کار کنندو ایده بدن؛ اونا از صبح تا شب انقدر سرشون شلوغه که فقط باید به مشتری ها رسیدگی کنن!

میگه: میدیدم این روزنامه طبیعی نیست، الآن دیگه داره واضح تر میشه. این نشون میده که چقدر انگلیسی ها تو چاپ روزنامه های ما دخیل اند.

کلی بعدش هی نگاه کردو سعی کرد مطمئن بشه که من دارم خبر روزنامه خراسان رو براش میخونم.

جنگ = بازشدن درهای جهنم

فلسطین سالهاست که به منطقه ای جنگی تبدیل شده. آرامش اون منطقه به نفع دنیاست. اما الآن شرایط طوری شده که میشنویم هربار مثلا فلسطینی ها لاستیک هاشون رو آتش میزنن و مثلا در عوض رژیم صهیونیستی واردات لاستیک رو به کشورشون لغو میکنه. بعد میشنوی امروز شمال غزه بمباران شد.

خب، نتیجه؟ نتیجه خوبی نداره طولانی شدن جنگ ها و ظلم ظالم. چون یک وقت میبینی حتی مثلا فلسطینی ها پیروز شدند ولی در قالب صلحی رهبرشون به مردم خودشون ظلم کردند؛ چون بخش زیادی از روحش الآن اسرائیلیه. شاید از اول اونطوری بوده! نمونه ش جنگ خودمون هست. عده ای رفتن جنگ و تو حال و هوای دهه شصت اسیر شدن. زمانی که اولین کاروان اسرا از عراق برگشتن ایران، فقط یک هفته بهشون تلویزیون ایران رو نشون دادن تا اونها شوک زده نشن. اسرای جنگی ایران بعد از 8 سال جنگ تحمیلی وقتی برگشتن باید بهشون نشون میدادن که مردم مصرف گرا تر شده اند، ساعت ها وقتشون رو صرف خرید میکنن و اون تصوری که اول انقلاب از دنیای اطرافشون داشتن دیگه تخیلی بیش نیست و ظلم های مکانیزه در حال صورت گرفتن در کشورشون هست. وقتی جنگ میشه چی بر سر مردم مظلوم میاد؟

اینکه مثلا الآن روسیه و سوریه میگن اسرائیل 8 موشک به فرودگاه تیفور سوریه شلیک کرده1، اون هم بعد از گفتگوی تلفنی آمریکا با فرانسه، نتیجه خوبی برای منطقه نخواهد داشت. چون شاید جنگ تموم بشه ولی بعد از جنگ شاید نتونیم دیگه فرق بین سوریه فعلی و اسرائیلی فعلی رو از نظر میزان ظلم و ستم به مردمش ببینیم. اینه که میگن جنگی بود خانمان سوز؛ معنیش اینه.

 

1-      خود رژیم صهیونیستی و جنایتکار هم تلویحا اذعان کرده

دیپلماسی شُک، سیاست صهیونی. راه حل: دیپلماسی شُک

"ستاره آبی" سیاستشون اینه که وقتی موقع سال نو میلادی شد و یا موقع جام جهانی شد، میزنن یک تعداد زیادی آدم رو میکشند و تا می آیی به خودت بیای میبینی فاجعه ای رخ داده و با خودت میگی خب حالا چیکار کنم؟ مجبوری قبول کنی


اینجاست که یک عده هم در میان به زبان فارسی شروع میکنن به بازی در آوردن نه غزه مثلا و نه لبنان و فقط ایران. در حالی که خودشون رو هم بذاری میگیرن سر همه رو میبرند. یعنی چی که تو به من میگی جلو دماغتو ببین و سرت تو کار خودت باشه. همین تو اومده ای تو دهن من و نمیذاری حتی اون جلو دماغم رو ببینم.

ضد سیاست دیپلماسی شُک، باز هم باید دیپلماسی شُک باشه. یک دختری از اروپا میره وسط بلدوزرها. بلدوزرها برای پیشبرد تجارتشون زمین های فلسطینی ها رو تخریب میکردند. این دختر میره و میگه که نکنید این کارها رو و خیلی راحت زیر یک بلدوزر میمیره.

این اتفاق یک شُک هست که آن دختر میمیره. بعد از این حرکت که آن دختر میمیره، مردم اروپا و یک سری کشورهای دیگه جمع میشند توی یک کشتی تا به فلسطینی ها کمک برسونند (اسم آن کشتی رو میذارند اسم اون دختره). اتفاقا همه هم متخصص ویژه در تخصص خودشون بوده اند. ولی همین ستاره آبی ها باز در میاند جلوی همین کشتی رو هم با زور میگیرند، بدبختا. ستاره آبی ها میگیرند و میزنن یک یا دو نفر از افراد اون کشتی رو میکشند.

ولی باز موفقیتی حاصل میشه.بالاخره یک مدت بعدش مرز زمینی مصر باز میشه. بعد در همین محاصره است که می آیند که دولت قانونی فلسطین تایید میشود. این در حالی بود که حتی سازمان های بین المللی مثل UN بسته شده بود. باز همین هم برای مدت محدودی بود. واقعا دولت فلسطین دولت ضعیفی هست. نمیتونه هیچ کاری انجام بده. ولی بدون کمک جهانی هم نمیتونه هیچ کاری رو پیش ببره